دانلود نسخه اینترنتی و کم حجم نرم افزار "ولی الله" کاری مشترک از قرارگاه فناوری گروه پیروان موعود و قرارگاه فضای مجازی جماران......
به لطف خداوند متعال و عنایت امام زمان (عج) در ادامه فعالیت های قرارگاه فناوری گروه پیروان موعود موفق به تولید نرم افزار مالتی مدیای دیگری از سری مجموعه (14 نور اسمانی ) با نام " ولی الله " درباره شیر مرد تاریخ جهان و اسلام ، اسوه صبر و پایداری و وفا ، امام علی (ع) ، این پدر مهربان بشریت شده ایم که در حال حاضر نسخه کم حجم این نرم افزار که برای کاربران اینترنتی می باشد در اختیار شما قرار خواهد گرفت.
نسخه اصلی این نرم افزار شامل بخش هایی از جمله:گالری صوت و تصویر،مقالات،داستان و اشعار،گالری
تصاویر،داده نما و.... میباشد.
.::لینک دانلود نرم افزار ولی الله::.
دانلود نسخه اینترنتی نرم افزارچند رسانه ای سرالله کاری مشترک از پیروان موعود و قرارگاه فضای مجازی جماران
به لطف خداوند متعال و عنایت امام زمان (عج) در ادامه فعالیت های مشترک قرارگاه فضای مجازی جماران و گروه پیروان موعود موفق به تولید نرم افزار مالتی مدیای دیگری از سری مجموعه (14 نور اسمانی ) با نام " سرالله " درباره بانوی دو عالم ، دخت بزرگوار پیامبر رحمت (ص) ، حضرت فاطمه الزهرا (س)، شده ایم که در حال خاضر نسخه کم حجم این نرم افزار که برای کاربران اینترنتی می باشد در اختیار شما قرار خواهد گرفت.
نسخه اصلی این نرم افزار شامل بخش هایی از جمله:گالری صوت و تصویر،مقالات،پاسخ به شبهات،گالری تصاویر،داده نما و.... میباشد.
همسنگران عزیز میتوانند برای دریافت نسخه اصلی این نرم افزار(یک دی وی دی) شماره تماس و ادرس خود را به سامانه پیامک 300082000 ارسال نمایند تا در اولین فرصت نرم افزار ارسال شود.
همچنین عزیزانی که تمایل به همکاری و عضویت در تیم طراحی نرم افزار را دارند رزومه و اطلاعات تماس خود را به ادرس ایمیل:
fanavari@p313.ir
ارسال نمایند
بی صبرانه منتظر شنیدن انتقادات و پیشنهادات شما در راستای بهبود کیفیت نرم افزار ها هستیم
.::لینک دانلود نرم افزار سرالله(مستقیم)::.
عنوان | Serro Allah.light.zip |
حجم | 15.4 مگابایت |
نوع | ZIP |
تعداد دانلود | 486 بار |
لینک دریافت | ![]() |
توضیحات | |
.::نرم افزار سرالله::. |
کلیپی پیرامون عاملان تفرقه و افراطی های شیعه و سنی تولید شده در قرارگاه فناوری پیروان موعود
![]() | ![]() | |
اگر دنبال حقیقت هستید ومی خواهید شبهات ذهنی شما برطرف گردد دانلود نکنی ضرر کردی |
![]() | ![]() | |
نسخه مخصوص رایانه
*دریافت با حجم 5.4مگابایت با فرمت help ویندوز*
نسخه مخصوص گوشی همراه
*دریافت با حجم 2.7مگابایت با فرمت جار*
سایت اعراب و تحلیل و تجزیه صرفی و نحوی آیات قرآن- به دو زبان
انگلیسی و عربی- موقع إعراب القرآن بالانکلیزی والعربی
سلام علیکم
در این سایت بسیار مفید می تونید سوره و آیه ای رو از قرآن کریم مشخص
کنید تا اعراب و تجزیه صرفی و نحوی تک تک کلمات آن براتون نمایش داده بشه
هذا الموقع یقدم الاعراب الکامل لکلمات القرآن الکریم
http://corpus.quran.com/treebank.jsp?chapter=103&verse=2
ارجو ان یفیدکم الموقع
به گزارش «شیعه نیوز»، متن زیر نامه حضرت علی (علیه السلام) است به مالک اشتر نخعی:
این فرمان راامام علیه السلام براى«اشتر نخعى»به هنگامى که او را فرماندار«مصر»قرار داد نوشته است.و این زمانى بود که وضع زمامدار مصر«محمد بن ابو بکر»در هم ریخته و متزلزل شده بود،این فرمان از طولانىترین و جامعترینفرمانهاى امام علیه السلام مىباشد [1]
بسم الله الرحمن الرحیماین دستورى است که بنده خدا على علیه السلام به«مالک بن حارث اشتر»...
در فرمانش باو صادر فرموده است.و این فرمان را هنگامى نوشت کهوى را زمامدار و والى کشور مصر قرار داد تا:مالیاتهاى آن سرزمین راجمع آورى کند.با دشمنان آن کشور بجنگد. باصلاح اهل آن همت گمارد.
و به عمران و آبادى شهرها قصبات و روستاها و قریههاى آن بپردازد.
(نخست)او را بتقوا و ترس از خداوند،ایثار و فداکارى در راه اطاعتشو متابعت از آنچه در کتاب خدا قرآن بآن امر شده است فرمان مىدهد:بهمتابعت اوامرى که در کتاب الله آمده، فرائض و واجبات و سنتها،هماندستوراتى که هیچکس جز با متابعت آنها روى سعادت نمىبیند و جز با انکارو ضایع ساختن آنها در شقاوت و بدبختى واقع نمىشود باو فرمان میدهد که(آئین)خدا را با قلب دست و زبان یارى کند چرا که خداوند متکفل یارى کسى شدهکه او را یارى نماید و عزت کسیکه او را عزیز دارد.
و نیز او فرمان مىدهد که خواستههاى نابجاى خود را درهم بشکند.و بههنگام وسوسههاى نفس خویشتندارى را پیش گیرد زیرا که«نفس اماره»هم-واره انسان را به بدى وادار مىکند، مگر آنکه رحمت الهى شامل حال او شود.
اى مالک!بدان من تو را بسوى کشورى فرستادم که پیش از تو دولتهاىعادل و ستمگرى بر آن حکومت داشتند.و مردم بکارهاى تو همانگونه نظرمىکنند که تو در امور زمامداران پیش از خود،و همان را درباره تو خواهندگفت که تو درباره آنها مىگفتى.بدان!افراد شایسته را با آنچه خداوند برزبان بندگانش جارى مىسازد مىتوان شناخت،بنا بر این باید محبوبترینذخیره در پیش تو عمل صالح باشد،زمام هوا و هوس را در دست گیر.و آنچه برایتحلال نیست نسبتبخود بخل روا دار،زیرا بخل نسبتبخویشتن این استکه راه انصاف را در آنچه محبوب و مکروه تو است پیشگیرى.قلب خویشرا نسبتبملتخود مملو از رحمت و محبت و لطف کن،و همچون حیواندرندهاى نسبتبآنان مباش که خوردن آنان را نیمتشمارى!زیرا آنها دوگروه بیش نیستند:یا برادران دینى تواند،و یا انسانهائى همچون توگاه از آنها لغزش و خطا سر مىزند.ناراحتیهائى بآنان عارض میگرددبدست آنان عمدا یا بطور اشتباه کارهائى انجام مىشود(در این موارد)از عفوو گذشتخود آنمقدار بآنها عطا کن، که دوست دارى خداوند از عفوش بتوعنایت کند.زیرا تو مافوق آنها،و پیشوایت ما فوق تو و خداوند مافوق کسى استکه ترا زمامدار قرارداده است!امور آنان را بتو واگذار کرده،و بوسیلهآنها تو را آزمایش نموده است.هرگز خود را در مقام نبرد با خدا قرار مده!
چرا که تو تاب کیفر او را ندارى.و از عفو و رحمت او بىنیاز نیستى.هرگز ازعفو و بخششى که نمودهاى پشیمان مباش.و هیچگاه از کیفرى که نمودهاى بهخود مبال.و نیز هرگز سبتبکارى که پیش مىآید و راه چاره دارد سرعتبخرج مده.مگو من مامورم(و بر اوضاع مسلطم)،امر مىکنم و باید اطاعتشود که این موجب دخول فساد در قلب،و خرابى دین،و نزدیک شدن تغییر و تحولدر قدرت است.آنگاه که در اثر موقعیت و قدرتى که در اختیار دارى،کبر وعجب و خودپسندى در تو پدید آید،به عظمت قدرت و ملک خداوند که مافوقتو است،نظر افکن!که این ترا از آن سر کشى پائین مىآورد و آن شدت وتندى را از تو باز مىدارد و آنچه از دستت رفته استیعنى نیروى عقل و اندیشهاتکه تحت تاثیر این خود پسندى واقع شده،بتو باز مىگردد.از همتائى درعلو و بزرگى با خداوند بر حذر باش!و از تشبه باو در جبروتش خود را بر کنار دار!
چرا که خداوند هر جبارى را ذلیل و هر فرد خود پسند و متکبرى را خوار خواهدساخت.
نسبتبخداوند و نسبتبمردم از جانب خود،و از جانب افراد خاصخاندانت،و از جانب رعایائى که به آنها علاقمندى،انصاف بخرج ده!کهاگر چنین نکنى ستم نمودهاى!و کسى که به بندگان خدا ستم کند،خداوند پیشاز بندگانش دشمن او خواهد بود.و کسى که خداوند دشمن او باشد دلیلش راباطل مىسازدو با او بجنگ مىپردازد تا دست از ظلم بردارد یا توبه کند.(و بدان!)هیچ جیزى در تغییر نعمتهاى خدا و تعجیل انتقام و کیفرش،از اصرار بر ستم سریعترو زودرستر نیست.چرا که خداوند دعا و خواسته مظلومان را مىشنود و درکمین ستمگران است.
باید محبوبترین کارها نزد تو امورى باشند،که و حق با عدالت موافقتر وبا رضایت توده مردم هماهنگتر است.چرا که خشم توده مردم،خشنودىخواص را بىاثر مىسازد،اما ناخشنودى خاصان با رضایت عموم،جبران پذیراست.(این را نیز بدان که)احدى از رعایا از نظر هزینه زندگى در حالت صلحو آسایش،بر والى سنگینتر و بهنگام بروز مشکلات در اعانت و همکارىکمتر،و در اجراى انصاف ناراحتتر،و بهنگام در خواست و سؤال پر اصرارترو پس از عطا و بخشش کم سپاستر،و بهنگام منع خواستهها دیر عذرپذیرتر،و درساعات رویاروئى با مشکلات کم استقامتتر،از«گروه خواص»نخواهند بودولى پایه دین و جمعیت مسلمانان و ذخیره دفاع از دشمنان تنها«توده ملت»هستند!بنابر این باید گوشتبه آنها و میلتبا آنان باشد.
باید آنها که نسبتبرعیت عیبجوترند از تو دورتر باشند زیرا،مردم عیوبىدارند که والى در ستر و پوشاندن آن عیوب از همه سزاوارتر است.در صدد مباشکه عیب پنهانى آنها را بدست آورى،بلکه وظیفه تو آن است که آنچه برایتظاهر گشته اصلاح کنى.و آنچه از تو مخفى ستخدا درباره آن حکم مىکندبنابر این تا آنجا که توانائى دارى عیوب مردم را پنهان ساز!تا خداوند عیوبى راکه دوست دارى براى مردم فاش نشود،مستور دارد.(با برخورد خوب) عقدهآنها را که کینه دارند بگشا و اسباب دشمنى و عداوت را قطع کن!و از آنچهبرایت روشن نیست تغافل نما!بتصدیق سخن چینان تعجیل مکن!زیرا آنان گر چه در لباس ناصحینجلوهگر شوند خیانت مىکنند.
بخیل را در مشورت خود دخالت مده!زیرا که ترا از احسان منصرف،و از تهى دستى و فقر مىترساند،و نیز با افراد ترسو مشورت مکن!زیرا درکارها روحیهات را تضعیف مىنمایند. همچنین حریص را بمشاورت مگیرکه حرص را با ستم گرى در نظرت زینت مىدهد.(همه آنچه درباره اینافراد گفتم)بخاطر این است که بخل و ترس و حرص و غرائز و تمایلات متعددىهستند که جامع آنها سوء ظن بخداى بزرگ است.
