فرمت : WORD تعداد صفحه :13
امام حسین (ع): اِنَّ حَوائِجَ النّاسِ اِلَیکُمْ مِن نِعَمِ الله ِعَلَیْکُم فَلا تَمَلّو النِّعَمَ. (بحارالانوار جلد 75 ص 205)
نیاز مردم به شما از نعمتهای خدا بر شما است از این نعمت افسرده و بیزار نباشید.
امام حسین (ع): اَنا قیتُل الْغبرهِ لایَذکُرُنی مُؤْمِنُ استَعبَرَ. (بحارالانوار جلد 44 ص 284)
من کشتة اشکم هر مؤمنی مرا یاد کند اشکش روان شود.
امام حسین (ع) میفرمایند: اگر هزار پسر دیگر هم داشتم نام او را علی میگذاشتم.
امام حسین (ع) میفرمایند:
توبه از شما مغفرت از خدا بهشت از خدا درست کردن و ساختن آن از شما
شکر از شما رزق از خدا جنه از خدا اطاعت از ما
دعا از شما اجابت از خدا امتحان از خدا صبر از ما
وقتی حضرت علیاکبر (ع) اذن میدان میخواست، امام همام (ع) در جواب فرمود:
کردهای از حق تجلی ای پسر
زین تجلی فتنهها داری به سر
راست بهر فتنه، قامت کردهای
وه کزین قامت، قیامت کردهای
نرگست با لاله در طنازی است
سنبلت با ارغوان دربازی است
از رخت مست غــرورم میکنی
از مراد خویش، دورم میکنی
بیش از این بابا! دلم را خون مکن
زاده لیــلا! مــرا مجنون مکن
پشت پا بر ساغـــر حالم مــزن
نیش بر دل، سنگ بر بالم مزن
همچو چشم خود به قلب من متاز
همچو زلف خود پریشانم مساز
حــایــل ره، مانــع مقصد مـشو
بــر ســر راه محبت سـد مـشو
هرچه غیر از دوست، سد راه من
آن بت است و غیرت من بتشکن
جان رهین و دل اسیر چهر توست
مانــع راه محبت، مــهر تــوست
آن حجاب از پیش چون دور افکنی
من تو هستم در حقیقت تــو منی
چون تو را او خواهد از من رونما
رونـــما شو، جانب او رونــــما
زندگی یکی از قهرمانان کربلا:
نام: حسین (سومین امام که به امر خداوند تعیین شده است)
کنیه: ابوعبدا…
لقب: خامس آل عبا، سبط، شهید، وفی، زکی
پدر: حضرت علیبن ابیطالب (ع)
مادر: حضرت فاطمه (س)
تاریخ ولادت: شنبه سوم شعبان، سال چهارم هجری
مکان ولادت: مدینه
مدت عمر: 57
علت شهادت: پس از روی کار آمدن یزید، امام که او را نالایق میدانست تن به ذلت بیعت و سازش با او را نداد و برای افشای او به فرمان خدا از مدینه به مکه و سپس به طرف کوفه و کربلا حرکت کردند و همراه با یاران خود با لب تشنه توسط دشمنان اسلام شهید شدند.
قاتل: صالحبن وهب مزنی، سنانبن انس و شمربن ذیالجوشن، (لعنت خدا بر آنها)
زمان شهادت: جمعه دهم محرم، سال 61 هجری
فرمت : WORD تعداد صفحه :138
بازگشت به حق
گنهکاران و قدرت بر توبه
هیچ مادرى در جهان هستى ، فرزند خود را گنهکار نزاییده ، و کودک رحم را عاصى و خطاکار به دنیا نیاورده .
کودک در حالى قدم به عرصه گاه حیات مى گذارد که از علم و دانش و تفکر و اندیشه خالى است ، و از آنچه در اطرافش مى گذرد کاملا بى خبر است .
