ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
فرمت : WORD تعداد صفحه :20
پى ریزى اخلاق بر مبناى دین
در پرتو ارتباط عمیق و ستودنى دین و اخلاق، تنها سؤال طبیعى [و بجا] این است که
آیا اخلاق نوعى وابستگى ذاتى به دین دارد؟ نشانههاى [این وابستگى] زیاد است: هنجارهاى
اخلاقى بخش عمدهاى از آموزههاى دینى را تشکیل مىدهند; [آموزههایى] که به نوبه خود تقریبا
با هنجارهاى نظریههاى غیر دینى اخلاق مطابق هستند. اما آیا این، به معناى وابستگى اخلاق
به دین است؟ اگر آرى، چگونه؟
١. خدا و خیر اخلاقى
١
یک شکل ساده وابستگى اخلاق به دین وجود دارد که به محض بیان، باید آن را کنار
نهاد; [و آن این که] ممکن است چنین احتجاج کرد که چون خداوند، خالق جهان و هر چیزى
است که در آن است (کل چیزها) ( ۱) ، پس در این میان خالق خیر [هم] هست و اگرخدا نبود،
چیزى به اسم خیر وجود نداشت. بنابراین، اخلاق که اساسا با خیر سروکار دارد، در اصل
هستى خود مستقیما وابسته به خداوند است. دست کم به خاطر [توضیح] این استدلال، (و
احتمالا با تسامح کامل) فرض مىشود که وابستگى به خدا مستلزم وابستگى به دین است; در
نتیجه اخلاق مبتنى بر دین است. (دین چیزى همچون یک نظریه یا [تنها] نظریه درباره
خداست.) اما این صورت بىحاصل وابستگى به دین، چندان عادى و معمولى است که توجه
زیادى را به خود جلب نمىکند. زیرا با این حساب، هر چیزى وابستگى به دین دارد; از فیزیک
و ریاضیات گرفته تا زیستشناسى و روانشناسى. (اظهارات ویلیام فرانکنا را درباره چنین
( نظریهاى، که به دیتریش ون هیلد بران، منسوب است، بنگرید). ( ۲