فرمت : WORD تعداد صفحه :128
پیدایش تشیع و تسنن از چه زمانی بوده است ؟
کلمة شیعه چهار بار در قرآن مجید در سوره های مریم آیه 69 و قصص آیه 15 و نیز قصص آیه 15 و صافات آیه 83، ذکر شده است، در سورة صافات حضرت حق ابراهیم خلیل را در روش و منش و اخلاق و عمل، و ایمان و عقیده، و جهاد و عبادت شیعه نوح شمرده است. و ان من شیعته لإبراهیم: و بی تردید ابراهیم از پیروان نوح بوده است.و نیز کلمة شیعه ده ها بار به نقل کتاب های معتبر تشیع و تسنن به زبان پیامبر در رابطه با اقتدا کنندگان به امیرالمؤمنین علیه السلام جاری شده است مانند: یا علی انت و شیعتک هم الفائزون.بنابراین طلوع شیعه از افق قرآن و روایات پیامبر بوده و امری صد در صد الهی است. پس از مرگ پیامبر که نگذاشتند خلافت و حکومت بر روح تشیع، و محور تعبد، و حقیقت علم، و نور بصیرت امیرالمؤمنین مستقر شود و درصد بالایی از توده عوام دنبال دیگران رفتند و به وسیله حکام و عالمان خریده شده از طرف حکام مکتبی را بر پایه احادیث صحیح و سقیم که در شش کتاب مشهورشان جمع آوری شده که بخشی از آنها در میزان حدیث شناسی مردود است و بنا نهادند و پس از آن که نزدیک یک قرن از وفات پیامبر گذشته بود به سبب بنای مکتب بر حدیث نام مکتب را مکتب سنت یا حدیث و پیروانش را اهل تسنن نامیدند، البته تدوین حدیث در شیعه طبق نقل کتاب های معتبر از زمان خود پیامبر صورت گرفت و تدوین حدیث در اهل سنت از زمان عمر بن عبد العزیز شروع شد. شیعه دین خود را از امامان معصوم و به ویژه امیرالمؤمنین علیه السلام که سی سال در کنار پیامبر بود و پیامبر از او تعبیر به باب مدینه علم خود کرد می ـ گیرد و اقتدایش به علی و امامان به دستور مستقیم خدا در قرآن و فرمان پیامبر است و اهل تسنن دین خود را از ابوحنیفه و شافعی و مالک و احمد حنبل می گیرد که هیچ کدامشان در عصر پیامبر نبودند بلکـه عالمانی بودند که از عصر حاکم عباسی, منصور دوانیقی به بعد به تدوین فقه و حدیث همت گماشتند.به همین سبب ما شیعة علوی و در حقیقت به عبارت دیگر با اقتدای به علی شیعة نبوی هستیم و اهل تسنن که برادران دینی ما می باشند و چهار فرقه اند به ناچار پیرو ابوحنیفه (حنفی) و پیرو شافعی (شافعی) و پیرو مالک (مالکی) و پیرو احمد حنبل (حنبلی) هستند.
هدایاى پیامبر(ص)
چند سؤال اساسى
با توجه به آنکه پیامبر و ائمه معصومین (ع) همانند سایر مردم نیاز به غذا، لباس و مسکن داشتند و خود آنان مردم را تشویق به اهمیت دادن به مسائل اقتصادى مىکردند، چند سؤال در این جا مطرح مىشود:
پیامبر اسلام و اهل بیت او از چه طریقى نیازمندیهاى مادى خویش را تأمین مىکردند؟ آیا آنان صرفاً از بیتالمال استفاده مىکردند؟
آیا فعالیتهاى اقتصادى از قبیل: کشاورزى، دامدارى و تجارت داشتند؟ کمکهاى مالى آنان به نیازمندان از چه طریقى تهیه مىشد؟
توضیح این که رسول گرامى اسلام (ع) و خاندان آن حضرت کمکهاى مالى فراوانى به فقرا، مستمندان، نیازمندان مىکردند. بردههایى را مىخریدند و در راه خدا آزاد مىکردند که در روایتى آمده است امیر مؤمنان (ع) هزار برده در راه خدا خرید و آزاد کرد.)33)
امام سجاد (ع) نیز بردگانى در راه خدا آزاد کرد. آن بزرگوار بردگانى را خریدارى کرده، مدتى تحت آموزش و تربیت قرار مىداد و سپس آزادشان مىکرد و آنان به صورت انسانهاى نمونه به فعالیت فرهنگى و تربیتى مىپرداختند و پس از آزادى نیز ارتباطشان با امام قطع نمىشد. «على بن طاووس» ضمن اعمال ماه رمضان مىنویسد: على بن الحسین (ع) شب آخر ماه رمضان بیست نفر برده)یا اندکى بیشتر یا کمتر) را آزاد مىکرد و مىگفت: خداوند در هر شب ماه رمضان هنگام افطار هفتاد هزار نفر از اهل دوزخ را از عذاب آتش آزاد مىکند و در شب آخر به تعداد کل شبهاى رمضان آزاد مىکند. دوست دارم خداوند ببیند که من در دنیا بردگان خود را آزاد مىکنم تا بلکه مرا در روز رستاخیز از آتش دوزخ آزاد سازد.