بدترین وزراء کسانى هستند که وزیر زمامداران بد و اشرار پیش ازتو بودهاند،کسى که با آن گناهکاران در کارها شرکت داشته نباید جز وصاحبان سر تو باشد آنها همکاران گناهکاران و برادران ستمکارانند،درحالیکه تو بهترین جانشین را از میان مردم بجاى آنها خواهى یافت:از کسانىکه از نظر فکر و نفوذ اجتماعى کمتر از آنها نیستند،و در مقابل،بار گناهان آنها رابردوش ندارند،از کسانى هستند که با ستمکران در ستمشان همکارى نکرده ودر گناه شریک آنان نبودهاند.این افراد هزینهشان بر تو سبکتر،همکار-یشان با تو بهتر،محبتشان با تو بیشتر،و انس و الفتشان با بیگانگان کمتر است.
بنابر این آنها را از خواص و دوستان خود و راز داران خویش قرار ده!
سپس(از میان اینان)افرادى را که در گفتن حق از همه صریحتر،و درمساعدت و همراهى نسبتبآنچه خداوند براى اولیایش دوست نمىدارد،بتوکمتر کمک مىکند،مقدم دار،خواه موافق میل تو باشند یا نه،باهل ورع وصدق و راستى بپیوند،و آنان را طورى تربیت کن که ستایش بى حد از تو نکنندو تو را نسبتباعمال نادرستى که انجام ندادهاى تمجید ننماید.زیرا مدحو ستایش بیش از حد عجب و خود پسندى ببار میآورد و انسان را بکبر و غرورنزدیک مىسازد.
هرگز نباید افراد نیکوکار و بدکار در نظرت مساوى باشند زیرا اینکار سبب مىشود که افراد نیکوکار در نیکیهایشان بى رغبتشوند،و بدکاران در عملبدشان تشویق گردند،هر کدام از اینها را مطابق کارش پاداش ده!بدان کههیچ وسیلهاى براى جلب اعتماد والى،بوفادارى رعیت، بهتر از احسان بآنهاو تخفیف هزینهها بر آنان،و عدم اجبارشان بکارى که وظیفه ندارند نیست، در این راه آنقدر بکوش تا بوفادارى آنان خوشبین شوى(و بر آنان اعتماد کنىکه)این خوشبینى بار رنج فراوانى را از دوشتبرمىدارد.
سزاوار استبآنها که بیشتر مورد احسان تو قرار گرفتهاند خوشبین تر باشىو بعکس آنها که مورد بدرفتارى تو واقع شدهاند.بدبینتر.
هرگز سنت پسندیدهاى را که پیشوایان این امتبآن عمل کردهاند،و ملتاسلام بآن انس و الفت گرفته و امور رعیتبوسیله آن اصلاح مىگردد،نقضمکن!و نیز سنت و روشى که به سنتهاى گذشته زیان وارد مىسازد احداث منماکه اجر،براى کسى خواهد بود که آن سنتها را بر قرار کرده،و گناهش بر تو کهآنها را نقض نمودهاى،«با دانشمندان زیاد بگفتگو بنشین»و با حکماء واندیشمندان نیز بسیار ببحثبپرداز این گفتگوها و بحثها باید در باره امورىباشد که بوسیله آن وضع کشورت را اصلاح مىکند و آنچه موجب قوام کار مردمپیش از تو بوده.
(اى مالک)بدان!مردم از گروههاى مختلف تشکیل یافتهاند کههر کدام جز به وسیله دیگرى اصلاح و تکمیل نمىشوند،و هیچکدام از دیگرىبىنیاز نیستند.(این گروهها عبارتند)از:
«لشکریان خدا»،«نویسندگان عمومى و خصوصى»،«قضات عالىو دادگستر»،«عاملان انصاف و مدارائى»(انتظامات داخلى)،«اهل جزیه و مالیات»اعم از کسانى که در پناه اسلامند و یا مسلمانند و«تجار و صنعتگران»و بالاخره«قشر پائین»یعنى نیازمندان و مستمندان،براى هر کدام از اینگروهها خداوند سهمى را مقرر داشته و در کتاب خدا،یا سنت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلمکه بصورت عهد در نزد ما محفوظ است این سهم را مشخص و معین ساخته است.
اما«سپاهیان»با اذن پروردگار حافظان و پناهگاه رعیت،زینتزمامداران،عزت و شوکت دین و راههاى امنیتند.قوام رعیت جزبوسیله اینان ممکن نیست از طرفى برقرارى سپاه جز بوسیله خراج(مالیاتاسلامى)امکانپذیر نمىباشد،زیرا با خراج براى جهاد با دشمنتقویت مىشوند، و براى اصلاح خود بآن تکیه مىنمایند.و با آن رفعنیازمندیهاى خویش را مىکنند.سپس این دو گروه(سپاهیان و مالیاتدهندگان)جز با گروه سوم قوام و پایدارى نمىپذیرند و آنها عبارتند از:
«قضات»و«کارگزاران دولت»و منشىها زیرا آنها قرار دادها و معاملاترا استحکام مىبخشند.و مالیاتها را جمع آورى مىکنند.و در ضبط امورخصوصى و عمومى مورد اعتماد و اطمینان هستند.و این گروهها بدون«تجار»و«پیشهوران»و«صنعتگران»قوامى ندارند،زیرا آنها وسائل زندگى راجمع آورى مىکنند.و در بازارها عرضه مىنمایند.و وسائل و ابزارى را بادستخود مىسازند که در امکان دیگران نیست.
سپس«قشر پائین»نیازمندان و از کار افتادگان هستند که باید بآنهامساعدت و کمک نمود،و براى هر کدام بخاطر خدا سهمى مقرر داشت.و نیزهر یک از نیازمندان بمقدار اصلاح کارشان بر والى حق دارند.و هرگز والى ازاداى آنچه خداوند او را ملزم بآن ساخته خارج نخواهد شد، جز با اهتمام وکوشش و استعانت از خداوند،و مهیا ساختن خود بر ملازمتحق و شکیبائىو استقامت در برابر آن،خواه بر او سبک باشد یا سنگین.
فرمانده سپاهت را کسى قرار ده که در پیش تو نسبتبخدا و پیامبر و امام تو خیر-خواهتر از همه و پاک دلتر و عاقلتر باشد از کسانى که دیر خشم مىگیرند و عذر پذیرترند،نسبتبه ضعفا رئوفو مهربان و در مقابل زورمندان قوى و پر قدرت،از کسانیکه مشکلات آنها رااز جاى بدر نمىبرد،و ضعف همراهان آنها،را بزانو در نمىآورد سپس روابط خودرا با افراد با شخصیت و اصیل و خاندانهاى صالح و خوش سابقه بر قرار ساز!
و پس از آن با مردمان شجاع و سخاوتمند و افراد بزرگوار،چرا که آنها کانونکرم و مراکز نیکى هستند.آنگاه از آنان آن گونه تفقد کن که پدر و مادر ازفرزندشان تفقد و دلجوئى مىکنند.و هرگز نباید چیزى را که بوسیله آن آنها رانیرو مىبخشى در نظر تو بزرگ آید.و نیز نباید لطف و محبتى که با بررسى وضعآنها مىنمائى هر چند اندک باشد،خرد و حقیر بشمارى،زیرا همین لطف ومحبتهاى کم آنان را وادار به خیر خواهى و حسن ظن نسبتبتو مىکند. هر-گزار بررسى جزئیات امور آنها بخاطر انجام کارهاى بزرک ایشان،چشممپوش!زیرا همین الطاف و محبتهاى جزئى جائى براى خود دارد که از آنبهرهبردارى مىکنند و کارهاى بزرک نیز موقعیتى دارد که خود را از آن بىنیازنمىدانند.
فرماندهان لشکر تو باید کسانى باشند که در کمک به سپاهیان بیش از همهمواسات کنند.و از امکانات خود بیشتر بآنان کمک نمایند،بحدى که همنفرات سربازان،و هم کسانیکه تحت تکفل آنها هستند اداره شوند.بطورىکه همه آنها تنها بیک چیز بیندیشند و آن جهاد با دشمن است،محبت و مهربانى تونسبتبه آنان قلبهایشان را بتو متوجه مىسازد(بدان)برترین چیزى که موجبروشنائى چشم زمامداران مىشود،بر قرارى عدالت در همه بلاد و آشکارشدن علاقه رعایا نسبتبآنها است.اما مودت و محبت آنان جز با پاکىدلهایشان نسبتبه والیان آشکار نمىگردد.و خیر خواهى آنها در صورتى مفیداست که با میل خود گرداگرد زمامداران را بگیرند،و حکومت آنها برایشانسنگینى نکند و طولانى شدن مدت زمامداریشان براى این رعایا ناگوار نباشد،میدانامید سران سپاهت را توسعه بخش و پىدرپى آنها را تشویق کن!و کارهاىمهمى که انجام دادهاند بر شمار.زیرا یاد آورى کارهاى نیک آنها شجاعانشانرا بحرکتبیشتر،وادار مىکند.و آنان که در کار کندى مىورزند بکار تشویقمىشوند انشاء الله.
سپس باید زحمات هر کدام از آنها را بدقتبدانى.و هرگز زحمتو تلاش کسى از آنان را بدیگرى نسبت ندهى.و ارزش خدمت او را کمتر از آنچههستبحساب نیاورى،و از سوى دیگر شرافت و آبروى کسى موجب این نشودکه کار کوچکش را بزرک بشمارى.و همچنین حقارت و کوچکى کسى موجبنگردد که خدمت پر ارجش را کوچک بحساب آورى.مشکلاتى که در احکامبرایت پیش مىآید،و امورى که بر تو مشتبه مىشود بخدا و پیامبرش ارجاع دهچرا که خداوند بزرگ بگروهى که علاقه داشته ارشادشان کند فرموده:
«اى کسانیکه ایمان آوردهاید اطاعتخداوند کنید و اطاعت پیامبرشو اطاعت اولى الامرى که از خود شما هستند،و اگر در چیزى نزاع کردیدآنرا بخدا و رسولش باز گردانید»(سورهنساء(4)،آیه59).
باز گرداندن چیزى بخداوند متمسک شدن بقرآن کریم و یافتن دستور ازآیات محکم آن است و باز گرداندن به پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم همان تمسک بسنت قطعىو مورد اتفاق آن حضرت است.
سپس از میان مردم،برترین فرد،در نزد خود را براى قضاوت برگزیناز کسانیکه مراجعه فراوان آنها را در تنگنا قرار ندهد.و بر خورد مخالفانبا یکدیگر او را بخشم و کجخلقى وا ندارد. در اشتباهاتش پافشارى نکند.
و باز گشتبحق،هنگامى که براى آنها روشن شد،بر آنها سخت نباشد.
طمع را از دل بیرون کرده،و در فهم مطالب باندک تحقیق،اکتفا نکند،ازکسانى که در شبهات از همه محتاطتر،و در یافتن و تمسک بحجت و دلیل از همهمصرتر باشند.با مراجعه مکرر شکایت کنندگان کمتر خسته شوند و در کشف امور شکیباتر،و بهنگام آشکار شدن حق در فصل خصومت ازهمه قاطعتر باشند.از کسانیکه ستایش فراوان آنها را فریب ندهد،و تمجیدهاىبسیار آنانرا متمایل بجانب مدح کننده نسازد،ولى البته این افراد بسیار کمند.
آنگاه با جدیت هر چه بیشتر قضاوتهاى قاضى خویش را بررسى کن و در بذل وبخشش به او سفره سخاوتت را بگستر،آنچنانکه نیازمندیش از بین برود وحاجت و نیازى بمردم پیدا نکند، و از نظر منزلت و مقام آنقدر مقامش را نزدخودت بالا ببر که هیچکدام از یاران نزدیکت،به نفوذ در او طمع نکند.واز توطئه این گونه افراد در نزد تو در امان باشد.
