فرمت : WORD تعداد صفحه :21
عالم برزخ، عالم متوسطى میان دنیا و آخرت است که مردگان تا قیامت در آن بسر مىبرند
پس از اثبات وجود روح مجرد و بقاى آن پس از مرگ و تخلیه بدن، این مساله اساسى مطرح مىگردد که ارواح پس از مرگ و خارج شدن از قالب اجسام بدنى در کجا زندگى مىکنند؟
آیا عالمى به نام برزخ که واسطه بین عالم دنیا و عالم آخرت است وجود دارد؟ یعنى ما در سلسله عقاید خود و ملاحظه مراحل تکاملى انسانها قبل ا ز این دنیاى مادى، نطفه بودیم و قبل از نطفه عناصرى در زمین، و بعد از نطفه به صورت انسانى در آمدیم و در دنیا زندگى مىکنیم آیا بعد از این دنیا هم به عالم دیگرى وارد مىشویم به نام عالم برزخ یا نه؟
کلمه برزخ در لغتبه معناى فاصله و حائل میان دو چیز راگویند .
مرحوم طریحى (1) در مجمعالبحرین (2) در معناى کلمه برزخ چنین مىنویسد:
«البرزخ: الحاجز بین الشیئین» یعنى «برزخ حائل بین دو شىء است» ، سپس روایتى از معصوم علیه السلام چنین نقل مىکند: «نخاف علیکم هول البرزخ» پس مراد از برزخ در این روایتبین دنیا و آخرت از هنگام مرگ تا رستاخیز مىباشد پس کسى که مىمیرد، داخل برزخ مىشود . این کلمه و واژه در قرآن سه بار و در سه آیه ذکر شده است: در دو آیه که یکى در سوره فرقان و دیگرى در سوره «الرحمان» است، واژه برزخ به معناى فاصله و حائل میان دو دریا که یکى شور است و دیگرى شیرین و به هم نمىآمیزند، آمده و در آیه سوم که در سوره «مؤمنون» است، در معناى عالم برزخ یا فاصله میان مرگ و رستاخیز ذکر شده است .
آیه اول: «و هو الذی مرج البحرین هذا عزب فرات و هذا ملح اجاج و جعل بینهما برزخا و حجرا محجورا» (3).
«او خدائى است که آب دو دریا را بهم آمیخت، دو دریایى که آب یکى از آن دو شیرین و گوارا است و آب دیگرى شور و تلخ، و میان این دو آب فاصله و حائلى قرار داد تا همیشه از هم جدا باشند و به هم نیامیزند» .
آیه دوم: «. . و بینهما برزخ لا یبغیان ...» (4).
«میان آن دو دریا فاصلهاى است که به حدود یکدیگر تجاوز نمىکنند و به هم نمىآمیزند» .
آیه سوم: «لعلى اعمل صالحا فیما ترکت کلا انها کلمة هو قائلها و من ورائهم برزخ الى یوم یبعثون» (5).
فرمت : WORD تعداد صفحه :196
از رسول خدا(ص ) روایت شده است که فرمود: اذا بلغ نسبى الى عدنان فامسکوا((هرگاه نسب من بـه عـدنان رسید از ذکر اجداد جلوتر خوددارى کنید ((1)) )) به این جهت , شرح حال اجداد پیامبر اسلام (ص ) را از جد بیستم , یعنى ((عدنان )) شروع مى کنیم .
20 ـ عـدنـان : پـدر عـرب عـدنـانـى است که در تهامه , نجد و حجاز تا شارف الشام وعراق مسکن داشـتـه انـد و آنان را عرب معدى , عرب نزارى , عرب مضرى , عرب اسماعیلى , عرب شمالى , عرب مـتـعـربـه و مـسـتـعـربـه , بـنـى اسـمـاعـیـل , بـنـى مشرق , بنى قیدارمى گویند و نسبشان به اسماعیل بن ابراهیم (ع ) مى رسد ((2)).
عدنان دو پسر داشت : ((معد)) و ((عک )) که ((بنى غافق )) از ((عک ))
پدید آمده بودند19 ـ معدبن عدنان : ((عدنان )) با فرزندان خویش به سوى یمن
رفت و همان جا بودتاوفات یافت او را چند پسر بـود که معد بر همه آنان سرورى
داشت مادر معد از قبیله ((جرهم )) بود و ده فرزند داشت و کنیه معد
((ابوقضاعه )) بود ((3)).