امام هیچ خدمتگزارى را بیش از یک سال نگه نمىداشت. وقتى که بردهاى را در اول یا وسط سال به خانه مىآورد شب عید فطر او را آزاد مىساخت و در سال بعد به جاى او شخص دیگرى را مىآورد و باز او را در ماه رمضان آزاد مىساخت، و این روال تا آخر عمر او همچنان ادامه داشت. امام بردگان سیاه پوست را (با وجود آن که به آنان نیاز نداشت) مىخرید و در مراسم حج به عرفات مىآورد و آن گاه که به سوى مشعر کوچ مىکرد آنان را آزاد مىکرد و جوایز مالى به آنان مىداد. (34)
فرمت : WORD تعداد صفحه :15
پیامبر اکرم(ص) بموازات پیمان برادرى، پیمانى هم با یهود به عنوان پیمان عدم تعرض منعقد فرمود که بر طبق آن یهود در مراسم دینى و کسب و کار خود آزاد بودند، مشروط بر اینکه توطئهاى بر ضد مسلمانان نداشته باشند و دشمن را بر ضد ایشان تحریک نکنند.
هنوز چندان مدت زیادى از ورود رسول خدا(ص)به شهر یثرب و عقد پیمان میان او و یهود نگذشته بود که یهودیان بناى کار شکنى و مخالفتبا مسلمانان و رهبر بزرگوار آنان را گذاشته و روى طبع کینه توز و تسلط جویانهاى که داشتند و مىدیدند روز به روز بر قدرت و نفوذ پیغمبر اسلام در مدینه و اطراف افزوده مىشود در صدد جلوگیرى از پیشرفت اسلام و نفوذ سریع پیغمبر(ص)برآمدند.
به گفته برخى از مورخان در آغاز نیز که حاضر شدند با محمد(ص)پیمان دوستى و همبستگى ببندند به این امید بود که شاید بتوانند او را به خود ملحق سازند و با دست او بر مسیحیان ساکن جزیرة العرب و مذاهب دیگر پیروز شوند، اما وقتى متوجه شدند که او تابع فرمان خدا و فرستاده از جانب اوست و راه سومى را انتخاب کرده و به تعبیر قرآن کریم«امت وسطى»تشکیل داده استبه فکر مخالفت و کار شکنى با آن حضرت افتاده و بخصوص هنگامى که خداى تعالى به پیغمبر(ص)و مسلمانان دستور داد قبله خود را از بیت المقدس به سوى کعبه تغییر دهند.
حسد و رشک بزرگان یهود نسبتبه پیغمبر اسلام(ص)نیز عامل مهم دیگرى براى مخالفت آنها محسوب مىشد چنانکه در مخالفتهاى دیگرى نیز که قبل از آن در تاریخ پیغمبران و مردان الهى دیده شده معمولا عامل مهمى به شمار مىرود.
مخالفت و کار شکنى یهود به صورتهاى مختلفى شکل مىگرفت. گاهى براى اینکه به خیال خود پیغمبر(ص)را به زانو درآورده و مسلمانان را از دور او پراکنده سازند نزد آن حضرت آمده و سؤالات مذهبى و علمى طرح مىکردند، که برخى از آنها را خداى تعالى در قرآن نقل فرموده، مانند سؤال از روح و ذو القرنین و داستان اصحاب کهف و غیره که چون خداى تعالى او را یارى و کمک مىکرد و پاسخ سؤالاتشان رابه طور کامل مىداد از این راه نتوانستند نتیجهاى بگیرند و به راههاى دیگر متشبثشدند.
