بعد از انتشار کارهای گیلبرت ، تمایز بین پدیده های الکتریکی و
مغناطیسی مسلم شد، اما به رغم اینکه اختلافها شماری از واقعیت ها ارتباط
ناگسستنی بین این پدیده ها را پدیدار ساخت. برجسته ترین این واقعیت ها
مغناطیس اشیای آهنی و وارونی عقربه قطبنمابر اثر آذرخشبودند.
آراگو (D.F.Arago)، فیزیکدان فرانسوی در کتاب خود به نام "تندر و آذرخش" ، شرح می دهد که چگونه در ژوئیه سال 1681، در کشتی راین (reine) واقع در دریای آزاد حدود صدها مایل از ساحل بر اثر آذرخش دکل ها ، بادبانها و غیره بطور جدی صدمه دیدند. وقتی
که شب فرا رسید، از روی وضع ستارگان دریافت که از سه قطب نمای در دسترس دو
تا به جای شمال به سمت جنوب ایستاده بودند، در حالی که یکی از آنها به سمت
شمال بود، آراگو همچنین شرح می دهد که هر گاه آذرخش به خانه بخورد، کارد .
چنگال و سایر اشیای آهنی را به شدت آهن ربا می کند.
در آغاز قرن هجدهم ثابت شد که آذرخش در واقع جریانالکتریکیشدیدی
است که از هوا می گذرد. بنابراین به این نتیجه می رسیم که جریان الکتریکی
خواص مغناطیسی دارد اما این خواص جریان فقط در سال 1820 توسط اورستد (H.Oersted) فیزیکدان دانمارکی با آزمایش مشاهده و بررسی شد.
همان طوری که نیروهای موثر بر بارهایالکتریکینیروهایالکتریکینام دارد، نیروهای موثر بر آهنرباهای طبیعی یا مصنوعی را نیروهایمغناطیسیمی گویند.