طفل وقتى وارد فضاى این جهان مى شود ، جز گریه کردن و مکیدن شیر چیزى نمى داند ، آن هم از گریه و مکیدن شیر در لحظات اول در عین اینکه ناله مى زند و شیر مى خورد غافل است . غرایز و احساسات و شهوات او به تدریج وارد میدان فعالیت مى شود ، و آنچه را باید براى برپا کردن خیمه ى حیات تعلیم بگیرد ، از اطرافیان خود و فعل و انفعالات طبیعى یاد مى گیرد .
هم چنانکه بدن او در طول زندگى در معرض انواع بیماریها قرار مى گیرد ، فکر و روحش ، و نفس و قلبش نیز در معرض خطا و اشتباه مى رود و در عمل و اخلاق مبتلاى به گناه مى گردد ، بنابراین گناه همچون بیمارى بدن عارضى است نه ذاتى .
بیمارى بدن و جسم او با دارویى که طبیب تجویز مى کند معالجه مى شود ، فکر و روح و نفس بیمارش نیز با اجراى دستورات حضرت حق درمان مى پذیرد .
گنهکار با عرفان به وضع خویش ، و معرفت به حلال و حرام خدا ، با رجوع به
طبیب روحانى و دستور العمل گرفتن از او ، براى توبه از گناه آماده مى شود ، و با امید و دلگرمى به رحمت حضرت حق از عرصه ى گناه بیرون مى آید ، و همچون روزى که از مادر متولد شده پاک مى گردد .
گنهکار نمى تواند ادعا کند نمى توانم توبه کنم ، زیرا کسى که قدرت بر گناه دارد ، بدون شک قدرت بر توبه هم دارد .
آرى انسانى که توانایى بر خوردن و آشامیدن ، رفتن و آمدن ، گفتن و شنیدن ، ازدواج و کسب و کار ، ورزش و ریاضت ، مسافرت و معاشرت و زور آزمایى دارد ، و اگر طبیبى به خاطر بیمارى خاصش او را از بسیارى از غذاها و نوشیدنیها پرهیز دهد ، او از ترس ریشه دار شدن بیمارى با کمال قدرت از خوردن آن غذاها و نوشیدنیها خوددارى مى کند ، مى تواند از گناهانى که به آن دچار است بپرهیزد ، و از معصیت هایى که به آن گرفتار است خوددارى نماید .
عذر هیچ گنهکارى در عدم قدرت بر توبه در پیشگاه حضرت حق قابل قبول نیست ، اگر قدرت بر توبه براى اهل گناه نبود ، از جانب خداوند دعوت به توبه و انابه نمى شدند .
گنهکار باید این حقیقت را باور کند که در هر شرایطى ، و در هر موقعیتى قدرت بر ترک گناه را دارد ، و بر اساس آیات قرآن خداوند مهربان و توبه پذیر ، توبه اش را قبول مى کند و گناهانش را گرچه به عدد ریگ بیابان باشد ، در معرض عفو و مغفرت و رحمت قرار مى دهد ، و پرونده ى سیاهش را به سپیدى چشم پوشى از همه ى گناهانش آراسته مى کند .
گنهکار باید این معنا را آگاه باشد که اگر به ترک گناه و شستشوى درون و برونش برنخیزد ، و عصیان و خلافش را ادامه بدهد خداوند او را به اشد عذاب دچار مى نماید ، و جریمه و عقوبت سنگینى را بر او بار خواهد کرد .
بحثى قرآنى وتاریخى پیرامون داستان ذوالقرنین
داستان ذوالقرنین در قرآن
قرآن کریم متعرض اسم اووتاریخ زندگى وولادت ونسب وسایر مشخصاتش نشده . البته این رسم قرآن کریم در همه موارد است که در هیچ یک از قصص گذشتگان به جزئیات نمى پردازد. در خصوص ذو القرنین هم اکتفا به ذکر سفرهاى سه گانه اوکرده ، اول رحلتش به مغرب تا آنجا که به محل فرورفتن خورشید رسیده ودیده است که آفتاب در عین ((حمئة (( ویا ((حامیه (( فرومى رود، ودر آن محل به قومى برخورده است . ورحلت دومش از مغرب به طرف مشرق بوده ، تا آنجا که به محل طلوع خورشید رسیده ، ودر آنجا به قومى برخورده که خداوند میان آنان وآفتاب ساتر وحاجبى قرار نداده .
