ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
شان گفت : تعداد تکرار حروف و کلمات در قرآن ,کاملا سنجیده و حساب
شده است و از تناسب و نـظمى شگفت انگیز حکایت مى کند و نتیجه گرفت که چون
هیچ مؤلف و نویسنده اى نمى تواند در ضـمـن نـگـارش کـتاب , مراعات تعداد
تکرار حروف و کلمات خود را نموده و نظمى خاص در میان آنها تعبیه کند, پس
این ویژگى خاص قرآن بوده و وجهى از وجوه اعجاز آن به شمارمى رود.
اولین مثال ایشان براى اثبات ادعایش , حروف مقطعه قرآن بود که مدعى شد راز و رمز این حروف اسرارآمیز را کشف کرده است .
ایـشـان گفت تکرار حروف مقطعه در سوره مربوطه , بیش از تکرار حروف دیگر است
و نیز معدل تکرار این حروف نسبت به مجموع حروف سوره خاص , بیش از معدل
تکرار این حروف درسورهاى دیگر است .
هـمـچنین در هر یک از 29 سوره اى که در افتتاح آن , حروف مقطعه آمده است ,
مجموع تعداد آن حـرف یا حروف در آن سوره دقیقا و بدون استثنا مضرب 19 مى
باشد و مطالب دیگرى از این دست که در ادامه این مقاله به آنها خواهیم
پرداخت .
بـا اعـلان ایـن خبر و پخش آن توسط رسانه هاى گروهى و جرائد آن روز, این
موضوع به گونه اى غیرمنتظره در همه جا صدا نمود و موجى از شادى و شعف در
میان مسلمانان برانگیخت .
راقـم ایـن سـطـور نیز آن روز از جمله کسانى بود که از خوشحالى در پوست خود
نمى گنجید و مى پنداشت که مسلمین سنگرى بسیار قوى در برابرملحدین گشوده
اند.
انـتشار این خبر در میان روشنفکران کشورهاى اسلامى , نه تنها موجب شعف
وشادى بلکه موجب آن شـد تـا بـسـیـارى از آنـهـا خود به میدان آمده و با
آمارگیرى ازتعداد حروف و کلمات قرآن , پـرده هاى دیگرى از اسرار و رموز این
کتاب آسمانى رابرملا سازند! البته از این عده , جمعى بعد از مدتى سرگردانى
و راه به جایى نبردن ,دست از کار کشیدند.
اما گروهى دیگر که اعتقادى راسختر به اعجاز قرآن داشتند, به این کاوش ادامه
دادند و مقالات و تـالـیـفـاتى نیز منتشر کردند که در مقام نقد یکایک آنها
نیستیم بلکه در این مقاله درصدد آنیم تا اثـبات کنیم , این جریان ,
انحرافى بوده وکسانى که در این وادى افتادند, جز سرگردانى و ناکامى چیزى
عائدشان نشد واشکالات نقضى و حلى فراوانى بر دعاوى آنها وارد است .
قـبـلا متذکر شویم که ایشان اولین نفر در این وادى نبوده و ردپاى این فکر
در کتاب ((الاتقان فى علوم القرآن )) سیوطى نیز دیده مى شود.
(2/112).اسـاسـا بـایـد بـبینیم قرآن خود را چگونه معرفى کرده است ,
پیشوایان معصوم ما قرآن را چـگونه معرفى کرده اند! آیا آن را کتابى
اسرارآمیز, معماگونه , عجیب و غریب وصف نموده اند و یا آن را کتابى روشن و
پرمحتوى خوانده اند؟ .
حـقیقت آن است که قرآن خود را کتاب هدایت و رستگارى مى داند و پیوسته ما را به تلاوت و تدبر در خود دعوت مى کند.
قـرآن مـا را بـه تماشاى حروف و کلمات خوددعوت نمى کند, بلکه همواره ما را به قرائت و تدبر و توجه به هشدارهاى خودفرامى خواند.
قرآن خود را احسن الحدیث مى خواند که باز جنبه معنایى آن مد نظراست نه ساختار لفظى آن , لذا بعد از آن مى فرماید:.
((تـقـشـعـر مـنه جلود الذین یخشون ربهم ثم تلین جلودهم و قلوبهم الى ذکر اللّه ذلک هدى اللّه یهدى به من یشا)) (23/39).