و از آن جمله ایجاد اختلاف میان مسلمانان و به یاد آوردن دشمنیها و عداوتهاى میان دو تیره اوس و خزرج و تذکر و نقل داستانهایى از روزهاى جنگ میان آن دو تیره و امثال آن بود که از این راه نتیجه بیشترى عایدشان شد و به خصوص آنکه در مدینه افراد منافقى همچون عبد الله بن ابى - که پیش از این داستانش را نقل کردیم - وجود داشتند که در دل ایمانى به اسلام و پیغمبر نیاورده بودند و بلکه دنبال بهانهاى مىگشتند تا آنها که این آیین مقدس را به سرزمین یثرب ارمغان آورده بودند مورد سرزنش و تمسخر قرار دهند.
یهودیان از وجود این گونه افراد استفاده زیادى براى پیشرفت هدف خود که همان ایجاد تفرقه و اختلاف بود مىکردند و حتى آنها را وادار مىکردند تا به مسجد مسلمانان آمده و در میان آنها به گفتگو پرداخته و تخم نفاق و دو دستگى بیفشانند و احیانا آنها را مسخره و استهزا کنند، که وقتى رسول خدا(ص)از این ماجرا مطلع گردید دستور داد آنها را که گرد هم نشسته و در گوشى سخن مىگفتند آشکارا از مسجد بیرون کنند و افراد تازه مسلمان نیز با قاطعیت عمل کرده و آنها را از مسجد بیرون انداختند.
فرمت : WORD تعداد صفحه :8
پیمان شکنی علاوه بر زیان فردی، زیان اجتماعی نیز دارد. اثر فردی آن این است که خشم خدا را برای پیمانشکن در بر دارد و او را از رحمت حق دور میکند و از نظر اجتماعی پیمانشکن در چشم مردم بیارزش و از احترام او کاسته میشود..
پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم پیمانشکنی را مایهی چیرگی دشمن دانسته و میفرماید:
هرگاه پیمانشکنی کردند خداوند دشمنانشان را بر آنها چیره میکند.
زیرا پیمانشکنی مایهی سلب اعتماد از یکدیگر شده و اتحاد و یگانگی را از بین میبرد.
وقتی هم جامعهای دچار پراکندگی شد هنگام خطر نمیتواند با یکپارچگی در برابر دشمن بایستد تأثیر وفای به عهد در اجتماع پایبندی به عهد و پیمان در زندگی مردم و روابط داخلی و خارجی آنان تأثیر بسیار دارد و هر اندازه مردم بیشتر آن را رعایت کنند اعتماد بیشتری نسبت به یکدیگر پیدا میکنند در نتیجه احساس آرامش بیشتری نموده و با خیال راحتتری به فعالیت میپردازند و نسبت به تعهدات مالی احساس ناامنی و نگرانی نمیکنند طبیعی است در کشوری که مردم وفای به عهد را وظیفهی انسانی، اخلاقی و دینی خود بدانند و در مراعات آن کوشا باشند تعهدات مالی و قراردادهای اقتصادی بر پایهی اعتماد و اطمینان کامل شکل میگیرد و باعث رشد اقتصادی آن کشور و مایهی سعادت مردم آن میگردد زیرا بدهکار در وقت معین و مقرر بدهی خود را میپردازد و فروشنده نیز کالا را برابر تعهدات خود تسلیم خریدار میکند و چرخ اقتصاد منظم حرکت میکند اما اگر هر یک از طرفین به تعهد خویش بیاعتنایی نشان دهند و تخلف کنند به همان مقدار سلب اعتماد پدید آمده، باعث کندی گردش چرخ اقتصاد میگردد.
پایبندی به عهد و پیمان یک اصل جهانی است و از امهات فضائل به شمار میرود.
تمام افراد بشر، از هر قاره و اقلیمی، به این اصل ریشه دارد عمق وفای به عهد عنایت خاصی دارند و عهدشکنی را خیانت و رعایت عهد و پیمان را فضیلت میشمارند.
وفای به عهد یکی از اصول و پایههای با اهمیت اخلاقی است که هم در قرآن مجید و هم در روایات و سخنان پیشوایان دین، بر آن تأکید شده است.
در قرآن آمده است: و به عهد (خود) وفا کنید، که از عهد سؤال میشود.