(و بداند که موقعیتش از اوبالاتر نیست که بخواهد از او شکایتى بکند)در آنچه گفتم با قتبنگر!چرا کهاین دین اسیر دست اشرار،و وسیله هوسرانى و دنیا طلبى گروهى بوده است.
سپس در کارهاى کارمندانتبنگر!و آنها را با آزمایش و امتحان بکاروادار!و از روى میل و استبداد آنها را بکارى و اندار،زیرا استبداد و تسلیمتمایل شدن،کانونى از شعبههاى جور و خیانت است.و از میان آنها افرادىکه با تجربهتر و پاکتر و پیشگامتر در اسلامند برگزین،زیرا اخلاق آنها بهتر وخانواده آنها پاکتر،و همچنین کم طمعتر و در سنجش عواقب کارها بیناترند.
سپس حقوق کافى بآنها بده زیرا این کار آنها را در اصلاح خویش تقویتمىکند،و از خیانت در اموالیکه زیر دست آنها استبىنیاز میسازد.
بعلاوه این حجتى در برابر آنها است اگر از دستورت سر پیچى کنند یا درامانتخیانت ورزند، سپس با فرستادن ماموران مخفى راستگو و با وفا،کارهاى آنان را زیر نظر بگیر!زیرا بازرسى مداوم پنهانى،سبب مىشود که آنهابامانت دارى و مداراکردن بزیردستان ترغیب شوند!اعوان و انصار خویش راسخت زیر نظر بگیر اگر یکى از آنها دستبخیانت زد و ماموران سرى تو متفقا چنین گزارشى را دادند،بهمین مقدار از شهادت قناعت کن.و اورا زیر تازیانه کیفر بگیر! و بمقدار خیانتى که انجام داده او را کیفر نما!سپس وىرا در مقام خوارى و مذلتبنشان!و نشانه خیانت را بر او بنه!و گردن بندننکو تهمت را بگردنش بیفکن! (و او را بجامعه چنان معرفى کن که عبرت دیگران گردد)«خراج»و«مالیات»را دقیقا زیر نظر بگیر!بگونهاى که صلاح مالیاتدهندگان باشد.زیرا در بهبودى وضع مالیات،و بهبودى حال مالیاتدهندگان،بهبودى حال دیگران نیز نهفته است.و هرگز دیگران بصلاح و آسایشنمىرسند،جز اینکه خراج دهندگان در صلاح و بهبودى بسر برند،چرا کهمردم همه عیال و نان خور خراج و خراج گذاران هستند.باید کوشش تو در آبادىزمین بیش از کوشش در جمع آورى خراج باشد زیرا که خراج جز با آبادانىبدست نمىآید.و آن کس که بخواهد مالیات را بدون عمران و آبادانى مطالبهکند شهرها را خراب،و بندگان خدا را نابود مىسازد.و حکومتش بیش ازمدت کمى دوام نخواهد داشت.اگر رعایا از سنگینى مالیات،و یا رسیدنآفات،یا خشک شدن آب چشمهها،و یا کمى باران و یا دگرگونى زمین دراثر آب گرفتن و فساد بذرها،و یا تشنگى بسیار براى زراعت و فاسد شدن آنبتو شکایت آورند.مالیات را بمقدارى که حال آنها بهبود یابد تخفیف دهو هرگز این تخفیف بر تو گران نیاید،زیرا که آن ذخیره و گنجینهاى است کهآنها بالاخره آنرا در عمران و آبادى کشورت بکار مىبندند و موجب عمرانسرزمینهاى تو و ینتحکومت و ریاست تو خواهد بود و از تو بخوبى ستایشمىکنند و در گسترش عدالت از ناحیه تو با خرسندى سخن مىگویند.و تو نیز خوددر این میان مسرور و شادمان خواهى بود. بعلاوه تو مىتوانى با تقویت آنها ازطریق ذخیرهاى که بر ایشان نهادهاى اعتماد کنى.و نیز مىتوانى با این عمل کهآنها را بعدالت و مهربانى عادت دادهاى،به آنان مطمئن باشى،چرا که گاهىبراى تو گرفتاریهائى بیش مىآید که باید بر آنها تکیه کنى.و در این حال آنهابا طیب خاطر،پذیرا خواهند شد و عمران و آبادى تحمل همه اینها را دارد و اماویرانى زمین تنها باین علت است که کشاورزان و صاحبان زمین فقیر مىشوند.
و بیچارگى و فقر آنها بخاطر آن است که زمامداران به جمع اموال مى-پردازند و نسبتبه بقاى حکومتشان بدگمانند،و از تاریخ زمامداران گذشتهعبرت نمیگیرند.
سپس در وضع منشیان و کارمندانت دقت کن و کارهایت را به بهترین آنها بسپارو نامههاى سرى و نقشهها و طرحهاى مخفى خود را در اختیار کسى بگذارکه داراى اساسىترین اصول اخلاقى باشد!از کسانى که موقعیت و مقام آنهارا مست و مغرور نسازد که در حضور بزرگان و سران مردم،نسبتبتو مخالفتو گستاخى کنند،و در اثر غفلت در رساندن نامههاى کارمندانت،بتو و گرفتنجوابهاى صحیحش از تو،کوتاهى ننمایند،خواه در امورى باشد که از طرف تودریافت میدارند و یا از سوى تو میبخشند،باید قراردادهائى که براى تو تنظیممیکنند سست و آسیب پذیر نباشد،و هر گاه قرار دادى به زیان تو باشد از یافتن راه حلعاجز نمانند.و نسبتبه ارزش و منزلتخویش نا آگاه و بى اطلاع نباشند کهشخص نا آگاه از منزلتخویش،از ارزش و مقام دیگرى نا آگاهتر خواهد بود.
سپس در انتخاب این منشیان هرگز.به فراست و خوشبینى و خوش گمانىخود تکیه مکن، چرا که مردان زرنگ،طریقه جلب نظر و خوشبینى زمامدارانرا با ظاهر سازى و تظاهر به خوش خدمتى خوب مىدانند،در حالیکه در ماوراءاین ظاهر جالب هیچگونه امانتدارى و خیرخواهى وجود ندارد.بلکه آنهارا از طریق پستهائى که براى حکومتهاى صالح پیش از تو داشتهاند بیازماى،بنابر این بر کسانى اعتماد کن که در میان مردم خوش سابقهتر و در امانت دارىمعروفند،و این خود دلیل آنست که تو براى خدا و کسانى که والى بر آنان هستىخیر خواه مىباشى،باید براى هر نوعى از کارها یک رئیس انتخاب کنى!رئیسىکه کارهاى مهم، وى را مغلوب و درمانده نسازد،و کثرت کارها او را پریشانو خسته نکند،و به خوبى باید بدانى هر عیبى در منشیان تو یافتشود که تو از آنبیخبر باشى شخصا مسؤل آن خواهى بود!به تجار و صاحبان صنایع توصیه کن!و آنها را به خیر و نیکى سفارش نما(و در این توصیه بین) بازرگانانى که در شهر و یا ده هستند (و داراى مرکز ثابت وتجارتخانهاند)و آنها که سیار و در گردشند،و نیز صنعتگرانى که با نیروىجسمانى خویش بکار صنعت میپردازند،تفاوت مگذار! چرا که آنها منابع اصلىمنافع و اسباب آسایش جامعه به شمار میروند،آنها هستند که از سرزمینهاىدور دست،از پرتگاهها و کوهستانها و دریاها،و سرزمینهاى هموار و ناهموارمواد مورد نیاز را گرد میآورند،از مناطقى که عموم مردم با آن سر و کارىندارند و جرئت رفتن به آن سامان را نمیکنند (توجه داشته باش)بازرگانان وپیشهوران و صنعتگران مردمى سالمند و از نیرنگ و شورش آنها بیمى نیست،آنها صلح دوست و آرامش طلبند.اما باید از وضع آنان،چه آنها که درمرکز فرماندارى تو زندگى میکنند و چه آنها که در گوشه و کنار هستند جستجو وبازرسى کنى،ولى بدان با همه آنچه گفتم در میان آنها گروهى تنگ نظر و بخیلآنهم به صورت قبیح و زشت آن،میباشند.که همواره در پى احتکار مواد موردنیاز مردم و تسلط یافتن بر تمام معاملات هستند!و این موجب زیان توده مردمو عیب و ننگ بر زمامداران است.از احتکار به شدت جلوگیرى کن که رسولخدا صلى الله علیه و آله و سلم از آن منع فرمود.باید معاملات با شرائط آسان صورت گیرد،با موازین عدل و نرخهائى که نه به فروشنده زیان رساند و نه به خریدار!و هرگاه کسى پس از نهى تو از احتکار به چنین کارى دستبزند،او را کیفر کن!ودر مجازات او بکوش ولى این مجازات نباید بیش از حد باشد.
خدا را!خدا را!در مورد طبقه پائین!آنها که راه چاره ندارند یعنىمستمندان و نیازمندان و تهیدستان و از کار افتادگان،در این طبقه هم کسانى هستندکه دستسؤال دارند و هم افرادى که باید بآنها بدون پرسش،بخشش شود،بنابر این به آنچه خداوند در مورد آنان بتو دستور داده عمل نما!قسمتى از بیت-المال و قسمتى از غلات خالصهجات اسلامى را در هر محل بآنها اختصاص ده،و بدان آنها که دورند به مقدار کسانى که نزدیکند سهم دارند و باید حق همه آنها را مراعات کنى،بنابر این هرگز نباید سرمستى زمامدارىتو را بخود مشغول سازد، (و بآنها رسیدگى نکنى)چرا که هرگز بخاطرکارهاى فراوان و مهمى که انجام مىدهى از انجام نشدن کارهاى کوچکمعذور نیستى!نباید دل از آنها برگیرى و چهره بروى آنان درهم کشى!درامور آنها که بتو دسترسى ندارند و مردم بدیده تحقیر،بآنها مىنگرند بررسىکن،و براى این کار فرد مورد اطمینانى را که خدا ترس،و متواضع باشد برگزینتا وضع آنان را بتو گزارش دهد،سپس با آن گروه بطورى رفتار کن که بههنگام ملاقات پروردگار عذرت پذیرفته باشد،چرا که از میان رعایا اینگروه از همه به احقاق حق محتاجترند.و باید در اداى حق تمام افراد در پیشگاهخداوند عذر و دلیل داشته باشى،درباره یتیمان و پیران از کارافتاده که هیچراه چارهاى ندارند و نمىتوانند دست نیاز خود را بسوى مردم دراز کنند،بررسى کن،البته این کار بر زمامداران سنگین است!ولى حق همهاش سنگین است!
و گاهى خداوند آن را بر اقوامى سبک مىسازد،اقوامى که طالب عاقبتنیکند،و خویش را به استقامت و بردبارى عادت داده و براستى وعدههاىخداوند اطمینان دارند.
براى مراجعان خود وقتى مقرر کن که بنیاز آنها شخصا رسیدگى کنى!
مجلس عمومى و همگانى براى آنها تشکیل ده و درهاى آنرا بروى هیچکس نبندو بخاطر خداوندى که ترا آفریده تواضع کن و لشکریان و محافظان و پاسبانانرا از این مجلس دور ساز! تا هر کس با صراحت و بدون ترس و لکنتسخنانخود را با تو بگوید،زیرا من بارها از رسولخدا صلى الله علیه و آله و سلم این سخن را شنیدم«ملتى که حق ضعیفان را از زورمندان با صراحت نگیرد،هرگز پاکو پاکیزه نمىشود و روى سعادت نمىبیند»سپس خشونت و کندى آنها رادر سخن تحمل کن،در مورد آنها هیچگونه محدودیت و استکبار روا مدار که خداوند بواسطه این کار،رحمت واسعش را بر تو گسترش خواهد دادو موجب ثواب اطاعت او براى تو خواهد شد.آنچه میبخشى بگونهاى ببخشکه گوارا باشد (بى منت و بى خشونت).و خود دارى از بخشش را با لطف ومعذرتخواهى توام کن!بدان قسمتى از کارها است که شخصا باید آنها راانجام دهى، (و نباید بدیگران واگذار کنى).از جمله:پاسخ دادن به کارگزاراندولت میباشد،در آنجا که منشیان و دفتر داران از پاسخ عاجزند.و دیگر برآوردن نیازهاى مردم است در همان روز که احتیاجات گزارش میشود،و پاسخآنها براى همکارانت مشکل و دردسر میآفریند. (بهوش باش!)کار هر روز را درهمان روز انجام ده زیرا هر روز کارى مخصوص بخود دارد.باید بهترین اوقاتو بهترین ساعات عمرت را براى خلوت با خدا قرار دهى!هر چند اگر نیتخالصداشته باشى،و امور رعایا روبراه شود همه کارهایت عبادت و براى خدا است.
