(ازدواج یا انتخاب همسر، پیمان مقدسی است برای زندگی مشترک بین زن و مرد که طبق قوانین الهی تجویز شده و هدف آن آرامش و آسایش بهتر و بیشتر از زندگی، مهر و محبت، و گذشت و فداکاری و همچنین بقای نوع میباشد.)
خداوند در سورة روم میفرماید: از نشانههای خداوند متعال آن است که برای شما همسرانی از نوع خود آفرید تا توسط آن آرامش بگیرید و میان شما دوستی و مهربانی قرار داد.
ازدواج وسیله آرامش و آسایش است ولی زمانی که عجولانه و کورکورانه انجام نگرفته باشد. باید قبل از ازدواج به اصل تناسب توجه داشت یعنی دختر و پسری که میخواهند با هم ازدواج کنند باید از جهات بسیاری متناسب یکدیگر باشند، مانند تناسب در جهات روحی، اجتماعی، آموزشی، خانوادگی، سنی، اقتصاد و غیره. اگر در ازدواج به این جهات توجه نشود، ممکن است در آینده زندگی آنان از هم بپاشد و به جدایی و طلاق منجر شود که نتیجه سو عدم تفاهم و طلاق و جدایی بیشتر روی فرزندان است.
بله از ازدواج نیز عامل مهم اصل توافق است. زن و مردی که دارای تناسب باشند میتوانند خود را به میل یکدیگر وفق دهند و توافق به وجود آورند.
کمالات بسیار حضرت فاطمه (س) از یک سو و
انتسابش به شخص پیامبر از سوی دیگر و نیز شرافت خانوادگی او سبب شد که
بسیاری از بزرگان به خواستگاری او بیایند. تعداد زیای از افراد سر شناس و
ثروتمند مکه به خواستگاری فاطمه آمدند و مهریه های بالایی را به پیامبر
پیشنهاد کردند. اما هر گاه سخن از پول و ثروت و مهریه های بالا برای
ازدواج با فاطمه میشد، پیامبر با عصبانیت درجواب آنها می فرمودند:" آیا شما
گمان می کنید من بنده پول و ثروتم؟"
مسلما پیامبر در امر ازدواج حضرت فاطمه، در صدد تبیین الگوهای اسلامی و از
بین بردن سنتهای جاهلیت بود که شخصیت زن را در بالا برودن مهریه اش می
پنداشتند. پیامبر به تمامی کسانی که با معیارهای غلط و رسوم جاهلیت به
خواستگاری فاطمه می آمدند، جواب رد داد. تا اینکه نوبت به شخصیتی ممتاز که
سالهای عمرش را در خدمت رسول خدا گذرانده و خود تربیت شده دامن پر فضیلت
نبوت بود یعنی حضرت علی (ع) رسید.
ایشان از مال و ثروت دنیا بهره ای نداشت . اما سراسر وجودش مملو از ایمان
به خدا و رفتارش مزین به ارزشهای الهی بود. حضرت علی (ع) هنگامی که به قصد
خواستگاری فاطمه نزد پیامبر رفت، در حالیکه سراسر وجودش را حجب و متانتی
خاص فرا گرفته بود چنین گفت:
" ای رسول خدا ، تو مرا در کودکی از پدرم ابوطالب و مادرم فاطمه بنت اسد
گرفتی و در سایه تربیت خود پروردی و در این پرورش از پدر و مادر بر من
مهربانتر بودی و مرا از سرگردانی رهانیدی / تو در دنیا و آخرت تنها اندوخته
من هستی ، اکنون که خداوند مرا به واسطه تو نیرومند ساخته است می خواهم
برای خود سامانی ترتیب دهم و همسری برگزینم. من برای خواستگاری فاطمه آمده
ام."