فرمت : WORD تعداد صفحه :2
حماسه عاشورا از جمله حرکت های ماندگار درتاریخ است که تاثیر بسزایی بر جنبش های اجتماعی و سیاسی پس از خود در جهان اسلام گذاشت. در واقع قیام عاشورا طرحی نو در تاریخ در افکند. همین طرح تازه بود که همواره بر جان و دل مردم اثر گذاربوده است.
بدون شک در تاریخ اسلام، قیام امام حسین (ع) از مهمترین وقایع تاریخی بشمار میآید. پیام انقلابی گری و شهادت طلبی این واقعه عظیم،قرنها الهام بخش اندیشمندان و مبارزان ضد ظلم واستبداد بوده است. مسلمانان این این قیام را، نه تنها موجب پیروزی نهایی و تحقق آرمانهای اسلام راستین در این جهان میشمارند بلکه آن رامایه رستگاری دوستداران امام حسین (ع) در جهان دیگر میدانند.
در تاریخ معاصر ایران، قیام حسینی همواره الهام بخش جنبش های سیاسی و اجتماعی بوده است این عصر در واقع با نگرش جدید به "فرهنک عاشورا"آغاز شد.رد پای این دیدگاه را میتوان در تاریخ نگاری عاشورا نیز دنبال کرد.
فرمت : WORD تعداد صفحه :34
بین جهانبینى و علم اخلاق تاثیر و تاثر متقابل وجود دارد; زیرا از یک سواخلاقیات (علم اخلاق) مانند منطقیات، طبیعیات و ریاضیات از علوم جزئىاست و زیر پوشش «علم کلى» (جهانبینى) قرار دارد; چون این علم موضوعخود راکهنفس و قواى آن است اثبات مىکند (1) ، چنانکه بخشى از اینها را همعلوم طبیعى اثبات مىکند، و از سوى دیگر علم اخلاق نیز درباره جهانبینىاظهار نظر مىکند; به این معنا که در علم اخلاق، ثابت مىشود جهانبینى توحیدى، خیر، ملایم با روح و امرى ارزشى و کمال روح است ولىجهانبینى الحادى، شر، زیانبار و قبیح است و براى روح پیامد ناگوارى دربر دارد.
در علم اخلاق، علوم نافع از علوم غیرنافع شناخته مىشود. پیغمبر اکرمصلى الله علیه و آله و سلم به ذات اقدس اله پناه مىبرد و مىفرماید: «اعوذ بک من علم لا ینفع، وقلب لا یخشع، ونفس لا تشبع» چون علوم از نظر نفع و ضرر به چند قسم تقسیم مىشود، بعضى از علمها نافعند و بعضى نه; بعضى از علوم مانند علوم الحادى، نه تنها نافع نیستند بلکه ضرر هم دارند و بعضى از علوم نه نافع هستند و نه ضار، مانند تاریخ بعضى از اقوام جاهلى که هیچ نکته آموزندهاى در دانستن آن وجود ندارد و هیچ اثر فقهى هم بر آن مترتب نیست.
البته برخى از بخشهاى علم تاریخ و نسب، فواید فراوانى دارد و از علوم نافع به شمار مىآید اما آشنایى با قواعد علمى مربوط به انساب و تاریخ اقوامى که آثار علمى یا صنعتى و هنرى از خود به یادگار نگذاشتند، صرف بیهوده عمر و اتلاف وقت است و مصداق علمى است که رسول خداصلى الله علیه و آله و سلم و امام هفتم (علیهالسلام) در باره آن فرمودهاند: «لا یضر من جهله ولا ینفع من علمه» .
بعضى از علوم فى نفسه نافعند ولى چون به مرحله عمل ننشستهاند علم نافع به شمار نمىآیند و این همان است که در بیان حضرت على (علیه السلام) آمده: «لا تجعلوا علمکم جهلا ویقینکم شکا اذا علمتم فاعملوا واذا تیقنتم فاقدموا» و نیز مىفرماید: «رب عالم قد قتله جهله وعلمه معه لا ینفعه» . بعضى از دانشمندان در عین حال که عالمند، جاهلند. چون عاقل نیستند کشته جهلند و علم آنان به حالشان نافع نیست. کسى که علم را براى مقامهاى دنیا، جلب
1. مراد از «علم کلى» که عهدهدار اثبات موضوع علم اخلاق و سایر علوم جزئى است همان فلسفه نظرى است که متکفل هستىشناسى و شناختحقایق (جهانبینى) است و از آن به «علم اعلى» نیز تعبیر مىشود.