از جمله کارهائى که مخصوصا باید با اخلاص انجام دهى اقامه فرائض استکه ویژه ذات پاک او است.بنابر این از بدنتشب و روز در اختیار فرمان خدابگذار!و آنچه موجب تقرب تو بخداوند میشود بطور کامل و بدون نقص بانجامرسان!اگر چه خستگى جسمى و ناراحتى پیدا کنى.و هنگامى که بنماز جماعتبراى مردم مىایستى باید نمازت نه نفرتآور و نه تضییعکننده باشد. (نه آنقدرآنرا طول بده که موجب تنفر مامومین شود و نه آنقدر سریع که نماز را ضایع کنى)چرا که در بین مردمى که با تو بنماز ایستادهاند،هم بیمار وجود دارد،و هم افرادىکه کارهاى فوتى دارند،من از رسولخدا (ص)بهنگامى که مرا بسوى«یمن»فرستاد پرسیدم:چگونه با آنان نماز بخوانم؟در پاسخم فرمود:«نمازى بخوانهمچون نمازى که ناتوانترین آنها میخواند،و نسبتبه مؤمنان رحیم و مهربانباش!»
هیچگاه خود را در زمانى طولانى از رعیت پنهان مدار!چرا که دور بودنزمامداران از چشم رعایا خود موجب نوعى محدودیت و بى اطلاعى نسبتبهامور مملکت است،و این چهره پنهان داشتن زمامداران،آگاهى آنها را ازمسائل نهانى قطع میکند.در نتیجه،بزرگ در نزد آنان کوچک،و کوچک بزرک،کار نیک زشت،و کار بد نیکو،و حق با باطل آمیخته میشود.چرا که زمامداربهر حال بشر است،و امورى که از او پنهان است نمیداند.از طرفى حق همیشهعلامت مشخصى ندارد تا بشود راست را از دروغ تشخیص داد از این گذشته تواز دو حال خارج نیستى یا مردى هستى که خود را آماده جانبازى در راه حقساختهاى؟بنابر این نسبتبحق واجبى که باید بپردازى،یا کار نیکى که بایدانجام دهى،چرا خود را در اختفا نگهمیدارى؟!یا مردى هستى بخیل و تنگنظر،در این صورت،مردم چون تو را ببینند مایوس میشوند و از حاجتخواستنصرفنظر میکنند!!بعلاوه بیشتر حوائج مراجعان براى تو چندان زحمتى ندارد،از قبیل شکایت از ستمى،یا در خواست انصاف در داد و ستدى.سپس بدانبراى زمامدار، خاصان و صاحب اسرارى است که خود خواه و دست درازند،و در داد و ستد،با مردم عدالت و انصاف را رعایت نمیکنند،ریشه ستم آنانرا با قطع وسائل از بیخ بر کن!و به هیچ یک از اطرافیان و بستگان خود زمینىاز اراضى مسلمانان وامگذار،و باید طمع نکنند که قرار دادى بسود آنها منعقدسازى که مایه ضرر سایر مردم باشد،خواه در آبیارى و یا عمل مشترک دیگر، بطوریکه هزینههاى آنرا بر دیگران تحمیل کنند که در این صورت سودش براىآنها است و عیب و ننگش براى تو در دنیا و آخرت.
حق را درباره آنها که خواهان حقند چه خویشاوند،و چه بیگانه رعایتکن،و در این باره صابر باش و به حساب خدا بگذار!(و پاداش این کار را ازاو بخواه) هر چند اینکار،موجب فشار بر یاران نزدیکتشود،و سنگینى اینراه رابخاطر سرانجام ستوده آن تحمل کن،و هرگاه رعایا نسبتبه تو گمان بد ببرند،افشاگرى کن!و عذر خویش را در مورد آنچه موجب بدبینى شده آشکارا باآنان در میان گذار،و با صراحتبدبینى آنها را از خود بر طرف ساز،چه اینکهاینگونه صراحت،موجب تربیت اخلاقى تو،و ارفاق و ملاطفتبراى رعیتاست و این بیان عذر،تو را به مقصودت در وادارساختن آنها بحق میرساند.
هرگز صلحى را که از جانب دشمن پیشنهاد میشود و رضاى خدا در آناست رد مکن،که در صلح براى سپاهت آسایش و تجدید نیرو،و براى خودتآرامش از هم و غمها،و براى ملتت امنیت است.اما زنهار!زنهار!سختاز دشمنت پس از بستن پیمان صلح بر حذر باش!چرا که دشمن گاهى نزدیک میشودکه غافلگیر سازد،بنابر این دور اندیشى را بکار گیر،و در این موارد روح خوش-بینى را کنار بگذار،اگر پیمانى بین تو و دشمنتبسته شد،و یا تعهد پناه دادنرا باو دادى،جامه وفاء را بر عهد خویش بپوشان،و تعهدات خود را محترمبشمار!و جان خود را سپر تعهدات خویش قرارده!زیرا هیچیک از فرائض الهىنیست که همچون وفاى بعهد و پیمان، مردم جهان با تمام اختلافاتى که دارند،نسبتبآن این چنین اتفاق نظر داشته باشند حتى مشرکان زمان جاهلیت،علاوهبر مسلمانان،آن را مراعات میکردند.چرا که عواقب پیمان شکنى را آزمودهبودند.بنابر این هرگز پیمان شکنى مکن،و در عهد خود خیانت روا مدار، ودشمنت را مفریب،زیرا غیر از شخص جاهل و شقى،کسى گستاخى بر خداوندرا روا نمیدارد. خداوند عهد و پیمانى را که با نام او منعقد میشود با رحمتخود مایه آسایش بندگان،و حریم امنى برایشان قرار داده تا بآن پناه برند.و براى انجام کارهاى خود بجوار او متمسک میشوند. بنابر این،فساد،خیانت و فریب،در عهد و پیمان راه ندارد،هرگز پیمانى را مبند که در تعبیراتآن جاى گفتگو باقى بماند،و بعد از تاکید و عبارات محکم،عبارات سستو قابل توجیه بکار مبر(که اثر آنرا خنثى میکند).هرگز نباید قرار گرفتن در تنگنابخاطر الزامهاى الهى پیمانها،تو را وادار سازد که براى فسخ آن از راه ناحقاقدام کنى،زیرا شکیبائى تو در تنگناى پیمانها که امید گشایش و پیروزى درعاقبت آن دارى،بهتر است از پیمان شکنى و خیانتى که از مجازات آن میترسىهمان پیمان شکنى که موجب مسؤلیتى از ناحیه خداوند میگردد که نه در دنیا و نهدر آخرت نتوانى پاسخ گوى آن باشى.
زنهار!از ریختن خون بناحق بپرهیز،زیرا هیچ چیز در نزدیک ساختن کیفرانتقام،بزرک ساختن مجازات،سرعت زوال نعمت،و پایان بخشیدن بهزمامدارى،همچون ریختن خون ناحق نیست،و خداوند سبحان در دادگاهقیامت قبل از هر چیز در میان بندگان خود،در مورد خونهائى که ریخته شدهدادرسى خواهد کرد.بنابر این زمامداریت را با ریختن خون حرام تقویتمکن.چرا که آنرا تضعیف و سست میکند،بلکه بنیاد آنرا میکند.و آنرا بهدیگران منتقل مینماید.و هیچگونه عذرى نزد خدا و نزد من در قتل عمد پذیرفتهنیست.چرا که کیفر آن قصاص است.و اگر به قتل خطا مبتلا گشتى و شمشیر وتازیانه و دستتبناروا کسى را کیفر کرد،-چون ممکن استبا یک مشت وبیشتر قتلى واقع گردد-،مبادا غرور زمامدارى مانع از آن شود که حق اولیاء مقتولرا بپردازى و رضایت آنها را جلب کنى!.
خویشتن را از خودپسندى بر کنار دار و نسبتبه نقاط قوت خویش خود بینمباش.مبادا تملق را.دوستبدارى زیرا که آن مطمئنترین فرصتبراى شیطان است،تا نیکوکارى نیکانرا محو و نابود سازد.از منتبر رعیتبهنگام احسان،بپرهیز،و بیش از آنچهانجام دادهاى کار خود را بزرگ مشمار،و از اینکه بآنها وعده دهى و سپس تخلفکنى برحذر باش،زیرا منت،احسان را باطل میسازد،و بزرک شمردن خدمتنور حق را میبرد و خلف وعده موجب خشم خدا و خلق است،خداوند میفرماید«این موجب خشم بزرک نزد خدا است که بگوئید و انجام ندهید»(سورهصف(61)،آیه3.
از عجله در مورد کارهائى که وقتشان نرسیده،یا سستى در کارهائى کهامکان عمل آن فراهم شده،یا لجاجت در امورى که مبهم است،یا سستى درکارها هنگامى که واضح و روشن استبر حذر باش!و هر امرى را در جاى خویشو هر کارى را بموقع خود انجام ده.
از امتیاز خواهى براى خود در آنچه مردم در آن مساوى هستند بپرهیز،واز تغافل از آنچه مربوط بتواست و براى همه روشن استبرحذر باش،چرا کهبهر حال نسبتبآن در برابر مردم مسئولى و بزودى پرده از روى کارهایتبر کنارمیرود،و انتقام مظلوم از تو گرفته میشود باد دماغت را فرو بنشان حدت و شدتو قدرت دست،و تیزى زبانت را در اختیار خود گیر!،و براى جلوگیرى از اینکار،مخصوصا توجه بزبانت داشته باش که(سخنى بدون فکر نگوئى)،و نیزدر بکار بستن قدرت تاخیر انداز تا خشمت فرو نشیند،و مالک خویشتن گردى،هرگز حاکم بر خویشتن نخواهى بود جز اینکه فراوان به یاد قیامت و باز گشتبسوى پروردگار باشى!
بر تو واجب است که همواره بیاد حکومتهاى عادلانه پیش از خود باشى،همچنین توجه خود را بر روشهاى خوب یا اثرى که از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم رسیده،ویا فریضهاى که در کتاب خداوند آمده معطوف دار،بخطوطى از حکومت کهدر روش من مشاهده کردهاى اقتداء کن و براى پیروى از این عهد >
و سلام و درود،بر پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله)و دودمان پاکش باد،سلامى فراوان و بسیارو السلام.
منبع: نهج البلاغه سایت غدیر
سازنده : غلامرضا زهره منش
فرمت : جاوا و آندرویدساخته شده با : نرم افزار کاتب
کتابخانه جامع احکام حاوی 70 جلد کتاب با موضوع احکام می باشد که از کتابخانه سایت قائمیه اصفهان کپی برداری شده است و در کتابخانه همراه شهید غلامرضا زهره منش در دو فرمت جاوا و آندروید طراحی و تولید گردیده است .
برای مشاهده لیست کتابهای موجود در این کتابخانه بر روی لینک زیر کلیک نمایید. . .
لیست کتابهای موجود در کتابخانه
آمده بود که بِبَرد ولی بُردنش (!). عازم مشهد شده بود که برای نابودی تشیع، توشهای با خود به عربستان سعودی ببرد ولی غافل از اینکه صدای نقارههای حرم علی بن موسیالرضا (ع) دلش را خواهد بُرد.
قرار ملاقاتمان در مدرسه علوی آیتالله گلپایگانی واقع در خیابان امام خمینی (ره) قم بود. در چوبی اتاق مدیر را زدم و وارد شدم. جوانی سادهپوش و لاغراندام که در صندلی انتهایی اتاق نشسته بود، توجهم را جلب کرد. نامش «ابوحسن حلّی» بود.
صدای نسبتا زیری داشت و تهلهجه عربی به بیان شیرین خاطراتش کمک شایانی میکرد. تا سوالی نمیپرسیدم، لب به سخن نمیگشود. برخلاف ظاهر آرامش حرفهای جنجالی بسیاری برای گفتن داشت.