ام سلمه می گوید:" هنگامی که حضرت علی(ع) پیشنهاد خود را مطرح ساخت، چهره
رسول خدا از شادمانی روشن گشت، سپس بر چهره علی تبسمی زد و فرمود:" صبر کن
تا از دخترم اجازه بگیرم"
پیامبر گرامی اسلام(ص) پس از کسب اجازه از حضرت فاطمه(ص) نزد علی آمد و موافقت خود را با این ازدواج اعلام فرمود.
بدین ترتیب زندگی مشترک حضرت فاطمه (س) و حضرت علی(ع) با عنایت الهی به
سادگی و بدور از تشریفات آغاز گردید/ این بانوی گرامی با دریایی از فضائل
اخلاقی و روحی وارد مرحله جدیدی از زندگی گردید و تقدیر الهی بر این امر
واقع شد که او در مقام مادر فرزندانی را تربیت کند که هر یک از مجریان
شایسته احکام الهی کردند.
عبادت ، به معنای اظهار ذلت ، عالی ترین نوع تذلّل و کرنش در برابر خداوند است . در اهمیت آن ، همین بس که آفرینش هستی و بعثت پیامبران (عالم تکوین و تشریع) برای عبادت است . خداوند می فرماید :
«و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» [1]
هدف آفرینش هستی و جن و انس ، عبادت خداوند است .
کارنامه همه انبیاء و رسالت آنان نیز ، دعوت مردم به پرستش خداوند بوده است :
« و لقد بعثنا فی کل امة رسولا ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطغوت » [2]
پس هدف از خلقت جهان و بعثت پیامبران ، عبادت خدا بوده است .
روشن است که خدای متعال ، نیازی به عبادت ما ندارد ، « فان الله غنی عنکم » [3] و سود عبادت ، به خود پرستندگان بر می گردد همچنانکه درس خواندن شاگردان به نفع خود آنان است و سودی برای معلم ندارد .
آنچه انسان را به پرستش و بندگی خدا وادار می کند (یا باید وادار کند) اموری است ، از جمله :
انسان وقتی خود را در برابر عظمت و جلال خدایی می بیند ، ناخودآگاه در برابر او احساس خضوع و فروتنی می کند . آن سان که در برابر یک دانشمند و شخصیت مهم ، انسان خویشتن را کوچک و ناچیز شمرده ، او را تعظیم و تکریم می کند .
طبیعت انسان چنین است که وقتی خود را نیازمند و وابسته به کسی دید ، در برابرش احساس خضوع می کند .
وجود ما بسته به اراده خداست و در همه چیز ، نازمند به اوییم . این احساس عجز و نیاز ، انسان را به پرستش خدا وا می دارد . خدایی که در نهایت کمال و بی نیازی است . در بعضی احادیث است که اگر فقر و بیماری و مرگ نبود ، هرگز گردن بعضی نزد خدا خم نمی شد .
مقدمه
دین مقدس اسلام بهرهبردارى مشروع از نعمتهاى الهى و زیباییهاى زندگى را مباح و روا و اسراف و زیادهروى را حرام و ناروا مىداند و این بدان جهت است که مسلمان به تناسب امکانات و توانایى و کارآیى خود، در برابر جامعه مسؤولیت دارد. در این صورت فرد اسرافکار قهرا از اجراى مسؤولیت و تعهدات اجتماعى خود بازمىماند و از این رهگذر بر پیکر جامعه ضربه مىزند.
قرآن مجید این حقیقت را در ضمن مباحث اجتماعى در قالبهایى زیبا بیان مىکند و با هشدار به پیروان خود مىفرماید: (و انفقوا فى سبیل الله ولاتلقوا بایدیکم الى التهلکة) (1) یعنى در راه خدا انفاق کنید و با دستهاى خود، خود را به هلاکت و نابودى نیفکنید. از این آیه شریفه چنین استفاده مىشود که اگر مال در راه خدا و به سود جامعه و رفع نیازمندیهاى مردم مصرف نشود سرنوشت آن جامعه و ملتبه هلاکت و سقوط مىانجامد.