ورحلت سومش تا به موضع بین السدین بوده ، ودر آنجا به مردمى برخورده که به هیچ وجه حرف وکلام نمى فهمیدند وچون از شر یاجوج وماجوج شکایت کردند، وپیشنهاد کردند که هزینه اى در اختیارش بگذارند واوبر ایشان دیوارى بکشد، تا مانع نفوذ یاجوج وماجوج در بلاد آنان باشد. اونیز پذیرفته ووعده داده سدى بسازد که ما فوق آنچه آنها آرزویش را مى کنند بوده باشد، ولى از قبول هزینه خوددارى کرده است وتنها از ایشان نیروى انسانى خواسته است . آنگاه از همه خصوصیات بناى سد تنها اشاره اى به رجال وقطعه هاى آهن ودمه اى کوره وقطر نموده است .
این آن چیزى است که قرآن کریم از این داستان آورده ، واز آنچه آورده چند خصوصیت وجهت جوهرى داستان استفاده مى شود: اول اینکه صاحب این داستان قبل از اینکه داستانش در قرآن نازل شود بلکه حتى در زمان زندگى اش ذوالقرنین نامیده مى شد، واین نکته از سیاق داستان یعنى جمله ((یسئلونک عن ذى القرنین (( و((قلنا یا ذا القرنین (( و((قالوا یا ذى القرنین ((به خوبى استفاده مى شود،
(از جمله اول برمى آید که در عصر رسول خدا (صلى اللّه علیه وآله و سلم ) قبل از نزول این قصه چنین اسمى بر سر زبانها بوده ، که از آن جناب داستانش را پرسیده اند. واز دوجمله بعدى به خوبى معلوم مى شود که اسمش همین بوده که با آن خطابش کرده اند)
خصوصیت دوم اینکه اومردى مؤ من به خدا وروز جزاء ومتدین به دین حق بوده که بنا بر نقل قرآن کریم گفته است : ((هذا رحمة من ربى فاذا جاء وعد ربى جعله دکاء وکان وعد ربى حقا(( ونیز گفته : ((اما من ظلم فسوف نعذبه ثم یرد الى ربه فیعذبه عذابا نکرا واما من آمن و عمل صالحا...((گذشته از اینکه آیه ((قلنا یا ذا القرنین اما ان تعذب و اما ان تتخذ فیهم حسنا((که خداوند اختیار تام به اومى دهد، خود شاهد بر مزید کرامت ومقام دینى اومى باشد، ومى فهماند که اوبه وحى ویا الهام ویا به وسیله پیغمبرى از پیغمبران تایید مى شد، واورا کمک مى کرده .
خصوصیت سوم اینکه اواز کسانى بوده که خداوند خیر دنیا وآخرت را برایش جمع کرده بود. اما خیر دنیا، براى اینکه سلطنتى به اوداده بود که توانست با آن به مغرب ومشرق آفتاب برود، وهیچ چیز جلوگیرش نشود بلکه تمامى اسباب مسخر وزبون اوباشند. واما آخرت ، براى اینکه او بسط عدالت واقامه حق در بشر نموده به صلح وعفوورفق وکرامت نفس وگستردن خیر ودفع شر در میان بشر سلوک کرد، که همه اینها از آیه ((انا مکنا له فى الارض واتیناه من کل شى ء سببا(( استفاده مى شود. علاوه بر آنچه که از سیاق داستان بر مى آید که چگونه خداوند نیروى جسمانى وروحانى به اوارزانى داشته است .
جهت چهارم اینکه به جماعتى ستمکار در مغرب برخورد وآنان را عذاب نمود.