در تمام دو ساعت زمان مصاحبه، با افتادهحالی سخن میگفت. تواضع بیش از حد و به کاربردن کلمات فوقالعاده محترمانه، اجازه هر گونه گزافه گویی و شیطنتهای خبرنگارانه را از من میگرفت.
سُنی به دنیا آمد، تحت تاثیر افکار وهابیت قرار گرفت، سپس شیعه شد ...
اصلا باورم نمیشد ابوحسنی که مقابلم نشسته، روزهای نهچندان دور به خاطر کینهای که از شیعه داشته، میخواسته خود را در میان پیروان اهلبیت (ع) منفجر کند. تا به حال معنای عاقبت به خیری را به این وضوح درک نکرده بودم.
از آرزوهایش حرف زد، انتظار شنیدن خواستههای ماورایی را داشتم که با همان تهلهجه عربی گفت: از اهلبیت (ع) میخواهم حالا که مرا خریدند، به راحتی آزادم نکنند. اجازه دهند لذت نوکری کردن برایم مادامالعمر باشد.
ما را از وهابیتپروری در مشهد باخبر کرد و از برگزاری نمازجمعه وهابیون در شهر امام هشتم خبر داد. بزرگترین ضعف برخی از اهل سنت را عدم مطالعه تطبیقی میان کتب شیعه و سنی بیان کرد و این قیاس را راهی برای نجات از ظلمت میدانست.
توصیفها و تمجیدهایی که از «آیتالله جزایری» نماینده ولی فقیه در خوزستان میکرد، بسیار شنیدنی بود و از وی به عنوان اسطوره مبارزه با وهابیت در این استان نام میبرد.
فرصت را غنیمت شمرد و از برخی افراطیگریها نیز گلایه کرد: هر کجای دنیا که قرار باشد پیروان اهل سنت را علیه شیعیان بشورانند، کافی است یکی از ویدئوهای مراسم عمرکشون را پخش کنند. دیگر نیازی به توضیحات نیست. خودش شیعه مورد نظر را به فجیعترین شکل ممکن از بین خواهد برد (!).
توقع زیادی نداشت. با بغضی که سعی در پنهان کردنش از من داشت و در گلو میپروراند گفت: میتوانی کاری کنی تا با مراجع دیدار کنم؟!
القصه که جای سیاهه بسیار است و وقت اندک؛ پس تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. آنچه در پی میآید ماجرای شیعه شدن یک وهابی متعصب است:
اهل کجایید؟خوزستان.
تفکرتان در مورد شیعه چگونه بود؟کینه عجیبی از شیعیان به دل داشتیم.
عجیب است، اهل سنت که چنین عقیدهای نسبت به شیعیان ندارند!
مدتی تحت تاثیر افکار وهابیت قرار گرفته بودم.
چگونه جذب وهابیت شدید؟از طریق شبکههای ماهوارهای و شبنامههایی که وهابیون به منازل میانداختند.
شبنامه پخش میکردند و کسی جلودارشان نبود؟نیمههای شب به این کار میپرداختند، البته گاهی توسط سپاه، شناسایی و دستگیر میشدند. صبح که بیدار میشدیم، جزوهای در حیاط منزل افتاده و در آن نوشته بود «ید الله فوق ایدیهم» پس خدا دست دارد؛ «وجوه یومئذ ناضره الی ربها ناظره» پس خدا صورت دارد.
چیزی از کافر بودن ما شیعیان نوشته نشده بود؟!
آش که بدون کشک نمیشود، میشود؟! (با خنده). اصلا همه رفتار و اعمال وهابیت برای سرکوب و ملحد معرفی کردن شیعیان است.
شبکههای وهابیت چگونه افکار را علیه مذهب تشیع ملتهب میکردند؟
مهمترین اقدامات آنان، کافر جلوه دادن شیعیان است و شبهاتی که مطرح میکنند، در تحقق همین هدف شوم آنهاست. اخیرا در حال جوسازی علیه علما و مراجع شیعی هستند. میگویند مراجع شیعیان همگی حرامخوارند چون از مردم خمس میگیرند و این موضوع در هیچ جای قرآن نیامده است (!).
تا چه حد نسبت به شیعیان کینه داشتید؟به حدی که آماده شده بودیم تا به عنوان انتحاری، خود را در تجمعات شیعی منفجر و آنان را تکهتکه کنیم. چون وهابیون معتقدند با کشتن هفت شیعه به بهشت میروند و شام را با پیامبر (ص) میخورند، به ما نیز میگفتند حتما با خود یک قاشق ببرید!!! این موضوع در کشورهایی که وهابیت عملیات انتحاری انجام میدهد کاملا مشهود است و پس از انفجارها، قاشقهایی همراه با جسد وهابیون پیدا میکنند.
غالب اهل سنت ایران، انسانهای معتدلی هستند. خانوادهتان در مقابل افکار تند شما موضع نمیگرفتند؟
خانوادهام تحصیلات عالیه نداشتند و انسانهای سادهای بودند، من مرجع آنها بودم چرا که بسیار تحقیق و مطالعه میکردم و به هر چیزی که میرسیدم، خانواده نیز تبعیت میکردند. هر سوال شرعی که داشتند از من میپرسیدند. ضمنا آنها از گرایش جدید من خبر نداشتند.
جرقه گرایش به تشیع کجا زده شد؟من اصلا قصد شیعه شدن نداشتم، میخواستم شیعه را نابود کنم.
نابود؟پنج سال پیش بود (در سن 19 سالگی). خبری به گوشم رسید که یکی از وهابیون قصد دارد از میان جوانان اهل سنت خوزستانی، تعداد محدودی از آنها که اهل علم و تحقیق هستند را به عربستان ببرد تا در شبکههای ماهوارهای علیه شیعیان صحبت کنند. از نظر رفاهی نیز تمام زمینهها را فراهم خواهد کرد؛ از بهترین خودرو و حقوق گرفته تا فراهم کردن زیباروترین زنها برای ازدواج. تصمیم خود را گرفتم تا با رفتن به عربستان، به تمام آمال و آرزوهای خود برسم. گفتم بمانم در ایران چه کنم؟! خودم را منفجر کنم؟! به عربستان میروم تا از لحاظ علمی، حق بودن مکتب وهابیت را اثبات کنم. این خدمت فراتر از انتحاری شدن است و در نتیجه بهتر میتوان داغ بر دلهای شیعیان گذاشت. کمی تفکر کردم. گفتم بروم مقابل دوربین و بگویم من شنیدم که شیعیان فلان کردند و بهمان؟! عقلانی نیست. باید بروم با چشمان خودم ببینم تا اگر کسی اشکال وارد کرد، بگویم من دیدم که شیعیان آهن میبوسیدند و به غیر خدا توسل میکردند؛ مشاهده موارد شرک شیعیان، توشه راه خوبی میتواند باشد. گفتم به کجا بروم که از دیدگاه شیعیان هم بسیار مقدس و هم مستند باشد؟! گفتم حرم امام رضا (ع). آنچه نیاز بود برداشتم و روانه مشهد شدم. وارد حرم شدم، از خدام پرسیدم ضریح کدام طرف است که نشانم دادند. در چند متری ضریح به جایی رسیدم که حلقههای معرفت مدرسه پریزاد در سمت راست و دارالقرآن در سمت چپ قرار داشت. چند قدمی رد شدم که عبارت «حلقههای معرفت» در ذهنم سوالی ایجاد کرد. عزم بازگشت کردم که همزمان با رسیدن من مقابل حلقههای معرفت، روحانی با هیبتی که وقار خاصی داشت بر صندلی نشست. حدودا 60 نفر از زائرین دورش را گرفته بودند. گفت هر کسی سوالی دارد بپرسد. این جمله مرا در فکر فرو برد.
نکته شگفتانگیزی در جمله «هرکس سوالی دارد بپرسد» وجود داشت؟بله، برای من بسیار عجیب بود. پیروان وهابیت حق ندارند کتب شیعیان را مطالعه کنند. در مکتبخانهها، کسی حق پرسیدن سوال از استاد را ندارد. میگویند به کتب شیعی مراجعه نکنید، آنها پر از سحر و جادو هستند و موجبات خیانت شما به صحابه پیامبر (ص) را فراهم میسازد. همینها باعث عدم شناخت حق از باطل میشود. آقای تیجانی نقل کردهاند روزی پدرم به من گفت که شیعیان مشرک و کافرند. دلیلش را پرسیدم که گفت شیعیان به مدینه میروند تا بر قبور پیامبر (ص) و خلفا مدفوع کنند. پرسیدم پدر، شما دیدی؟ گفت همه مردم میدانند و برای یکدیگر نقل میکنند. مدتی گذشت تا در مکتبخانه بودم و استاد نیز همین موضوع را نقل کرد. دستم را به نشانه سوال بالا بردم که با صدای بلند فریاد زد "اُسکُت"! زیر لب گفتم ای بابا سوال هم نمیتوان پرسید؟! گذشت و گذشت تا خودم به مدینه مشرف شدم. گفتم به مزار خلفا بروم تا آنچه شنیدهام را با چشمانم ببینم. دیوارهای بلندی را دیدم که قبر خلفا را به شعاع چندین متری محاصره کرده بودند، درهای ورودی نیز قفلهایی به اندازه یک کتاب خورده بود. نزدیک دیوار که شدم، شرطهها مانع از حرکتم شدند. به خودم گفتم چه تهمتها که به شیعه نمیزنند. من سنی نمیتوانم به این دیوار حفاظتی نزدیک شوم، لابد شیعیان زمین را سوراخ کرده و به داخل راه پیدا میکنند!
حال، شما تصور نید با چنین فضایی که من در آن قرار داشتم، بشنوم یک روحانی شیعه به همکیشان خود میگوید هر که سوالی دارد بپرسد... .
حلقههای معرفت چه شد؟مقابل حلقه معرفت که ایستاده بودم، به ذهنم خطور کرد که به آن روحانی پیشنهاد مناظره بدهم، قطعا او نمیپذیرد و من توشه راه خود به عربستان را تکمیل خواهم کرد. توجه داشته باشید که وهابیت خود را تنها مذهب بر حق میداند. به خودم گفتم فکر بسیار خوبی است، بعد هم به عربستان میروم و در شبکههای ماهوارهای جار میزنم که شیعیان ضعیفند، من به حرم امام رضا (ع) قلب تشیع ایران رفتم و عالم آن مکان حاضر به مناظره با من نشد. به حالاتم دقت کنید. پیش از حتی پیشنهاد مناظره به روحانی شیعه، تمام وجودم را حس پیروزی فراگرفته بود. به یکی از خدام گفتم من سنی هستم، به آن روحانی که روی صندلی نشسته بگویید حاضر به مناظره با من هست؟ گفت بله! شوکه شدم ولی به خودم روحیه دادم و گفتم میخواهد تظاهر کند. خادم نزد او رفت و به گونهای که زائران نشنوند به سخن پرداخت. گفتم نکند این روحانی مرا با دست نشان دهد و فریاد بزند که فلانی سنی است بگیرید و تکهتکهاش کنید! چند قدم به عقبتر رفتم و پشت پلهها ایستادم تا فرصت فرار داشته باشم. «... سلام علیکم، برادر سنی بفرمایید». این صدایی بود که من از پشت دیوار شنیدم. با تعجب و قدمهای فوقالعاده آهسته، خود را نمایان کردم. نگاهم به جمعیت کثیری افتاد که دور او نشسته بودند و با جملهای که گفت، تمام سرها به سوی من چرخیده بود. باز به فکر رفتم، گفتم شاید میخواهد با این سخنان مرا به جمع خود بکشاند و سپس کارم را یکسره کند... .
با احتیاط خاصی قدم برمیداشتم. دل به دریا زدم و به سمتشان رفتم. بر خلاف انتظارم، زائران برایم کوچه باز کردند تا رفتم و کنار آن روحانی شیعه نشستم. جمعیت نزدیکتر آمد و زائران در کنارم نشستند. حاج شیخ خیلی مرا تحویل گرفت و طوری احوالپرسی میکرد که انگار چند سال رفیق بودهایم. پرسیدم مناظره میکنی؟ گفت بله. اینکه چنین با سرعت و بدون هیچ هماهنگی جوابم را داد، جا خوردم. گفتم شرطی دارم؛ اولا تمامی استدلالهایت باید بر مبنای کتب معتبر اهل سنت باشد، ثانیا اگر حق با تو بود که من شیعه میشوم ولی اگر حق با من بود، تو و تمام این جمع میبایست سنی شوید. قبول کرد!
