ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
فرمت : WORD تعداد صفحه :15
پیامبر اکرم(ص) بموازات پیمان برادرى، پیمانى هم با یهود به عنوان پیمان عدم تعرض منعقد فرمود که بر طبق آن یهود در مراسم دینى و کسب و کار خود آزاد بودند، مشروط بر اینکه توطئهاى بر ضد مسلمانان نداشته باشند و دشمن را بر ضد ایشان تحریک نکنند.
هنوز چندان مدت زیادى از ورود رسول خدا(ص)به شهر یثرب و عقد پیمان میان او و یهود نگذشته بود که یهودیان بناى کار شکنى و مخالفتبا مسلمانان و رهبر بزرگوار آنان را گذاشته و روى طبع کینه توز و تسلط جویانهاى که داشتند و مىدیدند روز به روز بر قدرت و نفوذ پیغمبر اسلام در مدینه و اطراف افزوده مىشود در صدد جلوگیرى از پیشرفت اسلام و نفوذ سریع پیغمبر(ص)برآمدند.
به گفته برخى از مورخان در آغاز نیز که حاضر شدند با محمد(ص)پیمان دوستى و همبستگى ببندند به این امید بود که شاید بتوانند او را به خود ملحق سازند و با دست او بر مسیحیان ساکن جزیرة العرب و مذاهب دیگر پیروز شوند، اما وقتى متوجه شدند که او تابع فرمان خدا و فرستاده از جانب اوست و راه سومى را انتخاب کرده و به تعبیر قرآن کریم«امت وسطى»تشکیل داده استبه فکر مخالفت و کار شکنى با آن حضرت افتاده و بخصوص هنگامى که خداى تعالى به پیغمبر(ص)و مسلمانان دستور داد قبله خود را از بیت المقدس به سوى کعبه تغییر دهند.
حسد و رشک بزرگان یهود نسبتبه پیغمبر اسلام(ص)نیز عامل مهم دیگرى براى مخالفت آنها محسوب مىشد چنانکه در مخالفتهاى دیگرى نیز که قبل از آن در تاریخ پیغمبران و مردان الهى دیده شده معمولا عامل مهمى به شمار مىرود.
مخالفت و کار شکنى یهود به صورتهاى مختلفى شکل مىگرفت. گاهى براى اینکه به خیال خود پیغمبر(ص)را به زانو درآورده و مسلمانان را از دور او پراکنده سازند نزد آن حضرت آمده و سؤالات مذهبى و علمى طرح مىکردند، که برخى از آنها را خداى تعالى در قرآن نقل فرموده، مانند سؤال از روح و ذو القرنین و داستان اصحاب کهف و غیره که چون خداى تعالى او را یارى و کمک مىکرد و پاسخ سؤالاتشان رابه طور کامل مىداد از این راه نتوانستند نتیجهاى بگیرند و به راههاى دیگر متشبثشدند.
و از آن جمله ایجاد اختلاف میان مسلمانان و به یاد آوردن دشمنیها و عداوتهاى میان دو تیره اوس و خزرج و تذکر و نقل داستانهایى از روزهاى جنگ میان آن دو تیره و امثال آن بود که از این راه نتیجه بیشترى عایدشان شد و به خصوص آنکه در مدینه افراد منافقى همچون عبد الله بن ابى - که پیش از این داستانش را نقل کردیم - وجود داشتند که در دل ایمانى به اسلام و پیغمبر نیاورده بودند و بلکه دنبال بهانهاى مىگشتند تا آنها که این آیین مقدس را به سرزمین یثرب ارمغان آورده بودند مورد سرزنش و تمسخر قرار دهند.
یهودیان از وجود این گونه افراد استفاده زیادى براى پیشرفت هدف خود که همان ایجاد تفرقه و اختلاف بود مىکردند و حتى آنها را وادار مىکردند تا به مسجد مسلمانان آمده و در میان آنها به گفتگو پرداخته و تخم نفاق و دو دستگى بیفشانند و احیانا آنها را مسخره و استهزا کنند، که وقتى رسول خدا(ص)از این ماجرا مطلع گردید دستور داد آنها را که گرد هم نشسته و در گوشى سخن مىگفتند آشکارا از مسجد بیرون کنند و افراد تازه مسلمان نیز با قاطعیت عمل کرده و آنها را از مسجد بیرون انداختند.