جهت پنجم اینکه سدى که بنا کرده در غیر مغرب ومشرق آفتاب بوده ، چون بعد از آنکه به مشرق آفتاب رسیده پیروى سببى کرده تا به میان دو کوه رسیده است ، واز مشخصات سد اوعلاوه بر اینکه گفتیم در مشرق و مغرب عالم نبوده این است که میان دوکوه ساخته شده ، واین دوکوه را که چون دودیوار بوده اند به صورت یک دیوار ممتد در آورده است . ودر سدى که ساخته پاره هاى آهن وقطر به کار رفته ، وقطعا در تنگنائى بوده که آن تنگنا رابط میان دوقسمت مسکونى زمین بوده است .
2 - داستان ذوالقرنین وسد ویاجوج وماجوج از نظر تاریخ
قدماى از مورخین هیچ یک در اخبار خود پادشاهى را که نامش ذو القرنین ویا شبیه به آن باشد اسم نبرده اند.
ونیز اقوامى به نام یاجوج وماجوج وسدى که منسوب به ذوالقرنین باشد نام نبرده اند. بله به بعضى از پادشاهان حمیر از اهل یمن اشعارى نسبت داده اند که به عنوان مباهات نسبت خود را ذکر کرده ویکى از پدران خود را که سمت پادشاهى ((تبع (( داشته را به نام ذوالقرنین اسم برده ودر سروده هایش این را نیز سروده که اوبه مغرب ومشرق عالم سفر کرد وسد یاجوج وماجوج را بنا نمود، که به زودى در فصول آینده مقدارى از آن اشعار به نظر خواننده خواهد رسید - ان شاء الله .
فرمت : WORD تعداد صفحه :27
لیس الذکر کالانثی
عمیق ترین و عجیب ترین قدرت نمایی در خدا آفرینش زن بود چرا که به وسیله مریم کلمه الله تمام گردید وعیسی از مریم بدون پدر به دنیا آمد.فرزندی که نشانه ذات حق بر عالمیان قرارگرفته است در گهواره بامردم سخن می گوید واز یک زن فرزندی بدون پدربه دنیا آید که کلمه ای از کلمات اله باشد.
تفسیر المیزان ج3ص171
چرا؟سرگذشت هویتی حقوقی اجتماعی سیاسی زنان که همواره نیمی از جمعیت انسانی را تشکیل می دهند به فراموشی سپرده شده است وگاهی دوگانگی برخورد با زنان آنان را به چالش با مردان فرا خوانده است.
در گذشته ایران هیچ گونه حمایتی از هویت زنان به عمل نیامده است گرچه چالش های تاریخی بیانگر نوعی نگاهی نیم رخ به هویت زنان را دارد. به خصوص در دوره ساسانیان زن از یک حمایت قانونی برخوردار گردید1.اما دیری نپایید که حمایت آناننیز به فراموشی سپرده شد.دلایل این مورد حمایت قرار نگرفتن آنان زیاد است که در این جا به بعضی از آنها اشاره می کنیم:
غرور نخوت مردان که خود را از نظر هویت و آفرینش برتر از زنان می دانستندودر همین جا به یاد عارف مشهور رابعه عدویه سخنی را از وی می آوریمکه می گوید:((در افتخار زنان همین بس که هیچگاه همانند مردان دچار کبر و غرور نگشته ودر طول تاریخ زنی را نداریم که به مانند مردان ادعای خدایی کرده باشد واین جرئت و بی ادبی از مردان سر زده است.
واما دلایلی که مربوط به خود زنان می شود:
آنچه مسلم است زنان درطول تاریخ غالبا ابزار زندگی مردان بوده اند وپله ترقی یا به قول معروف سنگ زیرین آسیاب بوده اند نه بیشتر.
اگر بخواهیم به دلایل پذیرفته شدن این نقش توسط زنان بپردازیم دلایل زیادی را می توان ذکر کرد از آن جمله داریم:
ودلایل دیگر که از حوصله این مقال خارج است.