پیش خودم گفتم علمای ما بدون هماهنگی به هیچ عنوان مناظره نمیکنند، اگر هم هماهنگی شود آنقدر شرط و شروط میگذارند تا عرصه بر طرف مقابل تنگ گردد. ضمنا اینکه اگر تمام بزرگان مذهب ما در مناظره شکست بخورند، احتمال اینکه زیر همه چیز بزنند زیاد است؛ دیگر چه برسد به اینکه مسئولیت تغییر مذهب مردمی را هم به عهده بگیرند! مهمتر از همه اینکه علمای ما به هیچ عنوان حاضر به مناظره در میان خیل مردم نیستند.
بالاخره مناظره را با آن همه اما و اگر آغاز کردید؟بله (با خنده). از ساعت حدودا 7 شب شروع شد و تا نیم ساعت مانده به صبح به طول انجامید.
مناظره چطور بود؟تمام اندیشههایم درمورد بیسواد بودن طلاب و روحانیون شیعه نقش بر آب شد. من نجنگیده خود را پیروز میدانستم ولی وقتی به میدان مناظره آمدم، همچون سربازی بودم که به کوچه پس کوچههای شهر فرار کرده و به هر جا میرود با بنبست مواجه میشود.
فضای مناظره را برایمان تبیین کنید.
من هر چه اشکال وارد میکردم، حاج شیخ از نسخ قدیمی کتب خودمان پاسخ میداد و او هر چه میپرسید، من از این شاخه به آن شاخه میپریدم. بیشتر من سوال میکردم، از هر ترفندی استفاده میکردم ولی بیجواب میماند. میفهمیدم که پیروزی در مناظره را از دست دادم، از آن لحظه به بعد فقط برای شکست نخوردن تلاش میکردم.
یکی از سوالات مورد بحث را بیان کنید.
در مورد غدیر خم و بحث جانشینی حضرت علی (ع) بسیار بحث کردیم. هر چه دلیل و سند از کتب ما آورد که پیامبر (ص) پس از خود، ولایت بر مردم را به حضرت علی (ع) سپرده است، زیر بار نمیرفتم و خلط مبحث میکردم. در آخر هم گفتم پیامبر (ص) هیچ کس را به جانشینی خود تعیین نکرد و هر چهار خلیفه به ترتیب توسط مردم انتخاب شدند. حاج شیخ گفت پیامبر (ص) انسان آیندهنگری بودند یا خیر؟ گفتم بله. گفت ما درحال حاضر چقدر دستورات پزشکی از ایشان داریم که جامعه پزشکی دنیا تازه به آنها دست یافته است؟ گفتم از این دست اتفاقات بسیار است. گفت پیامبر گرامی اسلام (ص) در مورد نحوه مسواک زدن که باید از بالا به پایین و از پایین به بالا صورت گیرد، سخن به میان آورده است. ایشان فرمودهاند که از مسواک زدن به صورت راست به چپ و چپ به راست اجتناب شود. پیامبری که 1400 سال پیش در مورد یک مسئله کوچک سلامت بدن انسان، چنین دستورالعملهای موشکافانهای ارائه میدهد، با علم به اینکه خاتم پیامبران (ص) است، مردم را به حال خود رها کرده است؟ واقعا این عقلانی است؟
بین دو راهی سرگردان بودید.
گنگ بودم. چیزی برای گفتن نداشتم و در مقابل، تمام سوالاتی که من از قرآن مطرح میکردم را با استناد به صحیح بخاری و صحیح مسلم پاسخ میداد. خواستم به بهانهای از مجلس خارج شوم ولی گفتم پیامبر (ص) را که قبول دارم. اگر پیامبر (ص) فرمود با اینکه حق را دیدی چرا به سویش نرفتی چه پاسخ بدهم؟ بگویم به خاطر تعصبات کورکورانه؟
پس سرانجام قانع شدید؟در همان لحظه رو به حرم حضرت علی بن موسی الرضا (ع) ایستادم و اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان محمدا رسول الله، اشهد ان مولای امیرالمومنین و اولاده المعصومین حجج الله را بر زبان جاری ساختم. الحمدلله که نجات یافتم.
واکنش زائران نظارهگر این مناظره چگونه بود؟به گرمی از من استقبال میکردند. همگی برای تبریک به سویم میآمدند و برخی میگریستند. به یکی گفتم من کسی نیستم، چرا انقدر مرا مورد احترام قرار میدهید؟ گفت تو راهیافته اهلبیت (ع) هستی. احساس میکنم در پس این حالات، ماجرایی نهفته است که اگر اجازه دهید بیان کنم.
11 سال پیش (در سن 13 سالگی)، وقتی از مدرسه برمیگشتم، یکی از معلمان در جمع دانشآموزان گفت در فلان مسجد برنامههای فرهنگی داریم که هم قرآن یاد میگیرید و هم فوتبال بازی میکنید. از فردای آن روز، همه با هم به مسجد میرفتیم و در کنار یادگیری قرآن، تفریحاتی نیز داشتیم. یکی از همین روزها، پس از اتمام کلاس قرآن، معلم گفت که فردا مراسم داریم و همه بیایید. شب وقتی به منزل رفتم، به مادر گفتم فردا به همراه دوستانم میخواهم در مراسم مسجد شرکت کنم. مادرم اجازه نداد و گفت پس از کلاس قرآن برگرد به منزل و در مسجد نمان. روز موعود فرا رسید و من پس از کلاس قرآن، مقابل در مسجد ایستادم و به اضافه شدن دوستان در مراسم مینگریستم. دلم شکست و گفتم خدایا مگر من چه تفاوتی با بقیه دارم که مادرم حق شرکت در مراسم را به من نداده است؟ بسیار گریه کردم و به حال دیگر دوستان غبطه خوردم. پس از آن همه گریه، دلم آرام گرفت. آن شب، شب اول محرم بود. چند روز قبل از اینکه به قم مشرف شوم (در سن 24 سالگی)، در حال استراحت در منزل بودم که فکرم مشغول شد. گفتم خدایا چه شد منی که برای نابودی شیعیان کمر همت را بسته بودم، تو مرا به حرم امام رضا (ع) رساندی تا شیعه شوم؟ ناگهان به فکر آن گریه زمان کودکیام افتادم، آن گریه روز اول محرم. جرقهاش آن روز زده شد. اتفاقات این دنیا بسیار عجیب است، همه چیز با هم رابطههای ماورایی دارد که فقط کافی است لحظهای تفکر کنیم. شب اول محرم برای مراسم امام حسین (ع) گریستم تا اینکه این خاندان رحمی بر من کردند و شب اربعین حسینی نیز از منجلاب ظلمت نجاتم دادند. مناظره من در حرم سلطان طوس، مصادف با شب اربعین بود.
شیعه شدن خود را چگونه با خانواده در میان گذاشتید؟وقتی به خوزستان بازگشتم، تا چند روز اول در برزخ فکری بودم. سعی میکردم با مطالعه کتبی همچون شبهای پیشاور، آنگاه که هدایت شدم، شیعه پاسخ میدهد و ... آرامش بگیرم. وقتی به آرامش درونی رسیدم، دیگر وقتش بود تا خانوادهام را از این حقیقت مطلع سازم تا تصمیم بگیرند.
چه راهی را برای تحقق این مهم برگزیدید؟ما در منزل ماهواره داشتیم. پدر و مادرم بیشتر سریالهای عربی را مشاهده میکردند، خواهر کوچکم کارتون میدید و برادرم نیز به تماشای فوتبال میپرداخت. من نیز پیش از آنکه شیعه شوم، فقط شبکههای وهابیت را دنبال میکردم و دیگر اعضای خانواده هیچوقت پای صحبت کارشناسان این دست برنامهها نمینشستند. یک روز که عزم را برای گفتن حقیقت شیعه جذب کردم، به منزل آمدم و همه بودند. تلویزیون را روشن کرده و شبکهای از اهل سنت که غالبا کارشناسان و مجریان افراطی در آن مقابل دوربین میرفتند را انتخاب کردم. این بار فردی به نام «ملازاده» در حال صحبت بود و فحش های رکیک به شیعیان و نظام حاکم ایران میداد. پدرم سریعا سر برگرداند و پرسید این چه شبکهای است؟ گفتم شبکه اهل سنت. گفت این کارشناس کیست؟ پاسخ دادم از علمای بزرگ اهل سنت. با تعجب به من رو کرد و گفت این پیرو سنت است که اینگونه رهبر و مراجع ایران را به فحش و ناسزا بسته است؟ گفتم بله متاسفانه. سپس قرآن و کتب شیعه و سنی را آوردم. همانند همان روحانی مستقر در حرم امام رضا (ع(، ولایت حضرت علی (ع) را بر اساس قرآن و کتب معتبر اهل سنت برایشان اثبات کردم. آنها نیز با دیدن حق و حقیقت، شهادتین را گفتند و شیعه شدند.
از آن پس مشاهده آن شبکهها در منزل قدغن شد؟به چه شدتی (باخنده). یک روز همان شبکه را برای مشاهده واکنش خانواده انتخاب کردم. ناگهان صدای پدرم را شنیدم که فریاد زد شبکه را عوض کن، نمیخواهیم چهره این ملعونها را ببینیم. وانمود کردم که نمیشنوم، پدرم با غضب نگاهی به من کرد و کابل تلویزیون را از پریز برق کشید!
چه شد که طلبگی را برگزیدید؟با فعالیت در این عرصه میخواستم از شیعه و تشیع بیشتر بدانم. الان بیش از چهار سال است که لیاقت سربازی امام زمان (عج) را پیدا کردهام.
کجا طلبه شدید؟مشهد
چند سال آنجا بودید؟یک سال. بعد از آن به خوزستان آمدم. تا به حال این مدت طولانی از خانواده دور نشده بودم. کمی سخت گذشت.
یک سالی که در مشهد بودید، حضور وهابیت را حس کردید؟بله، باعث تاسف است که وهابیون در مشهد نمازجمعه نیز برگزار میکنند.
نمونهای از اقدامات ضد شیعی آنها که برای خودتان مشهود بوده را بیان بفرمایید.
حدودا ساعت 1 بامداد یکی از شبهای ماه مبارک رمضان عازم حرم امام رضا (ع) شدم. نمیدانم چطور بود که قسمت بازرسی ورودی حرم، زائران را آنطور که باید و شاید تفتیش نمیکرد. گویا دو تن از وهابیون نیز از این فرصت استفاده کرده و از دو ورودی مختلف به همراه اجزای تفکیکشده یک بمب دستی، وارد حرم میشوند. وقتی از قسمت بازرسی عبور میکنند، در محلی به هم میرسند و اجزای تفکیکشده آن بمب دستی که میان یکدیگر تقسیم کرده بودند را در کنار یکدیگر قرار میدهند. سپس خود را به ضریح رسانده و بمب دستی را به سمت آن پرتاب کردند. خیلی عجیب بود؛ به مدد حضرت علی بن موسی الرضا (ع) بمب عمل نکرد و روی زمین آرام گرفت. در همان لحظه یکی از زائران که صحنه را زیر نظر داشت، با گرفتن دست آن وهابی موجبات دستگیریاش را فراهم کرد اما تا وقتی که خدام خود را به آن وهابی برسانند، زائران کاملا از خجالت این فرد ملعون درآمدند. اینجاست که باید گفت با آل علی هرکه در افتاد، ور افتاد ...