صرفنظر از اهمیتخوددارى از اسراف و تبذیر در دین از نظر موقعیتخاص کشور اسلامى که در محاصره حکومتهاى سلطهگر قرار گرفته اگر ما بتوانیم تجملات زندگى را حذف کنیم و رعایت اقتصاد و میانهروى را در همه حال مدنظر و برنامه عمل قرار دهیم، به استقلال کشور کمک کردهایم و به پیروزى نهایى نزدیکتر شدهایم. در نتیجه این شعار را در اقصى نقاط عالم و دنیاى اسلام و بالاخص ایران اسلامى اعلام کردهایم که ما از تنگناهاى اقتصادى نمىهراسیم و قدرت آن را داریم که روى پاى خود بایستیم و به هیچ قدرتى جز خداوند متعال متکى نیستیم.
مفهوم اسراف
راغب اصفهانى مىگوید: «السرف تجاوز الحد فى کل فعل یفعله الانسان» (2) اسراف به معنى تجاوز از حد و معیار در هر کارى است که از انسان سر بزند، گرچه استعمال آن در موارد زیادهروى در انفاق مال بیشتر است و گاهى به خروج از اعتدال در مقدار خرج مال و زمانى هم به چگونگى بذل مال و مورد آن اطلاق مىشود. اما بنا به مفهوم سخن راغب و روح معنى «کل فعل» و بر پایه شواهد فراوان در قرآن و حدیث، اسراف به هر گونه تجاوزکارى و زیادهروى گفته مىشود و در هر حال اسراف عملى است ممنوع و محکوم، و مورد خشم و انزجار خداوند متعال است و از آن به شدت منع شده است.
اسلام(1) در لغت به چند معنی آمده است:
اول، به معنای انقیاد و پیروی(2) است. دوم، به معنای داخل شدن در دین اسلام است. سوم، بمعنای پرستش خداوند و اخلاص به وی است.
ایگناتس گولد تیسهر(3)(1850ـ1921م)، اسلام شناس مجارستانی می نویسد: که اسلام بمعنای خضوع و فروتنی مؤمن به خداوند است، و مسلمان کسی را گویند که در برابر خداوند، خاضع و خاشع باشد.
بنابراین اسلام پیروی از دین حضرت محمد(ص) است، که مردم را به انقیاد و خضوع و خشوع در برابر خداوند یکتا می خواند، و مسلمان (4) کسی است که جسماً و روحاً منقاد(5) و پیرو فرمان خداوند یکتا باشد.(6)
بعضی از محققان، نام اسلام را از کلمه ی«سلم(7)» بمعنای صلح و آرامش و برخی بمعنای تسلیم به خدا دانسته اند، که از صفات خاصه ی مسلمانان است. زیرا چون کسی نفس خود را تسلیم به مشیت الهی نماید، به اسلام در آمده است، و او را صلح و سلام روحانی حاصل می گردد.
اساس اسلام بر دو شهادت (1) است: لا اله الا الله( خدایی جز خداوند یکتا نیست) و محمد رسول الله( محمد پیامبر خدا است)(2). اسلام یکی از سه مذهب توحیدی سامی است، که شرح دو تای از آنها که دین یهود و مسیح باشند، در پیش گذشت.
مذهب سوم مکمل ادیان توحیدی سابق است، و اصول معارف آن تقریباً با آن دو مذهب سامی یکی است، و برخلاف آن دو مذهب دین محمد(ص) که پیش از هر چیز دینی عملی و صریح است، و روح فعال شارع بزرگوار آنرا منعکس میسازد، هیچ تکلیف مالایطاقی از پیروان خود نمی خواهد. و خالی از مباحث مشکل و مسایل پیچیده ی ادیان پیشین است. زیرا نزد مسلمانان مذهب و دین مشتمل بر تمام امور انفرادی و اجتماعی انسان است، و ضامن مصالح معاش و معاد، و امور دنیوی و اخروی ایشان می باشد. در اسلام دین و سیاست، و جامعه و ایمان هیچ یک از یکدیگر منفک و منفصل نیست.