بـه قـول ابـن اسحاق : معدبن عدنان چهارپسر به نامهاى , ((نزار)), ((قضاعه )), ((قنص )) و((ایاد)) داشت .
18 ـ نـزاربـن مـعـد: سـرور و بـزرگ فرزندان پدرش بود و درمکه جاى داشت و او راچهار پسر به نـامهاى : ((مضر)), ((ربیعه )), ((انمار)) و ((ایاد)) بود دو قبیله ((خشعم )) و((بجیله )) از انمار به وجود آمده اند و دو قبیله بزرگ ربیعه و مضر از نزار پدیدارگشته اند.
17 ـ مضربن نزار: دو پسر داشت : ((الیاس )) ((4)) و ((عیلان )) و مادرشان از قبیله ((جرهم )) بود از رسـول اکـرم (ص ) روایت شده است که فرمود: ((مضر و ربیعه را دشنام ندهید, چه آن دو مسلمان بوده اند ((5)) )) ((مضر)) سرور فرزندان پدرش و مردى بخشنده ودانا بود و فرزندانش را به صلاح و پرهیزگارى نصیحت مى کرد.
16 ـ الیاس بن مضر: پس از پدر در میان قبایل بزرگى یافت و او را
((سیدالعشیرة)) لقب دادند, سه پـسـر به نامهاى : ((مدرکه )), ((طابخه )) و
((قمعه )) داشت (نامشان به ترتیب : عامر, عمرو وعمیر اسـت ) و مـادرشـان
((خـنـدف )) و نـام اصـلى وى ((لیلى )) بود وقبایلى را که نسبشان به الیاس
مى رسد ((بنى خندف )) گویند.
قـبـیـلـه هـاى ((بـنـى تـمـیـم )), ((بـنـى ضبه )), ((مزینه )), ((رباب )), ((خزاعه )), ((اسلم )), ازالیاس بن مضر منفصل مى شوند.
فرمت : WORD تعداد صفحه :34
بعثت پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم)
بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یا برانگیخته شدن آن حضرت به مقام رسالت، مهمترین فراز از تاریخ اسلام بوده و نزول قرآن کریم نیز از این زمان آغاز میگردد. کلمه بعثت به معنای «برانگیخته شدن» بوده و در اصطلاح به مفهوم فرستاده شدن انسانی از سوی خداوند متعال برای هدایت دیگران میباشد.
همانطور که از روایات اسلامی و مطالعات تاریخی برمیآید، مسأله بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در ادیان الهی با برخی از خصوصیات و نشانهها، قبل از ظهور آن حضرت، مطرح بوده و بسیاری از اهل کتاب و پارهای از اعراب مشرک نیز با آن آشنایی قبلی داشتهاند. نوید و بشارت ظهور پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم)، به تصریح قرآن در تورات و انجیل ذکر گردیده و حضرت عیسی (علیه السلام) نیز پس از تصدیق توراتی که به حضرت موسی (علیه السلام) نازل شده بود، به برانگیخته شدن رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بشارت داده است. همچنین در این کتب، حتی به خصوصیات رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و یارانشان نیز اشاره شده است.
بنابراین (و همانگونه که قرآن نیز ذکر مینماید) دانشمندان اهل کتاب، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را همچون نزدیکترین کسان خود میشناخته اند. با مراجعه به تاریخ میتوان افراد زیادی را یافت که در انتظار ظهور و بعثت پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) بودهاند و افرادی از میان آنها، حتی به امید دیدار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به محل سکونت، مکان هجرت و یا حتی گذرگاه عبور و مرور آینده پیامبر هجرت کرده بودند که به عنوان نمونه، میتوان به "بحیرای راهب" اشاره نمود.
فرمت : WORD تعداد صفحه :36
خبرگزاری فارس: در این نوشتار, سعى بر این است تا به بخشى از دستاوردهاى اخلاقى وتربیتى حماسه جاویدان عاشورا اشاره شود.
ماجراى عاشورا نمایش عالى ترین و زیباترین حماسه هاست. شمع وجود امام حسین(ع) پروانه هایى را به گرد خود جمع کرده بود که سر از پا نمى شناختند و در راه عشق به معبود, هر نیشى را نوش مى دانستند و با فداکارى بى نظیر و ایمان بى بدیل خود, جامعه بشرى را از لحاظ سازندگى سربلند کردند و ملکوتیان را در برابر خود به تعظیم واداشتند.