در ابتدا گفتید که بدون اطلاع خانواده قصد سفر به عربستان را داشتید که پس از چند سال با دیدن شما در شبکههای ماهوارهای، از موقعیت مکانیتان مطلع شوند. اما در وصف حالت طلبگی که پس از شیعه شدن آن را انتخاب کردید گفتید که تا به حال یک سال از خانواده دور نبودید و احساس دلتنگی میکردید. گویا تغییر مذهب موجب تغییر احساسات نیز شده است؟مقایسه جالبی کردید. تا به حال به این دو حسی که بیان کردید، فکر نکرده بودم. حالا که حالات قبل و بعد گرایش به تشیع را بررسی میکنم، انگار همینطور است که شما گفتید. پس از آنکه شیعه شدم، خانواده برایم اهمیت زیادی پیدا کرده بود چراکه مذهب تشیع چنین سفارش کرده است. در وهابیت آنقدر که علمایشان از تنبیه زن برای تربیت سخن به میان میآورند، اصلا از چگونگی گرم کردن کانون خانواده حرفی نمیزنند.
چه کسی در این میان از رفتن اهل سنت به دنبال حق و حقیقت جلوگیری میکند؟وهابیت. همه جا وهابیون پای ثابت اینگونه شرارتها هستند.
کسی که سُنی باشد، با رفتن به مجالس روضه امام حسین (ع) یا شنیدن ماجرای شهادت حضرت زهرا (س) حتما تحت تاثیر قرار گرفته و به شک میافتد. اینکه متحول نمیشود، کمی شکبرانگیر نیست؟
همان که عرض کردم، تنها سلاح وهابیت شبههافکنی است. آنان با طرح شبهات و توجیهات متعدد علیه تشیع، افکار اهل سنت را از مسیر اصلی منحرف میکنند.
مثلا چگونه شهادت امام حسین (ع) را توجیه میکنند؟وهابیون از طریق بلندگوهای متعددی که صدای خود را به گوش اهل سنت میرسانند اعلام میدارند رفتن امام حسین (ع) به کربلا اشتباه بود و میخواست انتقام پسرعمویش مسلم بن عقیل را بگیرد. حتی ابن عباس نیز به امام حسین (ع) گفت که نرو ولی ایشان توجهی نکرد. یزید هم نمیخواست جنگی صورت گیرد ولی ناچار شد چراکه اگر امام حسین (ع) به شام میرسید، مردم بیشتری کشته میشدند. اینها هجویاتی است که وهابیون به خورد اهل سنت میدهند.
جهاد در سوریه که ساخته وهابیت است، به خوزستان هم نفوذ کرد؟بله متاسفانه، چند نفر از استان ما برای عمل به فتوای جهاد عازم سوریه شدند.
الان که به مذهب شیعه قائل شدید، فتوای وهابیت را چگونه میبینید؟واقعا مضحک است.
خودشان این موضوع را احساس نمیکنند؟به یقین عرض میکنم که وهابیت یعنی یهودیت، آنهم یهودیتی که مورد تایید اسراییل است. اسراییل هم مخالف اسلام است. حالا خوب توجه کنید. اسراییل اگر بخواهد اسلام را بد جلوه دهد باید چه کند؟ باید اسلامی معرفی کند که غیرعقلانی بودنش برای همگان مشهود باشد. پس فرقهای با نام وهابیت را به وجود میآورد تا با انجام اقداماتی همچون کشتار فجیعانه و صدور فتاوای مضحک - مثل حرام بودن فوتبال، حرام بودن رانندگی و ... - افکار مردم جهان را نسبت به اسلام مخدوش کند و درنتیجه اسلامهراسی را ترویج دهد.
اسطوره مبارزه با وهابیت در خوزستان کیست؟آقای جزایری.
چطور؟ایشان به شدت در مقابل تبلیغات وهابیون ایستاده است. الحمدلله امروزه در خوزستان وهابی نداریم که علنا فرقه خود را اعلام کند. همه آنها در منازل آن هم به صورت مخفیانه به تبلیغ میپردازند. آقای جزایری در برگزاری مجالس ایام فاطمیه، محرم و صفر اهتمام ویژهای دارند و اکنون به گونهای است که در ایام شهادت سراسر استان غرق در ماتم میشود.
بزرگترین ضعف برخی از اهل سنت را در چه میبینید؟عدم مطالعه و تحقیق. متاسفانه اهل سنت یکطرفه قضاوت میکنند درصورتی که باید به عنوان یک انسان (نه شیعه و نه سُنی) کتب را در مقابل گذاشته و با هم مقایسه کنیم.
شبهاتی که زمانی خودتان مطرح میکردید را میخواهم بازخوانی کنم. با این تفاوت که شما امروز شیعهاید و باید رفع شبهه کنید.
بفرمایید.
شیعیان مشرک هستند و میبایست کشته شوند.
فرض را بر این میگذاریم که شیعیان مشرک هستند. این را هم میدانیم که مشرکان از سگ نجستر هستند. چرا علمای وهابی وقتی شیعیان وارد مکه میشوند دستور به قتل آنان نمیدهند؟ اینطور که اگر شیعیان نجس (!) به خانه خدا وارد شوند، همه جا را نجس میکنند. وقتی با خود به عربستان ارز وارد میکنند مشرک و کافر نیستند، همین که از خانه خدا خارج میشوند، مشرک بوده و باید آنان را از دم تیغ گذراند؟ حالا که به شیعیان اجازه ورود به خانه خدا داده میشود پس نجس نیستند، پس کافر نیستند، پس اینگونه فتاوای وهابیون فقط وجهه سیاسی دارد، نه دینی.
شیعیان 12 خدا دارند.
اینکه شیعیان 12 خدا دارند یعنی خدای اولشان حضرت علی (ع)، خدای دوم امام حسن (ع)، خدای سوم امام حسین (ع) و الی آخر. اولا اگر شیعیان یکتاپرست نیستند، پس چرا به دور کعبه طواف میکنند؟ بروند به نجف، کربلا، مشهد و ... به دور حرم امامانشان طواف کنند. چرا چنین کاری نمیکنند؟ ثانیا امام علی (ع) که وهابیون میگویند خدای اول شیعیان است، دعایی دارد به نام دعای کمیل. در این دعا که شرح حال امام اول شیعیان است آمده که الهی أنا عبدک الحقیر الضعیف. مگر خدا نیز خدا دارد؟ از اول خلقت انسان تا کنون هیچ قومی نگفته که خدای من نیز خدا دارد چراکه اگر اینگونه باشد، خدای نهایی را میپرستد. پس اصلا عقلانی نیست.
علمای شیعه از مردم خمس میگیرند در حالی که هیچ کجای قرآن نیامده است، پس حرامخوارند.
سوره انفال، آیه 41 میفرماید «وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبَی وَ الْیَتَامَی وَ الْمَسَاکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ مَا أَنْزَلْنَا عَلَی عَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعَانِ وَ اللَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ؛ بدانید هر گونه غنیمتی به دست آورید، خمس آن برای خدا، برای پیامبر، برای ذیالقربی و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه (از آنها) است؛ اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایی حق از باطل، روز درگیری دو گروه (با ایمان و بی ایمان) (روز جنگ بدر) نازل کردیم، ایمان آوردهاید و خداوند بر هر چیزی تواناست».
افراطیون در هر مذهبی وجود دارند. در این گفتگو از افراطیون اهل سنت بسیار سخن گفتیم، شبکههایی در فضای ماهوارهای فعالیت میکنند که به اسم شیعه، تیشه به ریشه تشیع میزنند.
بله، دقیقا به یاد دارم که شبکههای وهابی از اهانتهای شبکههای شیعهنما به اهل سنت سوء استفاده ابزاری میکردند تا مردم سُنی از شیعیان کینه به دل بگیرند و به سوی وهابیت سوق پیدا کنند.
زمانی که تحت تاثیر افکار وهابیت بودید، کلیپ مراسمهای جشن مرگ خلیفه دوم به شما میرسید؟بله، شبکه وهابی وصال به صورت مداوم این کلیپها را پخش میکرد تا تمام پیروان خلفا را تا سرحد جنون نسبت به شیعیان، کینهتوز کند.
در این امر موفق هم بودند؟صد در صد. نمونه بارز تاثیرپذیری، خود بنده هستم که به خاطر همین کینهای که از شیعیان داشتم، میخواستم در شبکههای ماهوارهای علیه شیعیان صحبت کنم. به عبارت دیگر، هر کجای دنیا که قرار باشد پیروان اهل سنت و وهابیت را علیه شیعیان بشورانند، کافی است یکی از ویدئوهای مراسم عمرکشون را پخش کنند، دیگر نیازی به توضیحات نیست، خودش شیعه مورد نظر را به فجیعترین شکل ممکن از بین خواهد برد (!).
گویا مسلمانان وهابی(!) شبههای درمورد نماز شیعیان نیز وارد کردهاند؟بله. با یکی از وهابیون مناظرهای داشتم که گفت شما شیعیان پس از هر نماز سه مرتبه میگویید خان الامین. دلیل را جویا شدم که گفت، شما جبرئیل را خائن میدانید چون وحی را به علی (ع) نداد و به پیامبر (ص) داد! گفتم بیا نماز بخوانم ببین خان الامین میگویم؟ گفت خیر، در کتابهایتان نوشته شده است. گفتم کدام کتاب؟ گفت در کتب سریتان! گفتم شما نیز پس از هر نمازتان سه مرتبه الشیطان ربّی و ربّ آبائی را زمزمه میکنید. خود را به در و دیوار میزد که کذب محض است و اینها ساخته دست دشمنان ماست، بیا نماز بخوانم تا به یقین برسی. گفتم میخواهی تظاهر کنی چون در کتابهایتان این مطلب وجود دارد. گفت سریعا آدرس بده، در کدام کتاب؟ گفتم در کتب سریتان ...!
تا به حال واسطه شیعه شدن کسی شدهاید؟ البته به غیر از خانواده.
من با بسیاری از اهل سنت و وهابیون به مناظره نشستهام. به یقین عرض میکنم که همه شبهاتشان را پاسخ دادم ولی حرفی برای گفتن در مقابل سوالاتی که از کتب خودشان مطرح میکردم نداشتند. با این حال به جای اینکه به دنبال حق باشند و راه حقیقت را پیش بگیرند، بر تعصبات خود پافشاری میکنند. به همین دلیل فقط توانستم یک بار واسطه خیر شوم و یکی از آنها که انسان منطقی بود را به مذهب تشیع سوق دهم.
بیصبرانه مشتاق شنیدن این ماجرا هستیم.
سال گذشته برای حفظ قرآن کریم به شیراز سفر کرده بودم. در ترمینال بودم که برای اقامه نماز به نمازخانه رفتم. متوجه نماز خواندن یکی از افراد شدم که بدون مهر اقامه کرده بود. فهمیدم که سنی است. برای چگونگی شروع بحث به فکر فرو رفتم که خداوند عنایت کردند و از وی پرسیدم برایتان مهر بیاورم؟ گفت نه متشکرم. پرسیدم تعارف میکنید؟ گفت نه عزیزم نیازی نیست. گفتم واضح است که تعارف میکنید چون بدون مهر که نمیتوان به نماز ایستاد. گفت مذهب من با شما متفاوت است، من سنی هستم. گفتم سنی چیست؟ با مذهب ما شیعیان متفاوت است؟ با این مقدمه وارد بحث شدیم. تمام کتابهایم را باز کردم. از قرآن و معتبرترین کتب اهل سنت برایش دلیل و مدرک آوردم. انسان بسیار منطقی بود. کم و بیش قانع میشد. در آخر، روضه حضرت زهرا (س) و چگونگی شهادت این بهانه خلقت را تعریف کردم. در نهایت، با علم و یقین به حقانیت شیعه پی برد و شهادتین را بر لب جاری کرد. پیش از خداحافظی نیز نحوه وضو ساختن از منظر شیعه و چگونگی اقامه نماز را به او تعلیم دادم و رفت.
واسطه عاقبت به خیر شدن یکی از مخلوقات خداوند، چه احساسی دارد؟هرگز قابل توصیف نیست.
بزرگترین خواستهای که از اهلبیت (ع) دارید چیست؟به آدمیت برسم.