نکته دیگری که توضیح آن ضروری به نظر می رسد بحث درونی و یا بیرونی بودن دلایل رشد و عقب ماندگی جامعه است علت اصلی عقب ماندگی جامعه ایران در بطن جامعه نهفته است. آن دسته از مراحل بیرونی نیز اگر درونی شود نمی توانند اثرات تعیین کننده طولانی بر روند کلی حرکت رشد جامعه داشته باشند پدیده هایی چون پیدایش اسلام در ایران و هجوم قبایل همسایه را نمی توان بعنوان عوامل صرفاً بیرونی ارزیابی کرد و آنها را عوامل تاریخی کندی توسعه ایران شمرد. در هیچ یک از دوره های تاریخ ایران پیش و پس از پیدایش اسلام، مطالعه جدید جامعه بدون توجه به نقش نهاد دین بعنوان عامل درونی ممکن نیست.
و حال اینکه آیا اسلام عامل عقب ماندگی جامعه بوده است؟ و یا آیا ادیانی مثل سامی، یهودیت و مسیحیت و دین ایرانی زرتشت از نظر محتوا با اسلام تفاوت بنیادینی دارد؟ و ایا هیچ یک از ادیان موجب پیشرفت جامعه شده است؟ و یا بعکس پیشرفت جوامع باعث دگرگونی هایی در بطن ادیان گردیده است؟
باید بدانیم که اسلام در مکه ظهور کرد، ولی در سرزمین هایی پرورش یافت که زادگاه پرسابقه ترین تمدن های بشری بوده است. در حالی که عربستان یکی از عقب مانده ترین تمدن ها در عصر پیدایش اسلام بود، مناطق مجاور آن یعنی امپراطوری بیزانس و ایران بسیار پیشرفته بودند بنابراین این دو پایگاه در پرورش اسلام بعنوان تمدنی جدید و جهانی بسیار نقش داشتند. ما برای شرح و بسط موضوع ابتدا زمینه رشد تمدن کشاورزی بین النهرین و بعد تمدن دامداری عربستان و در آخر اسلام به عنوان اهرم ایجاد یگانگی دینی، وحدت قومی و ساخت قدرت متمرکز سیاسی بررسی می کنیم.
پیدایش و افول تمدن های اولیه در منطقه
سرزمین بین النهرین نزدیک به 3000 سال پیش از میلاد مسیح دربرگیرنده تمدن هایی بود که اقوام مختلف را در یک جامعه جمع می کرد. سرزمینی که خط نوشتاری در آنجا اختراع شد. ادیان بسیاری در آنجا ظهور کرده و شاهکارهای معماری در آن بوقوع پیوست. دولت و دین دو نیروی سازنده این تمدنها بودند. دلیل اصلی پیدایش این تمدن حاصلخیز بودن آن منطقه و رشد اقتصادی کشاورزی و ایجاد تولید مازاد بر مصرف بود. تولید مازاد بر مصرف اهرم توسعه جامعه و پیدایش تمدن های بزرگ بوده است.
اسلام و اعلامیة جهانی حقوق بشر
منظور از این مقایسه؟
شکی نیست که این اعلامیه، برای روشن کردن افکار، و جلوگیری از تعدیات، و آماده کردن مردم، برای محترم شمردن حقوق دیگران، و تفاهم بیشتر، اثر بسزائی داشته و در حد خود، قدم بزرگی بود که در تاریخ بشریت، برداشته شده است.