توجه و احترام مردم و یا برخوردارى از زرق و برق بیشتر طلب کند، خود را ارزان مىفروشد. او عالم است ولى عاقل نیست. و دیگران که راه دنیا را طى کردهاند، بیشتر و بهتر از این شخص، حطام دنیا را فراهم کردهاند و از آن لذت مىبرند. پس این گونه از علوم هم علوم غیر نافع به شمار مىآید.
نیز حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در خطبه «همام» در وصف متقیان مىفرماید: «ووقفوا اسماعهم على العلم النافع لهم» و این تنها در باره سامعه نیستبلکه در مورد سایر اعضا هم هست، یعنى جز به علم نافع، به چیز دیگرى گوش نمىدهند; به این معنا که الفاظ آن را مىشنوند و معانى را ادراک مىکنند ولى وقتى سودمند نبودن آن را ببینند رها مىکنند; مثلا، درسوره «زمر» مىفرماید: «فبشر عباد× الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» آنان، نخست اقوال و مکاتب گوناگون را مىشنوند و سپس تشخیص مىدهند که کدام زیانبار و کدام نافع است و آنگاه به آنچه نافع است دل مىسپارند و گوش مىدهند. گوش فرادادن یعنى اطاعت کردن و پذیرش.
قرآن کریم در این زمینه مىفرماید: «لو کنا نسمع او نعقل ما کنا فى اصحاب السعیر» یعنى اگر گوش شنوا مىداشتیم و اطاعت مىکردیم از اصحاب آتش نبودیم. بنابراین، علم اخلاق گرچه جزو علوم جزئى به شمار مىآید ولى در باره کلىترین علم، اظهار نظر مىکند و مىگوید فراگیرى این علم، نافع است، توحید براى نفس خیر و شرک براى آن شر است.
فرمت : WORD تعداد صفحه :12
تاریخ ولادت ( سال ، ماه ، روز )
در نزد مورخان شیعه و اهل سنت مشهور است که ولادت آن بزرگوار در سال چهارم هجری و در مدینه ی منوره بوده است چنانچه در تاریخ زندگانی رسول خدا (ص) نگاشته ایم ، و این قول را عموم اهل حدیث و تاریخ نیز نقل و انتخاب کرده اند ، از جمله علامه مجلسی ، شیخ مفید ، علی بن عیسی ادبلی ، ابوالفرج ، ابن شهر آشوب ، ابن اثیر جزری و ابن حجر عسقلانی .
در مقابل مورخان دیگری ولادت آن حضرت را سال سوم هجری ذکر کرده اند که از جمله ی علمای شیعه ، مرحوم کلینی (ره) و از دانشمندان اهل سنت واقدی و جمعی دیگرند. در مورد ماه و روز ولادت آن بزرگوار نیز شهود آن است که ولادت آن حضرت در پنجم ماه شعبان بوده ، و این قولی است که عموم اهل حدیث و مورخانی که در بالا نامشان را ذکر کردیم اختیار کرده اند . اقوال دیگری نیز مانند سوم شعبان و آخر ربیع الاول و سیزدهم ماه رمضان نقل شده است . که این دو قول اخیر مشهور نیست . و اما قول سوم شعبان نیز از نظر اهل تاریخ ضعیف تر از قول اول است .
فرمت : WORD تعداد صفحه :25
چـکیده
حجاب به معناى پوشاندن بدن زن در برابر نامحرم از احکام ضرورى دین اسلام
است. در ادیان الهى دیگر از جمله آئین زرتشت، یهود و مسیحیت نیز این حکم با
تفاوتهایى وجود دارد. در سرزمینى که اسلام در آن ظهور کرد زنان با صورتى
گشاده و گریبانى چاک در معابر آمد و شد مى کردند. برخى نویسندگان چنین
اظهار نظر کرده اند که پوشش اسلامى نتیجه تعامل فرهنگى بین اعراب و
ایرانیان و رومیان است و در نتیجه، اسلام نسبت به چگونگى حضور زن در برابر
نامحرم قانونى خاص ندارد و آن چه امروز به صورت دستورى شرعى در آمده،
مستندى شرعى ندارد. این مقاله به تحقیق درباره صحت و سقم این نظر
مى پردازد.
واژگان کلیدى: حجاب، تاریخ حجاب و پیشینه حجاب در اسلام.