این واقعه ـ که در کم ترین زمان و با فداکارى افراد معدودى رخ داد ـ همیشه به عنوان ((انقلاب بزرگ)) بر تارک تاریخ بشر مى درخشد. همه طبقات تلاش کرده اند تا با بررسى و تحلیل وقایع, نوعى با آن ارتباط برقرار کنند. اندیشمندان بسیارى از ادیان, مکاتب, فرقه ها و نژادهاى مختلف درباره این رخ داد عظیم سخن گفته اند و هر یک در خور شإن و مقام علمى و اجتماعى خود, آموزه هایى از آن را براى مخاطبان به ارمغان آورده اند.)
آنچه بیش از همه, حادثه کربلا را پرفروغ و سازنده جلوه مى دهد, توجه به بعد ((اخلاقى و تربیتى)) آن است که در ضمیر انسان ها تإثیر شگفت انگیزى داشته است و بسیارى از آنها را متحول و انقلابى ساخته و جلو خودکامگى بسیارى از زمامداران فاسد را گرفته است.
اگر حماسه عاشورا رخ نمى داد, بدون شک هیچ نهضت اسلامى دیگرى به وقوع نمى پیوست و خودکامگى زمامداران فاسد افزون تر مى شد. در نتیجه, رشد جوامع اسلامى با خطرات جدىترى روبه رو شده و مکتب ((انسان ساز)) اسلام تعطیل مى شد, اما تإثیر حماسه حسینى در بیدارى سیاسى و شور انقلابى مردم به اندازه اى عمیق بود که سلاطین پرقدرت و کم شعورى مانند متوکل عباسى ناچار مى شدند براى تحکیم پایه هاى حکومتشان و جلوگیرى از رشد و تعالى جامعه مسلمین, با کشته آن حضرت بجنگند و تبلیغات مسمومى بر ضدش به راه اندازند;(3) چنان که اقدامات شدیدى براى خاموش کردن مشعل هدایت کربلا به عمل آوردند, اما جذابیت این واقعه سرنوشت ساز در ضمیر حق پرست مردم به صورت مقدس و هدایت بخش استوار مانده و به نقش اساسى اش ـ که هدایت و نجات جامعه بشرى و تربیت شاگردان است ـ هم چنان ادامه مى دهد. در این نوشتار, سعى بر این است تا به بخشى از دستاوردهاى اخلاقى وتربیتى حماسه جاویدان عاشورا اشاره شود:
1. الگو دهى
در نظام تربیت اسلامى یکى از عوامل موثر در شکل گیرى شخصیت مذهبى افراد, الگوپذیرى از اسوه هاى دینى است. تاریخ اجتماعى بشر نشان داده است که در صورت عدم وجود الگو در یک جامعه انسانى, افراد در زندگى ظاهرى, عقلى و ایمانى خویش سرگردان و حیران مى مانند. جامعه اى که مى خواهد نسلى توانمند, پویا, موثر و پرصلابت تربیت کند, احتیاج به الگوهاى جاویدان دارد.
فرمت : WORD تعداد صفحه :4
انجام پژوهش گران تمام می شود و گاهی اثرات زیانباری دارد. یکی از درس هایی که از تاریخ قرن بیستم می گیریم این است که گاهی باید دانشمندان از پیگیری کنجکاوی های آنی شان منع کرد. اکنون می توان پرسید که گذشته از کنجکاوی صرف، آیا بررسی علمی دین واقعاً موجه است؟ آیا ما به پژوهش دین نیاز داریم؟ آیا این پژوهش به ما یاری می رساند تا سیاست های بهتری اتخاذ کنیم؛ مسائلی را حل کنیم و جهان بهتری بسازیم؟ ما درباره ی آینده ی دین چه می دانیم؟ در مورد آینده ی دین می توان پنج فرضیه ی کاملاً متفاوت را مطرح کرد:
فرمت : WORD تعداد صفحه :9
آیه «77» - آیه «78» - آیه «79» - آیه «80»
«77» أَوَلَمْ یَرَ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن نُّطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِیمٌ مُّبِینٌ
آیا انسان ندید (و نیاندیشید) که ما او را از نطفهاى (بى مقدار) آفریدیم؟ پس اینک ستیزه جویى آشکار شده است.