ولی منظور ما اینست که میخواهیم بدانیم: این همه سروصدائی که این اعلامیه در جهان، به راه انداخته، افکار عمومی ملتها را بخود جلب کرده و در هر مجلس و محفل و کنفرانسی، با آب و تاب خاصی از آن یاد میشود، و برای سالگردش، جشنها میگیرند، مطبوعات و دستگاههای تبلیغاتی دربارهاش مدیحهسرائی میکنند، مقالهها و کتابچههای ویژهای دربارة اهمیت و عظمت آن، نشر میدهند، و بعنوان آخرین و کوبندهترین حربة حقوقی، از مواد آن، استفاده مینمایند، آیا از نظر حقوقی میتواند بپایة قوانین اسلامی برسد یا خیر؟
آیا چه تناسبی بین این اعلامیه که وسیلة متخصصین و شخصیتهای بزرگ حقوقی دنیای روز، تنظیم شده و از زیر نظر 48 شخصیت ممتاز کشورهای مختلف، گذشته، با اعلامیه دیگری بنام اسلام، که به وسیلة یک مرد درس نخوانده و مکتب نرفتهای بنام «محمدبن عبدالله ص» در شبه جزیرة عربستان، آن هم در چهارده قرن پیش، تنظیم و ؟آورده شده وجود دارد؟!
آیا این دو اعلامیة جهانی (اسلام ـ اعلامیة جهانی حقوق بشر) در چه قسمتهایی با هم تصادم، و در چه مواردی با هم، توافق دارند؟
آیا در مواردی که با هم، تصادم دارند، حق با کدام است؟ اسلام یا اعلامیة جهانی حقوق بشر؟
و بالاخره، آیا این اعلامیه، مشتمل بر مسائل حقوقی جدید و ارزندهای است که در آئین همهجانبة اسلام، نباشد؟ و یا آنکه محتویات آن، تنها برای دنیای اروپا و غرب، که تازه چند صباحی است، دوران توحش و جهالت را پست سر، گذارده (اگر اینطور باشد) و قدم بدائرة تمدن و تکامل نهاده است، تازگی دارد، و اما برای سرزمینهائیکه بوسیلة شعاع تعلیمات حیاتبخش اسلام، از دورانهای بسیار پیش، روشن شده و دارای تمدن درخشان و چشمگیری بوده است، به هیچوجه تازگی نداشته بلکه از مسائل پیش پا افتاده بشمار میرود؟!
مهمترین آرمان یک انسان حقیقتجو سعادت و رستگاری حقیقی و زندگی جاودانی است که جز در پرتو دین و دینداری حاصل نمیشود. دین ماندگارترین و معتبرترین میراث فرهنگی ما است که از سوی پیامبران الهی و در رأس آنان پیامبر خاتم (ص) و جانشینان به حق ایشان و جان فشانیهای فراوان آن بزرگوار به دست ما رسیده است.
از اینرو، پاسداری و حفظ این میراث عظیم بر ما واجب است و این مهم، جز از راه آشنایی لازم با دین و آموزههای دینی و راههای مقابله با متجاوزان به حریم دین میسر نیست.
نظام جمهوری اسلامی ایران با ارائه حکومت دینی با ساز و کارها و قوانین برخاسته از دین و شعارها و پیامهای استقلال طلبی آزادیخواهی و استکبارستیزی ساختاری جدید از حکومت را فرا روی ملل مستضعف و مسلمان نهاده و نزدیک است که این پیام رهایی بخش جهانگیر شود و این چیزی نیست که خوشایند استکبار جهانی، آمریکا وسایر قدرتهای استعماری غربی باشد. از این رو به هر نحو ممکن میخواهند از مؤقعیت و کارآمدی این حکومت در همة ابعاد به ویژه ابعاد اقتصادی و فرهنگی جلوگیری کرده و در صورت امکان آن را براندازد بنابراین تلاش برای اجرای دستورات اسلام قدمی است خیر برای رسیدن به اهداف بزرگ مردانی چون علیu و کمک برای مستحکم شدن پایههای نظام جمهوری اسلامی ایران، و این تحقیق بخشهای کوچکی از نظریههای ارزشمند بزرگان را در خود جای داده است و فرمایشات آنها را در زمینههای مهر و محبت و خشونت در قالب اسلام عرضه میدارد.
معنـــای لغــوی
محبت ( دوست داشتن / مهر / ودّ / وداد / دوستداری / دوستی / مودّت ) میباشد.