حرف دل؟به حرم هر کدام از ائمه معصومین (ع) که مشرف میشوم عرض میکنم "حالا که مرا خریدید، به راحتی آزادم نکنید. اجازه دهید لذت نوکری کردن شما برایم مادامالعمر باشد". شکر خدا تا کنون هرچه طلب کردم، مرحمت فرمودند. از امام رضا (ع) کربلا خواستم، برات این سفر را امضا کردند و اربعین گذشته رهسپار سرزمین عشق شدم. در کربلا هم از اربابم حسین بن علی (ع) خواستم عقیدهام را نسبت به مذهب غنی تشیع افزایش دهد و یاریام دهد تا این ندای حق را به گوش همگان برسانم
با سلام
همانطور که دوستان اطلاع دارند جدیدا وبلاگ های زیادی در سرویس هایی همچون وردپرس و بلاگر جهت توهین به امام علی نقی ( ع ) ایجاد شده است حال از تمامی وبلاگ نویسان شیعه علی ( ع ) می خواهیم با قراردادن این تصاویر در وبلاگ هایشان از امام نقی ( ع ) حمایت کنند.
برای دیدن تصاویر در اندازه بزرگتر روی هر تصویر کلیک کنید
دوستان عزیز از خاصیت title و alt برای تصاویر استفاده کنند تا تصاویر سریع تر در گوگل ایندس شود.
همچنین اطلاع دقیق داریم این توهین ها از طرف یک عده بهائی در فضای مجازی در حال انجام است از تمامی دوستان خواهشمندیم برای حمایت از این امام بزرگوار تعدادی پست با عنوان هایی مانند " امام نقی " ، " امام نقی ( ع ) " در وبلاگ هاشون ارسال کنند.
حجم:93Mb
مجموعه آهنگ های علی فانی یکی از بهترین خواننده های آهنگ هایی در مورد اهل بیت(ع) در این وبسایت قرار گرفت.
امید است که مورد رضایت امام عصر(ع) و شما بازدید کنندگان محترم و گرامی قرار گیرد.
1.دانلود آهنگ علمدار
2.دانلود آهنگ باغ آیینه
3.دانلود آهنگ بارون میباره
4. دانلود آهنگ بشتاب
5.دانلود آهنگ چشم امید1
6.دانلود آهنگ چشم امید2
7.دانلود آهنگ دوشنبه
8.دانلود آهنگ ای سرور و سالار ما
9.دانلود آهنگ ای طبیب ما
10.دانلود آهنگ غدیریه
11.دانلود آهنگ غفلت از یار
12.دانلود آهنگ گلبرگ کبود
13.دانلود آهنگ جان خواهرت
14.دانلود آهنگ کوی تو
15.دانلود آهنگ میون اشک زینب
16.دانلود آهنگ نشد که آینه باشم
17.دانلود آهنگ جان عالم بر لب آمد
18.دانلود آهنگ زهرای 3 ساله
19.دانلود آهنگ شرف پابوسی(این آهنگ در فایل فشردهی کل آهنگها موجود نیست)
20.دانلود آهنگ امام رئوف
21.دانلود آهنگ اللهم انی اسئلک صبرا جمیلا
22.دانلود آهنگ تمام امید
23.دانلود آهنگ مولای ما(این آهنگ در فایل فشردهی کل آهنگها موجود نیست)
24.دانلود آهنگ غریبونه
25.دانلود آهنگ لحظههای شیدایی(این آهنگ در فایل فشردهی کل آهنگها موجود نیست)
26.دانلود آهنگ سختی عشق
27.دانلود آهنگ یاد تو
کپی برداری با ذکر صلوات جهت گسترش فرهنگ شیعی مانعی ندارد.(اگه دوست داشتید منبع هم ذکر کنید.)
.برای دانلود کلیپ اینجا کلیک کنید.
.برای دانلود صوت اینجا کلیک کنید.
قسمت های قرمز توسط حاج محمود خوانده شده:
امشب دلم به تاب و سرم گرم از تب است
امشب که از نسیم حضوری لبالب است
شمع است و شاهد است و شرابی که بر لب است
شور و شگفتی است و شبی عشق مشرب است
شامی که روشنایی روز است امشب است
امشب شب ملیکه دادار زینب است
این جلوه جلوههای شبی بیکرانه است
این جذبه جذبه حرمی بینشانه است
این سجده سجده بر قدمی جاودانه است
این شعله شعله نگهی عاشقانه است
از هر لبی که میشنوی این ترانه است
عالم محیط و نقطه پرگار زینب است
سری رسید و معنی امالکتاب شد
نوری دمید و قبله هر آفتاب شد
چشمی گشود و چشم شقایق بخواب شد
زیباترین دعای علی (ع) مستجاب شد
زهراست این که در دل گهواره قاب شد
امشب تمام گرمی بازار زینب است
بر عرش سبز دست نبی تا که جا گرفت
نورش زمین و کل زمان را فرا گرفت
حتی بهشت سرمه از آن خاک پا گرفت
از عطر دامنش همه جا روشنا گرفت
آئینهای مقابل رویش خدا گرفت
تصویر جلوههای خداوار زینب است
این کیست این که سجده کند عشق در برش
این کیست این که سینه درند در برابرش
این کیست این که از جلوات مطهرش
عالم نبود غیر غباری ز محضرش
فرموده است از برکاتش برادرش
آئینهدار حیدر کرار زینب است
تا کوچهاش قبیله لیلا ادامه داشت
تا خانهاش گدایی عیسی ادامه داشت
در چشم او تلاطم دریا ادامه داشت
بر قامتش قیامت مولا ادامه داشت
زینب نبود حضرت زهرا(س) ادامه داشت
خاتون خانهدار دو دلدار زینب است
سرچشمههای پرطپش کوهسار از اوست
دریا از اوست جذبه هر آبشار از اوست
تیغ کلام فاطمیاش آب دار از اوست
تفسیر آیههای غم و انتظار از اوست
آری تمام هیمنه ذوالفقار از اوست
از کربلا بپرس علمدار زینب است
سوگند بر شکوه دل مرتضاییاش
بر جلوههای حیدریاش مجتباییاش
سوگند بر تقدس کرب و بلاییاش
بر ریشههای چادر سبز خداییاش
سوگند بر نماز شب کبریاییاش
تا روز حشر کعبه ایثار زینب است
شمس حجاب گنبد دوار زینب است
بدر سپهر عصمت و ایثار زینب است
محبوبه حبیه دادار زینب است
مسطوره سلاله اطهار زینب است
اذن دخول در حرم یار زینب است
منصوره نرفته سر دار زینب است
نون و قلم نبی است و مایسطرون حسین
طاق فلک علی است به عالم ستون حسین
خلقت تمام حضرت زهراست خون حسین
هستی تمام ظاهر و مافی البطون حسین
با یک قیامت است هم الغالبون حسین
در این قیام نقطه پرگار زینب است
سردار سرسپرده جولان عشق کیست؟
تنها امیر فاتح میدان عشق کیست؟
عشق است حسین و گوش به فرمان عشق کیست؟
روح دمیده در تن بیجان عشق کیست؟
علامه مفسر قرآن عشق کیست؟
تفسیر آیهها همه اسرار زینب است
ققنوس و هم از پی او در توهم است
فانوس وصف در صفت وصف او گم است
قاموس اقتدار و وقار و تلاطم است
پابوس او تمامی افلاک و انجم است
کابوس شام و دولت نامرد مردم است
بر فرق ظلم تیغ شرربار زینب است
پیداترین ستاره دیبای خلقت است
زیباترین سروده لبهای خلقت است
زهراترین زهره زهرای خلقت است
لیلاترین لیلی لیلای خلقت است
شیواترین سئوال معمای خلقت است
گنجینه جزیره اسرار زینب است
ذرات و کائنات همه مرده یا خموش
در احتجاج بود زنی یک علم به دوش
قلب جهان به عمق زمین غرق جنب و جوش
آتشفشان قهر خداوند در خروش
هوهوی ذوالفقار علی میرسد به گوش
این رعد و برق نیست که انگار زینب است
خورشید روی قله نی آشکار شد
کوچکترین ستاره سر شیرخوار شد
ناموس حق به ناقه عریان سوار شد
هشتاد و چهار خسته به هم همقطار شد
زیباترین ستاره دنبالهدار شد
در این مسیر نور جلودار زینب است
چشم ستاره در به در جستجوی ماه
بر روی نیزه دیده زینب گرفت راه
مبهوت مینمود به سرنیزهای نگاه
آتش کشید شعله ز دل تا کشید آه
کای جان پناه زینب و اطفال بیپناه
راحت بخواب چونکه پرستار زینب است
پشتش شکست بس که بر او آسمان گریست
حتی به حال و روز دلش کاروان گریست
از خندههای حرمله و ساربان گریست
بر گیسوان شعله ور کودکان گریست
از ضربههای دم به دم خیزران گریست
بر خیل اشک قافله سالار زینب است
آن شانه صبور صبوری زما ربود
آن قامت غیور قیامت بپا نمود
آن شیرزن حماسه عباس را سرود
با دست خویش بیرق کرببلا گشود
بر بالهای زخمیاش ای وای جا نبود
غم را بگو بیا که خریدار زینب است
زینب اگر نبود اثر کربلا نبود
شیرازهای برای کتاب خدا نبود
زینب اگر نبود علم حق بپا نبود
این خیمهها و پرچم و رخت عزا نبود
یک یا حسین بر لب ما و شما نبود
در کار عشق گرمی بازار زینب است
با این که قد خمیدهام و داغ دیدهام
فتح الفتوح کردهام هرجا رسیدهام
گر نیش کعب نی به وجودم خریدهام
گر طعم تازیانه چو مادر چشیدهام
چون کوه ایستادهام ای سر بریدهام
در اوج اقتدار جهاندار زینب است
زینب کجا و خنده اشرار یا حسین
زینب کجا و کوچه و بازار یا حسین
زینب کجا و مجلس اغیار یا حسین
زینب کجا و این همه آزار یا حسین
زینب کجا و طشت و سر یار یا حسین
در پنجههای بغض گرفتار زینب است
از نای من به ناله چو افتاد نای نی
عالم شنید از پس آن هایهای نی
تو بر فراز نیزه و من در قفای نی
آنقدر سنگ خوردهام از لابهلای نی
تا اینکه یافتم سرت از رد پای نی
هجران توست آتش و نیزار زینب است
قرآن بخوان که حفظ شود آبروی تو
رنگین شده است ساقه نی از گلوی تو
در حسرتم که نیزه کند شانه موی تو
ای منتهای آرزویم گفتوگوی تو
ای نازنین بناز خریدار زینب است
(بسم الله الرحمن الرحیم)
در این مجموعه مستند بخش هایی از سخنان چندین زن و مرد که خدایی، پیامبری و یا امام زمان هستند پخش و با فریب خوردگان و مریدان این مدعیان دروغین نیز گفت وگو می شود. پخش تصاویری از اعترافات این افراد درباره فریب دادن مردم و دادگاه های مربوط به محاکمه آنها و همچنین آسیب دیدگانی که فریب این مدعیان دروغین را خورده اند از بخش های مستند 5 قسمتی "دکان های کاغذی " است.
همه تصاویر این مستند که درگروه مستند شبکه یک تهیه شده، واقعی است و با هدف هشدار به جوانان بویژه افراد تحصیل کرده ساخته شده است تا فریب عرفان های کاذب و دین های دروغین را نخورند.
مدیرگروه مستند شبکه اول سیما همچنین گفت: برای ساخت مستنددکان های کاغذی حدود 4 سال زمان صرف و تصاویر آن با همکاری وزارت اطلاعات تهیه شده است.
به گفته ناصری دکان های کاغذی پخش سخنان مقام معظم رهبری درباره عرفان های کاذب و آیت ا... ری شهری درباره مدعیان دروغین مقدس نما از بخش های مهم این مستند است.
عوامل دست اندرکارمجموعه دکان های کاغذی عبارتند از : تهیه کننده و کارگردان: جهانگربنارش، تصویر بردار و تدوینگر:مهدی بنارش ، محقق : فاطمه طالبی ، تدارکات: صادق طایفی، دستیار تهیه : محمد بنارش ، تیتراژ مسعود منتظری و همچنین همکاری وزارت اطلاعات ، دادگاه ویژه روحانیت
عنوان | زمان | |
دانلود | دانلود مستند دکان های کاغذی (مدعیان دروغین) - قسمت سوم | 26:03 |
دانلود | دانلود مستند دکان های کاغذی (مدعیان دروغین) - قسمت دوم | 26:38 |
دانلود | دانلود مستند دکان های کاغذی (مدعیان دروغین) - قسمت اول | 25:27 |