«78» وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِىَ خَلْقَهُ قَالَ مَن یُحْىِ الْعِظَامَ وَهِىَ رَمِیمٌ
و براى ما مثلى آورد و آفرینش خود را فراموش کرد؛ گفت: چه کسى این استخوانها را در حالى که پوسیده است زنده خواهد کرد؟
«79» قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِى أَنشَأَهَآ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٍ
(به او) بگو: همان کسى که بار اول آنها را آفرید، (بار دیگر) آن را زنده خواهد کرد و او بر هر آفرینشى آگاه است.
«80» الَّذِى جَعَلَ لَکُم مِّنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَاراً فَإِذَآ أَنتُم مِّنْهُ تُوقِدُونَ
(اوست) آن که براى شما از درخت سبز، آتش آفرید پس هرگاه بخواهید از آن آتش مىافروزید.
نکتهها:
یکى از مشرکان، قطعه استخوان پوسیدهاى را در برابر پیامبر اکرمصلى الله
علیه وآله خورد کرد و بر زمین ریخت و گفت: چه کسى این استخوانهاى پوسیده
را زنده مىکند؟ این آیات در پاسخ این شبهه و سؤال نازل شد. (103)
مقصود از درخت در این آیه، دو نوع چوب آتش زنه به نام مَرخ
و عَفار است که عربها با زدن یکى به دیگرى جرقه تولید مىکردند، درست
مانند کبریتهاى امروزى. (104)
تهیه آتش از درخت سبز، مثالى است که عوام مىفهمند
ودانشمندان نیز به خاطر ذخیره شدن انرژى در درخت، راه علمى آن را به دست
مىآورند. «من الشجر الاخضر نارا»
«خصیم مبین» هم نشانه قدرت خداوند است که از نطفهاى پست و کوچک انسانى با
اراده و با شعور و قدرتمند آفریده و هم نشانه فراموشکارى و غرور انسان است
که به صاحب نعمت خود پشت کرده و با قدرتى که خداوند در اختیار او قرار داده
به مجادله و مخاصمه با او مىپردازد.
خداوند در آیات متعدد قرآن، انسان را در چند امر اساسى موجودى فراموشکار معرفى مىکند، از جمله:
1- آفریدگار خود. «نسوا الله» (105)
2- آفرینش خود. «نسى خلقه» (106)
3- هویت خود. «تنسون انفسکم» (107)
4- روز حساب. «نسوا یوم الحساب» (108)
5 - پند و موعظه دلسوزان. «نسوا حظّاً مما ذکروا به» (109)
پیامها:
1- اگر انسان به یاد ضعف و حقارت خود باشد، هرگز گردنکشى نمىکند. «أولمیر الانسان... خصیم»
2- توجّه به آفرینش انسان از نطفه، ایمان به معاد را در انسان تقویت مىکند. «من نطفة»
3- بدتر از اصل خصومت با حق، آن است که خصومت شدید و آشکارا باشد. «خصیمٌ مبین»
4- ستیزهجوئى انسان با خدا، دور از انتظار و شگفتآور است. «فاذا هو خصیمٌ» (کلمه «اذا» براى کار غیر منتظره به کار مىرود.)
5 - نقل و بیان افکار باطل براى پاسخگوئى به آن مانعى ندارد. «ضرب لنا مثلاً»
6- ریشهى پارهاى از اشکالات در مورد قدرت خداوند، توجّه نکردن به نمونههاى مشابه و فراموش کردن سوابق است. «و نسى خلقه»
7- منکران معاد برهان ندارند، هر چه هست استبعاد است. «مَن یحیى العظام»
8 - آزادى در اسلام به قدرى است که منکران خدا و معاد با کمال شهامت در
برابر رهبر مسلمین با صراحت حرف خود را مىزنند. «مَن یحیى العظام»
9- سؤال مانعى ندارد و آن چه بد است انگیزههاى لجوجانه و مغرورانه است. «مَن یحیى العظام»
10- ریشهى بعضى از اشکالات عقیدتى، مقایسه میان قدرت انسان با خداوند است. «مَن یحیى العظام»
11- شبهات عقیدتى باید پاسخ داده شود، گرچه القاى شبهه از یک نفر باشد. «قال... قل»
12- معاد جسمانى است. «یحیى العظام»
13- زنده شدن مردگان به دو چیز نیاز دارد: قدرتِ خدا در آفریدن دوباره
انسانها و علم او به ذرّات پخش شده در خاک. این آیه به هردو اشاره مىکند.
«أنشأها اوّل مرّة» نشانهى قدرت او و «هو بکلّ خلق علیم» نشانهى علم
اوست.