محبت نمیزاید اکنون طبایع |
کز این چارزن مردزائی نبینم خاقانی |
از محبت نار نوری میشود |
وز محبت دیو، حوری میشود مولوی |
در اصطلاح فلاسفه عبارت است از ابتهاج به شیی یا از شییء موافق
اعم از آنکه عقلی باشد یا حسی و حقیقی باشد یا ظنی
خشونت ( درشتی و زبری / خلافت نعومت / سختی و تندی و تیزی / سخت رویی و خشم و غضب)
بقالی را درمی چند بر صوفیان گرد آمده بود در اواسط هر روز مطالبه کردی و سخنها با خشونت گفتی ( گلستان سعدی ).
اسلام و دموکراسی از نگاه برنارد لوئیس
مقاله "اسلام و لیبرال دموکراسی" برنارد لوئیس، اگر چه سالها پیش نوشته شده است، اما حاوی نکاتی قابل تأمل در رابطه با این مسأله مورد مناقشه است. ممکن است بسیاری با نقطه نظرات وی موافقت چندانی نداشته باشند، اما باید اعتراف نمود که برنارد لوئیس بر نقاط حساسی در فرهنگ سیاسی مسلمانان انگشت نهاده است (همچون آزدی و عدالت، شهر و شهروندی و غیره).
اسلام و لیبرال- دموکراسی ، مروری تاریخی
برنارد لوئیس،
مجله دموکراسی، شماره 7. 2 (1996)
در یک گفتگوی مختصر درباره مسائلی مهم، به راحتی می شود بوسیله کاربرد و
یا تفسیر غلط کلمات کسی گمراه شد. بنابراین ابتدا باید بگویم که منظورم
از "اسلام" و "دموکراسی لیبرال" چیست.
این روزها دموکراسی کلمه ای است که بسیار مورد استفاده و یا سوء استفاده
قرار می گیرد. این کلمه معانی بسیاری دارد و در مکانهای عجیبی ظهور کرده
است- اسپانیای جنرال فرانکو، یونان کلونلها، پاکستان جنرالها، اروپای شرقی
کمیسرها- معمولاً همراه با پیشوندی کیفی از قبیل "هدایت شده"، "بنیادی"،
"سازمانی"، "مردمی" و ازآن قبیل که معنای کلمه را رقیق، گمراه و حتی وارونه
می سازد.
تعریفی دیگر از دموکراسی توسط کسانی پشتیبانی می شود که مدعی اند اسلام
خود تنها دموکراسی واقعی است. این ادعا کاملاً مطابق با واقع است اگر کسی
معنای دموکراسی را مطابق فرض طرفداران این تعریف بپذیرید. بدلیل آن که
این تعریف مطابق با تعریفی که من از دموکراسی در این مبحث مبنا قرار داده
ام نیست، آن را به جهت بی ارتباط بودن با هدف حاضر کنار می گذارم.
نوع دموکراسی که من از آن سخن می گویم هیچ یک از اینها نیست. عجالتاً
منظورم از دموکراسی لیبرال روش معمول انتخاب یا برکناری دولتها است که در
انگلیس تکامل یافت و سپس میان ملتهای انگلیسی زبان و دیگران گسترش یافت.
در سال 1945، فاتحان جنگ جهانی دوم، دموکراسی پارلمانی را بر سه قدرت مهم
محور تحمیل کردند. این دموکراسی در تمام آنها- شاید در یکی از آنها کج دار
و مریز- دوام یافت. هنوز در هیچ کدام از آنها این دموکراسی به بحران
واقعاً عمده ای برنخورده است. در میان متحدان، بریتانیا و فرانسه مدل
دموکراسی مختص خویش را، با موفقیت متفاوت در زمان عقب نشینی از امپراطوری
پس از جنگ به مستعمره های پیشین خویش انتقال دادند.
