هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... ای
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای
منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم
منم من ، سنگ تیپاخورده ی رنجور
منم ، دشنام پس آفرینش ، نغمه ی ناجور
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در ، بگشای ، دلتنگم
حریفا ! میزبانا ! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد
تگرگی نیست ، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی ، صحبت سرما و دندان است
تاریخچه شعر نو. یکی از عناصر عمده ذهن شاعر وجدان است تعریف و مساحی محل آن در مغز بماناد. وجدان در فرهنگ یک ثابت است.
شعر نو با نشر افسانه نیما در 1300 ه.ش. زاده شد. اصالت نیما در جهت تکامل تاریخی فرهنگ ایرانی باب طبع رهروان مطرح شعر فارسی معاصر واقع شد. آثارش منجر به ورود چهره های قوی شعر نو شد که بقول نیما از‘رود‘ وجودش آب گرفتند.
این دسته معتقد بودند که شیوه شاعرانی از قبیل کلیم کاشانی و صائب تبریزی و وحید قزوینی و نظایر آنان خلاف فصاحت و دور از اصول بلاغتی است که در زبان فارسی وجود دارد و باید آنرا ترک گفت و به شیوهیی که همواره مقبول سخن شناسان و ناقدان و گویندگان و نویسندگان استاد بوده است بازگشت. از کسانیکه در این فکر پیشقدم شمرده میشوند و سخن آنان به ما رسیده است ولی محمد خان مسرور اصفهانی(مقتول به سال 1168) عم آذر بیگدلی و میرسد علی مشتاق اصفهانی (متوفی به سال 1192)استاد آذر بیگدلی و میرزا نصیر اصفهانی (متوفی به سال 1192) صاحب مثنوی معروف «پیر و جوان» و سید احمد هاتف اصفهانی (متوفی به سال 1198) دارای دیوان قصائد و غزلیات و ترجیعبند مشهور و لطفعلی بیک آذر بیگدلی (متوفی به سال 1195) صاحب مثنوی خسرو و شیرین و تذکره آتشکده و میرزا محمد صادق نامی اصفهان از معاصران زندیه و آقا محمد صهبای قمی (متوفی به سال 1191) از دوستان مشتاق و هاتف حاجی سلیمان صباحی کاشانی (متوفی به سال 1206) و آقا محمد عاشق اصفهانی (متوفی به سال 1181) هستند که همه معتقد به ترک روش معاصران و پیروی از سبک متقدمان بوده و خود نیز در قصیده یا غزل یا مثنوی شیوه استادان قدیم را مورد تقلید قرار دادهاند.
در عصر مغول بر اثر انتشار بسیاری از مفاسد اخلاقی انتقادات اجتماعی به شدت رواج یافت. البته پیش از این تاریخ از این قبیل انتقادات در اشعار شعرا خاصه در شعرای قرن ششم که بر اثر تسلط ترکان و رواج بعضی مفاسد از اوضاع ناراضی بودند، نیز مشاهده میشود ولی در عهد مغول به همان نسبت که مفاسد اجتماعی رواج بیشتری یافت به همان درجه هم این انتقادات شدیدتر و سخت تر شد.
واقعیت این است که فاصله صورت و محتوى در غزل هاى سعدى عموماً بسیار کوتاه تر از آن است که در غزل هاى حافظ دیده مى شود. در نتیجه، درک و التذاذ هنرى از غزل هاى سعدى بسیار زودتر نصیب ما مى شود تا از غزل هاى حافظ. بگذارید بحث را با یک مثال دنبال کنیم تا نکته هر چه روشن تر شود. در این مثال یک پاره از غزل سعدى را با یک پاره از غزل حافظ مى سنجیم1:
1) خوش مى روى به تنها تن ها فداى جانت *** مدهوش مى گذارى یاران مهربانت
آئینه اى طلب کن تا روى خود ببینى *** و ز حسن خود بماند انگشت در دهانت
قصد شکار دارى یا اتفاق بستان *** عزمى در سرت باید تا مى کشد عنانت...
رخت سراى عقلم تاراج شوق کردى *** اى دزد آشکارا مى بینم از نهانت...
من فتنه زمانم و آن دوستان که دارى *** بى شک نگاه دارند از فتنه زمانت...
در آن ایام این نام ها شرکت داشته اند : پرویز اسلام پور ( شاعر ) ، محمود شجاعی ( شاعر و نمایشنامه نویس ) ، بهرام اردبیلی ( شاعر ) فیروز ناجی ( شاعر ) ، هوشنگ آزادی ور ( شاعر و سینماگر ) ، فریدون رهنما ( شاعر و سینماگر ) ، نصیب نصیبی ( سینماگر ) ، پرویز زاهدی ( نویسنده ) ، محمدرضا اصلانی ( شاعر و سینماگر ) ، علی مراد فدایی نیا ( قصه نویس ) ، یدالله رویایی ( شاعر ) و 000
از میان شاعرانی که قرار بود آن بیانیه را امضا کنند و نکردند ، محمدرضا اصلانی بدون تایید امضا نکرد و فریدون رهنما با تایید بیانیه مخالف اصل امضا کردن بود . بیژن الهی و هوشنگ چالنگی در آن زمان در سفر بودند و بعد از انتشار آن به اصرار الهی به تعویق افتاد ، پی گیری اخذ امضا متوقف ماند .
شعر گره خوردگی عاطفه و تخیل است در زبان . ساختار گرایان شعریت شعر را در خود ساخت زبان جستجو می کنند و معتقدند زبان شعر زبانی است نا متعارف و غریب همان که « آشنایی زدای » اصلاح شده است .
کار اصلی ادبیات آشنایی زدایی در زبان یا به قولی تهاجم سازمان یافته ، هنرمندانه و محصول خلاقیّت شاعر و ادیب علیه زبان خبر و بدیع و شگفت انگیز ساختن زبان است . با آشنایی زدایی واژه ها و قواعد زبان جانی تازه میگیرند.
در این سیر « توانایی » در « بین احساس » بسیار مهم است. این توانایی پرورشی است نه « ذاتی». پس از آن در مرحله « متعالی شدن احساس» حرکتها جدا می شود. شیوه تازه ای در مفاهیم شعرها راه می یابد، از این رو به تازه گویی تمایل پیدا می کنیم. بیشتر رهپویان شعر، از مشابه گویی و یا تقلید گویی شروع می کنند. تقلید از شاعری که طبع او را می پسندند.
روی زمینهای محض
راه برو تا صفای باغ اساطیر
در لبه فرصت تلالو انگور
حرف بزن، حوری تکلم بدوی!
حرف مرا در مصب دور عبارت
صاف کن
در همه ماسه های شور کسالت
حنجره آب را رواج بده
بعد دیشب شیرین پلک را
روی چمنهای بی تموج ادراک
پهن کن