فرمت : WORD تعداد صفحه :78
گفتار 1: تبیین مفهوم مهر |
2 |
معنای لغوی مهر |
2 |
معنای اصطلاحی مهر |
3 |
مهر در آیات و روایات |
3 |
1- کتاب |
3 |
2- سنت |
5 |
تاریخچه مهر |
6 |
فلسفه حقیقی مهر |
8 |
اهمیت مهر از نظر اسلام |
10 |
آثار روانی مهر |
10 |
چه چیزهایی را می توان مهر قرار داد؟ |
11 |
گفتار 2: اقسام مهر |
12 |
1-2 مهرالمسمی و شرایط آن |
12 |
2-2 مهرالسنه و مقدار آن به قیمت روز |
17 |
3-3 مهرالمثل |
18 |
4-2 مهرالمثله |
21 |
5-2 ازدواج موقت و مقایسه مهریه درنکاح دائم و نکاح منقطع |
31 |
6-2- مهریه سنگین و نکوهش اسلام |
36 |
نتیجه |
39
|
یکی از حقوق مالی زن ازنقد نکاح در نظام حقوقی اسلام مهر می باشد. مهر از اختصاصات حقوقی اسلام است که در صورت تعیین مهریه به محض انشاء عقد زن مالک مهر می شود و می تواند هرگونه تصرف مالکانه در آن بنماید و مرد نیز ملزم به پرداخت آن به همسرش می شود.مهراز ارکان دائم محسوب می شود و عدم تعیین آن نیز خللی به صحت عقد وارد نمی کند و زن در این مورد درصورت وقوع نزدیکی مستحق مهرالمثل خواهد شد.
ولی در صورت تعیین مهرالمسمی بوده و بعنوان یک قرارداد مالی رعایت شرایط آن لازم و ضروری است این حقوق مالی دارای ضمانت اجرایی می باشد و در صورت مطالبه زن و امتناع شوهر از پرداخت آن زن می تواند با مراجعه به دادگاه و طرق قانونی حق خود را دریافت نماید.
البته مهر ضمانت اجرای دیگری به نام« حق حبس» نیز دارد که در خلال بحث به آن و سایر احکام فقهی و حقوقی این حق مالی خواهیم پرداخت.
قبل از ورود به بحث مهر لازم است مفهوم لغوی و اصطلاحی و ادله وجوب مهر از آیات و روایات ذکر شود.
گفتار اول: تبیین مفهوم مهر
معنای لغوی مهر
دانشمندان علم لغت برای واژه مهر که ظاهراً رایج ترین اصطلاح برای این حق مالی است معنای را ذکر کرده اند.
واژه مهر در المنجر اینگونه معنا شده است.
« مهر مهراً المراه» به او عطا کرد یا برای او مهری قرار داد.
« المهر مهور مهوره» صداق و آن چیزی است که قرار می دهند برای زن مالی را که شرعاً از آن سود ببرد.[1] واژه های الصداق، الصداقة، حله[2]، الاجر[3]، الفریضه[4] ، الطول [5] نیز در معرفی این حق مالی زن بکار رفته است.
1- معطوف لوبس المنجر فی اللغه والاعلام، ص 277
2- نساء/4
3- نساء/25
4- نساء/ 24
5- نساء/25
فرمت : WORD تعداد صفحه :25
چکیده: تمام ارکان سنّت هم از «ذات قدسی» مبعث میشوند و هم رو به سوی آن دارند، و از اینرو رنگ و بوی قداست میگیرند. علم سنّتی نیز، به عنوان یکی از اساسیترین ارکان سنّت ـ خصوصاً در سنّت اسلامی که به معرفت منزلتی أعلی میبخشد ـ با قداست عجین است و «علم مقدّس» نام میگیرد.