شاید بهترین روش تجربی برای تشخیص
وجود آن نوع دموکراسی ای که منظور من است تقریر هانتینگتون باشد که زمانی
می توانید کشوری را دموکراتیک بنامید که در آن، دولت در دو دوره متوالی به
صورت صلح آمیز از طریق انتخابات آزاد تغییر کرده باشد. با انحصار به دو
انتخابات، هانتینتون رژیم هایی که مطابق نظر آگاهان از روش "یک فرد، یک
رأی، یک بار" پیروی می کنند را از رده خارج می کند. بنابراین من دموکراسی
را به این معنا می دانم که حاکمان کشوری از طریق انتخابات تغییر کنند؛ در
مقابل کشوری که انتخابات به وسیله حاکمان تغییر کند.
آمریکایی ها مایلند دموکراسی و پادشاهی را دو کلمه متقابل بدانند. اما در
اروپا اتفاقاً دموکراسی در پادشاهی های مشروطه بهتر از جمهوری ها است.
بسیار سودمند است که فهرستی از آن دسته کشورهای اروپایی تهیه شود که در
آنها دموکرسی پیوسته و بی وقفه در دوره ای دراز مدت رشد یافته است و از هر
منظری می توان گفت که در آینده قابل پیش بینی نیز ادامه خواهد یافت.
منجی در دین زرتشت
اهمیتبررسی نجاتبخشی در ادیان، به دلیل افزایش گرایش بشر معاصر به پدیده دین است. یکی از علل اصلی این گرایش، ارائه تصویری امید بخش و نورانی از آینده بشر، توسط ادیان آسمانی است.
محور اصلی بحث در مقاله حاضر، ظهور منجی آخر الزمان است که در متون کهن زرتشتی از آن به سوشیانس، یعنی سود دهنده و خیر خواه، تعبیر میشود. این برگزیده الهی، زمانی که جهان آکنده از تباهی ها شود، در بخش مرکزی زمین ظهور خواهد کرد. سوشیانس از فرزندان زرتشت است که نطفهاش به شیوه معجزهآسایی در دریاچه نگهداری میشود و مادر او دوشیزهای است از نژاد زرتشت پیامبر. این شخصیتالهیدرصفاتو ویژگیها شباهتخاصی به زرتشت پیامبر خواهد داشت.
در پایان مقاله به شباهتهایی اشاره شده است که در متون دینی اسلام و زرتشت، میان حضرت مهدی«عجلالله تعالی فرجهالشریف» و سوشیانس وجود دارد.
کلید واژهها: ادیان، اسلام، زرتشت، منجی آخر الزمان، مهدی، سوشیانس.
دلبستن به جهانی روشن و نورانی و خالی از هرگونه ظلم و ستم، تشکیل اجتماعی که معیارهای معنوی و انسانی بر آن حاکم باشد و رسیدن به جامعهای که در آن ستمگریوستمدیدگیو زور و زورمداری بر مردم و سرنوشت آنان معنا و مفهومی نداشته باشد، در پس این جهان پر هرج و مرج و آکنده از ظلم و استثمار، از آمال و آرزوهای دیرینه انسان بوده و هست.
اندیشه جامعه آرمانی در آثار اندیشمندان و فلاسفه بزرگ نیز مشهود است. از زمانی که افلاطون مدینه فاضله را پایهگذاری کرد، تا قرنها بعد که مساله مسیانیسم، (اصل اعتقاد جامعه به موعود و اینکه هر جامعهای در نهاد خویش، این اعتقاد را به عنوان عکسالعمل طبیعی و فطری دارد.)
مطرح گردید، جلوههای گوناگون اعتقاد به مساله نجاتبخشی و ظهور منجی در دوره پایانی زندگی بشر، نزد متفکران نمودار گشت.
اندیشه نجاتبخشی و ظهور نجات دهندهای که در دوره پایانی این جهان، نظامی منطبق با قانونهای الهی برقرار سازد، در ادیان وجود داشته است و نه تنها جنبه خیالی ندارد، بلکه وجهمشترک همه ادیان الهی است و به تصریح ادیان، تحقق این نظام، ثمره کوشش برگزیدگان خدا و مردان حقی است که به زندگی بشر سرگشته و وامانده، رنگی نو میبخشند.