مقدمه
صرف نظر از مباحثى چون ادله حجاب، محدوده حجاب اسلامى، فلسفه آن و مباحث
دیگر، یکى از مباحث لازم در این باره، بررسى پیشینه این حکم است; به این
معنا که آیا اسلام خود قانون و دستور خاصى براى پوشش زنان در برابر مردان
نامحرم ارائه داده است یا نه، رسم موجود بین بانوان مسلمان ریشه اى دیرینه
دارد؟ ضرورت طرح این بحث از آن جا ناشى مى شود که برخى مدعى شده اند:
«ارتباط عرب با ایران از موجبات رواج حجاب در قلمرو اسلام شد»2 و معتقدند
که «حجاب رایج میان مسلمانان عادتى است که از ایرانیان، پس از مسلمان
شدنشان به سایر مسلمانان سرایت کرد». برخى دیگر نیز گفته اند: «حجاب از ملل
غیر مسلمان روم و ایران به جهان اسلام وارد شده است».3 این مقاله در صدد
کشف اثبات این مسئله است.
فرمت : WORD تعداد صفحه :10
تحریف در لغت از ریشه حرف به معنای کناره گرفته شده و تحریف در سخن یعنی کناره زدن از مسیر طبیعی سخن، به عبارت دیگر گوینده یک سخنی را به منظوری بگوید و ما اگر منظوری غیر از آنچه مورد نظر گوینده است به دیگری بگوئیم در واقع تحریف انجام دادهایم.
اما تحریف به چند صورت میتواند در قرآن اتفاق بیفتد که در برخی از موارد در قرآن اصلا واقع نشده و نسبت به برخی موارد احتمال وقوع آن هست که در زیر به بررسی انواع تحریف میپردازیم:
اگر کلمهای از معنای اصلی خود تغییر داده شده و در غیر معنای واقعیش به کار برده شود این عمل نوعی تحریف است. همچنانکه در سوره نساء آیه 46 به این نوع تعریف اشاره کرده میفرماید:« گروهی از یهودیان گفتار خدا را از معنای حقیقی آن به معناها و مواردی دیگر تغییر داده و تحریف میکنند.» که این نوع تحریف، شایعترین نوع تحریف در بین انواع تحریف میباشد
فرمت : WORD تعداد صفحه :42
سرآغاز
بسم اللّه الرحمن الرحیم الحمدلله وسلام على عباده الذین اصطفى محمد واله الطاهرین .
بى شک نسبت تحریف و دگرگونى به کتاب خداوند عزیز و حمید, یک نسبت ظالمانه و
مخالف با صـریـح قـرآن اسـت , چـراکـه خـداونـد سـلامت و جاودانگى آن را
در طول اعصار تضمین کرده مـى فـرمـایـد: انـا نـحـن نزلنا الذکر وانا له
لحافظون ((1)) , ما قرآن را نازل کردیم و خودمان (براى همیشه ) حافظ و نگهبان آن خواهیم بود .
این نسبت کورکورانه و قدیمى , از زمان اختلاف صاحبان مصحف هاى اولیه شروع
شد, همان زمانى که یک رقابت شدید در ثبت و نگارش قرآن و تعلیم قرائت آن در
جریان بود و هرکدام گمان داشت قرائت صحیح نزد اوست و دیگران راه خطا مى
پویند.
ایـن وضع ادامه داشت تا زمان توحید مصاحف (انتخاب قرآنى واحد) در عهد عثمان
ولى متاسفانه ایـن کـار بـه دسـت جـمـعـى انجام شد که به درستى , کفایت
وصلاحیت این امر مهم و حیاتى را نداشتند, از این رو اشتباهاتى در رسم الخط
ونحوه نگارش قرآن رخ داد و بین نسخه هاى متعدد آن با نسخه اصلى ـکه در
مدینه و دارالحکومه نگهدارى مى شدـ اختلاف پدیدآمد. ((2))
در ایـن مـیـان بـعـضى از صحابه و تابعین ـمانند ابن مسعود, عایشه , ابن
عباس و همانند ایشان از تابعین که تعدادشان کم نبودـ در مورد نگارش قرآن و
تعلیم قرائتها, نظریات و ایراداتى داشتند .
از خلال این گفتگوها و برخوردها, روایات و حکایاتى باقى ماند که ظاهرگرایان
و حشویه با حرص و ولـع تـمـام آنـهـا را ضـبط و در کتابهاى روایى خود نقل
کردند و همین امر بعدها مشکل احتمال تـحـریـف در نـصـ قـرآن کـریـم را به
وجود آورد .