فرمت : WORD تعداد صفحه :55
خداپرست بودن در عصر ما مسئولیتهای سنگینی را برای خداپرستان متعهد و مسئول ایجاد می نماید مسئولیتی که از هر زمان، بیشتر و حساستر است و انجام آن از هر وقت مشکل تر.
در عصر ما با وجود تمام مشکلاتی که در راه بینش و تشخیص درست، وجود دارد، نیاز به مذهب و تکیه گاه معنوی از هر زمان بیشتر احساس می شود، و جبر و تاریخ جامعه را بیش ازهر زمان، نیازمند به مذهبی اصیل، و رهائی بخش و سعادت آفرین نشان میدهد.
مذهبی که از درون، انسانها را بسازد، و جامعه بشری را براساس انسانهای ساخته ای که ضامن اجراء قوانین و حقوق در خود آنها موجود است، بنا کند.
در عصر ما اگر اسلام آنطور که هست به جهان معرفی شود بیش از هر زمان طرفدار و خواهان دارد.
با اینکه کتابهای فراوانی درباره شناخت آفریدگار جهان نوشته شده، و شاید دهها تن مرکب! برای این منظور بکار رفته، ولی نمی دانم چگونه اظهار تأسف کنم دلائلی که پرودگار خودش برای اثبات ذات خود آورده، هنوز کاملاً مورد بحث و تألیف قرار نگرفته است!
در صورتی که بعقیده نگارنده بهترین راه برای شناخت خداوندف و استحکام یقین بآنحضرت، همان راهی است ک قرآن انتخاب نموده است.
این راهی که قرآن برای اثبات آفریدگار جهان پیموده نه تنها خدا را به بشر معرفی می کند و به یقین راسخی توأم با اعجاب و تحسین و محبت، بآن خالق حکیم در انسان ایجاد می نماید، بلکه پیمودن این را ه بهترین وسیله برای تشکیل یک ملت مترقی، و تکامل یافته و متکی به خود است.
آیاتی که برای شناخت آفریدگار در قرآن آمده به سه دسته تقسیم می شوند:
1- آیاتی که خداشناسی را جزء سرشت و فطرت انسان معرفی می کند.
فرمت : WORD تعداد صفحه :23
حج در اسلام، ذخیرهاى ارزشمند، بلند پایه و جاوید و چشمهاى همیشه جوشان با جویبارهاى گوارا، زلال و یک مکتب سازنده و بالنده است و همواره تشنگان را به سوى خود مىطلبد تا به آنها حیات و نشاط ببخشد.
با کمال تأسف، بیشتر حاجیان، از حج تنها به پوستهاى از آن قناعت کرده و مغز آن را به دور افکندهاند، و یا این که حج را وسیله تفریح و سیر و سیاحت و یا تظاهر و تهیه وسائل مادى و شخصى خود قرار دادهاند، و هرگز به روح آن توجه نمىکنند. روشن است که چنین حجى، حج ابراهیمى و حج محمدى(ص) نخواهد بود.
حج، تنها یک عبادت محض و خودسازى بدون توجه به اجتماع نیست؛ بلکه حج:
در عین آن که خودسازى است، وسیله جامعهسازى است.
و در عین آن که موجب ارتقاء فضائل اخلاقى است، وسیلهاى براى سامان بخشیدن سیاست اسلامى است.
و در عین آن که گناهزدائى است، وسیلهاى براى امام شناسى، و حرکت در مسیر جهتگیرى امام بر حق است.
با کمال تأسف، بیشتر حاجیان، از حج تنها به پوستهاى از آن قناعت کرده و مغز آن را به دور افکندهاند، و یا این که حج را وسیله تفریح و سیر و سیاحت و یا تظاهر و تهیه وسائل مادى و شخصى خود قرار دادهاند، و هرگز به روح آن توجه نمىکنند. روشن است که چنین حجى، حج ابراهیمى و حج محمدى(ص) نخواهد بود.
فرمت : WORD تعداد صفحه :122
بهشت و جهنم از دیدگاه قرآن
پس از دگرگونی در کل نظا م آفرینش یا دو نفخه صور اسرافیلی و آشکارشدن صحرای محشر و حشر تمام موجودات، جهنم و بهشت نیز از ملکوت و باطن آفرینش پدیدار می شود.
و اذا الجحیم و اذا الجنة ازلفت.1
آنگاه که جهنم شعله ور گردد و بهشت نزدیک شود.
جهنم تمام اهل محشر را احاطه می کند و صدای نفیر دلخراش آتش، زلزله بر اندام اهل محشر می اندازد. و نیز گفته شد که پلی از مو باریکتر و از شمشیر برنده تر برروی جهنم برپا می گردد که برروی این پل پنجاه موقف و گردنه به نام پنجاه وظیفه عبادی( اوامر و نواهی) مستقر می گردد. یک عده از آدمیان و جنیان بدون اینکه حق عبور از صراط و عقباتش را داشته باشند و به جرم شرک به خدا و فساد اعتقادی و عملی بدون حساب در شعله های جهنم افکنده می شوند وعده ای دیگر قدم برروی پل نهاده مواقف را یکی پس از دیگری به تندی و کندی – بستگی به خلوص وکدورت اعمال دارد- پشت سر می گذارند و با پشت سرنهادن آخرین موقف که نامنش بنا به اکثر روایات« مرصاد»
( حق الناس) است، دیواره های با شکوه بهشت با درهای هشتگانه اش آشکار می گردد. هر طایفه ای به تناسب شأن ایمانی خود از یکی از این درها وارد می شود و در وضعی قرار می گیرد که تا ابد متنعم می شود. زندگی در این نشئه به قدری زیبا و لذت بخش است که انسان هرگز آرزوی تحویل و دگرگونی آن را به مخیله خود راه نمی دهد.
خالدین فیها لایبغون عنها حولاً.2
در آنجا جاویدانند و از وضعی که دارند دگرگونی نمی خواهند.
کمتر کسی است که تاکنون از خودش این سئوال را نکرده باشد: بهشت کجاست؟ اگر بگوییم بهشت هم اینک موجود است اما در باطن این جهان مادی است، آنگاه بیان بعضی از روایات که وجود بهشت در آسمان و وجود جهنم را در زمین مطرح می سازند، خدشه دارد می شوند.
1 – تکویر، 12
2 – کهف، 108
فرمت : WORD تعداد صفحه :38
بیت المال در نهج البلاغه
این نوشتار، نگاهى اجمالى به موضوع «بیت المال» در نهج البلاغه دارد.
قلمروِ مقاله، تنها، بخشى از سخنان امام على(ع) در نهج البلاغه است، نه
تمامى سخنان آن حضرت.
هرچند، گاهى، فرازهاى نقل شده از نهج البلاغه، براى چند عنوان مربوط به
بحث، مفید است ولى براى طولانى نشدن نوشته، از تکرار، جز در یک یا دو مورد،
خوددارى شده است.
اموال عمومى، به اقسام گوناگونى مانند مشترکات عمومى و مباحات اوّلیه و
مجهول المالک و درآمدهاى عمومى، تقسیم مى شود، ولى مقصود از بیت المال، در
این نوشته، اموالى است که اختیار هزینه کردن آن، به دست امام است، مانند
غنائم جنگى و خراج و جزیه و زکات و صدقات عامه و اوقاف عمومى و ...
الف) جایگاه ثروت در اسلام
بى گمان، از نگاه اسلام، ثروت و مال، در حیات مادّى و معنوى انسانها،
نقش اساسى دارد. تا آنجا که در برخى روایات، از «تنگدستى» به «روسیاهى در
دنیا و آخرت»[1] و «مرگ سرخ»[2] و «مرگ بزرگ»[3] تعبیر شده است.
در بعضى از روایات، فقر، موجب نقصان در دین و کاهش عقل و تحریک خشم معرفى
شده است.[4] از این رو، در دین مقدّس اسلام، به مقوله اقتصادى و معیشتى
بشر، در ابعاد مختلف آن، توجّه فراوانى شده است. هرچند مطالب مربوط به
اقتصاد، به گونه اى پراکنده و جدا از هم مطرح شده، ولکن بررسى و تحقیقى همه
جانبه، نشانه این است که مکتب اسلام، داراى نظام اقتصادى ویژه اى است که
از وحى الهى نشأت گرفته و در دامن عصمت، رشد و نمو کرده و از ویژگیهاى بى
شمارى برخوردار است.
ب) جایگاه بیت المال
آنچه قابل توجّه و دقّت است، این است که بیت المال، در نظام اقتصادى اسلام، بیشترین مباحث را به خود اختصاص داده و از جایگاهى ویژه برخوردار است. هدف از بیت المال، تأمین اهدافى بلند در حرکت تکاملى انسان به سوى سعادت و معنویّت و قرب الهى است.