آنچه موجب گرمى بازار این جریان غبارآلود و رواج یـافـتـن این اباطیل و
گزافه ها شد, نغمه هاى الحادى و جاهلى بدخواهان ـمانند بنى امیه و دیـگـران
ـ بود که خواب درهم شکستن عظمت اسلام و پایین آوردن کرامت قرآن را در سر
بى مغز خود مى پروراندند .
هیهات ! چه گمان باطلى دارند, خداوند سبحان مى فرماید: یریدون لیطفوا نور الله بافواههم والله مـتـم نوره ولوکره الکافرون ((3)) , آنان مى خواهند نور خدا را با دهانهاى خود خاموش سازند, ولى خداوند نور خود را کامل مى کند هرچند کافران خوش نداشته باشند .
در این میان , جمعى از اندیشمندان ـکه پنداشته اند این روایات از نظر سند,
صحیح بوده و بر وقوع تـحـریـف در نـص قـرآن , دلالت صریح دارندـ در پى
تلاشى بى ثمر, سعى نموده اند این روایات را تـوجیه کنند .
از این رو برخى از این روایات را ـبا همه پراکندگى و ضعفى که دارندـ
پذیرفته و به مـضـمـون آن فتوا داده اند و پاره اى دیگر را پس از آن که
راهى براى تاویل آن نیافتند رهاکرده , به کنارى نهادند و آخرین سخنى که در
این زمینه بافته اند مساله نسخ تلاوت است , البته بطلان این پندار خام طبق
قواعد علم اصول روشن مى باشد .
ابـن حـزم انـدلـسـى مـى پـندارد حکم رجم و سنگسارکردن پیرمرد و پیرزن
زناکار از قرآن کریم استفاده شده و به این روایت استناد جسته است :
ابیبن کعب پرسید: سوره احزاب چند آیه دارد؟ گفتند: 73 یا 74 آیه .
گـفـت : سوره احزاب معادل سوره بقره یا طولانى تر از آن بوده و آیه رجم نیز
در آن بود آیه رجم این است : اذا زنى الشیخ والشیخة فارجموهمها البتة
نکهالا من الله والله عزیز حکیم , هرگاه پیرمرد و پـیـرزن زناکردند حتما
آنها را سنگسار کنید .
این عذاب و کیفرى است از ناحیه خداوند و خداوند شکست ناپذیر و حکیم است .
فرمت : WORD تعداد صفحه :87
نام: محمد
کنیه: ابو جعفر ثانى
القاب: تقى، جواد، مرتضى منتجب، مختار، قانع و عالِم
منصب: معصوم یازدهم و امام نهم شیعیان
تاریخ ولادت: نوزدهم ماه مبارک رمضان سال 195 هجرى
همچنین هفدهم و پانزدهم ماه رمضان نیز نقل شده است؛ اما مشهور بین شیعیان، دهم رجب سال 195 هجرى مىباشد. در دعاى ناحیه مقدسه نیز آمده است: «اللَّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِالْمَوْلُودَیْنِ فى رَجَبٍ، مُحَمَّدِ بْنِ عَلىٍّ الثَّانى وَابْنِهِ عَلىِّ بْنِ مُحَمَّدٍ المُنْتَجَبِ»(1)
محل تولد: مدینه مشرفه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى)
نسب پدرى: امام رضا، على بن موسى بن جعفر بن محمدبن على بن حسین بن على بن ابىطالب(ع)
نام مادر: سبیکه، یا سکینه مرسیه و یا درّه که حضرت رضا(ع) او را خیزران نامید
وى از اهالى «نوبه» و از خاندان ماریه قبطیه، مادر ابراهیم، پسر پیامبر اکرم (ص) و از زنان بزرگوار زمان خویش بود.
مدت امامت: از زمان شهادت امام رضا (ع)، در آخر ماه صفر سال 203 هجرى تا ذى قعده سال 220 هجرى، به مدت شانزده سال و نه ماه
تاریخ و سبب شهادت: آخر ذى قعده سال 220 هجرى، در سن 25 سالگى، به وسیله زهرى که همسرش، ام الفضل، دختر مأمون به تحریک برادرش، جعفر بن مأمون و عمویش، معتصم عباسى، به آن حضرت خورانید