علم اسلامی بر دو اصل اساسی استوار است. از آنجا که در اسلام «اصل توحید» بالاترین مرتبت را دارد، تمامی اجزاء فرهنگ و تمدن و تفکر اسلامی بر آن ابتنا دارند. علم اسلامی نیز به تبع اینان، بر مبنای این اصل بنیادین نضج میگیرد و هدفی جز نمایاندن آن ـ یعنی بازنمایی وحدت در تمامی نمودها و در نتیجه بازنمایی سیمای ذات احدی در ورای آنها ـ ندارد. همچنین، علوم اسلامی بر «اصل ساختار سلسله مراتبی طولی عالم و حقیقت» ابتنا دارند کما اینکه در این اصل با علوم مقدس موجود در دل دیگر سنّتها اشتراک دارند.
کلیدواژهها: سنّت اسلامی ـ علوم مقدّس ـ علوم اسلامی ـ روششناسی ـ جهانبینی اسلامی ـ نصر، حسین، 1312.
مقدمه
اسلام از آن جهت علم را مقدّس میشمارد که هر علم سرانجام به جنبهای از تجلّی الهی مرتبط میشود (احمد آرام، 1366، ص 26)؛ در نتیجه، علم سنّتی با حضور در قلمرو «حق مطلق» که خود، هم مقدّس است و هم منبع تقدّس، در اقیانوس امر غوطهور میشود و از عطر تقدّس آکنده میشود (حسین نصر، 1378، ص 169). در کنه علوم سنّتی، همواره «گرایش به سوی امر تقدّس» وجود دارد. «امر تقدّس» در کانون و مرکز علوم سنّتی واقع است و امور صرفاً انسانی (چونان عقل استدلالی و...) همواره حاشیهای هستند (دقیقاً به خلاف علوم مدرن). به دلایل مذکور، دکتر نصر معتقد است که علوم سنّتی، «علم مقدّس» نام میگیرند و علوم مدرن «علم نامقدّس». البته ذکر دو نکته در اینجا لازم است: یکی اینکه باید خاطر نشان کرد که بعضاً علومی در درون سنّت پرورده میشوند که سنّتی و در نتیجه مقدّس نیستند، ولکن این علوم در گوشه و کنار قرار دارند و حاشیهای هستند. دیگر اینکه از آنجا که «از دیدگاه سنّتی هیچ قلمرویی از واقعیت نیست که کاملاً نامقدّس (جدای از اصل) تلقّی شود»، علم مدرن هم کاملاً نامقدّس نیست ولی بدلیل اینکه امر مقدّس در آن حاشیهای است از آن به «علم نامقدّس» تعبیر کردیم (حسین نصر، 1378، ص 170).
فرمت : WORD تعداد صفحه :34
بررسی تطبیقی مفهوم مصلحت از دیدگاه امام خمینی(ره) و اندیشمندان غربی محمد منصور نژاد
پیش از ورود در بحث ذکر نکاتی لازم است: 1) اگر همه مباحث حکومتی در دو سطح "منشأ" حکومت و حاکمیت و "اعمال" مبحث مصلحت عمومی چنان می تواند موضوعیت داشته باشد که در مسئله "اعمال |
2) در بررسی تطبیقی مقاله حاضر از سویی مفهوم مصلحت از دیدگاه اندیشمندان همین جا قابل ذکر است در حالی که مفهوم مصلحت هم در غرب سابقه دار است 3) مفهوم "مصلحت", اگر در لغت به آسانی قابلیت تعریف داشته باشد, در اصطلاح اما مفهوم اصطلاحی, با مراجعه به متون قابل حصول, تعریفی از آن نیامده است که |
فرمت : WORD تعداد صفحه :106
مقدمه
سنت الهی در همه زمان ها ، بر آن بوده که هر پیامبری را به زبان قومش مبعوث کند . لذا زبان قرآن ، همان زبان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله یعنی زبان عربی است که مردم هم ، به همان زبان با یکدیگر سخن می گفته اند . خداوند متعال پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را مفسر قرآن معرفی کرد . اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله که زبانشان عربی بود ، قرآن را می فهمیدند ، چرا که قرآن به زبان آنها نازل شده بود . اما با وجود این هم زبانی ، اختلاف نظرهای بسیاری داشتند که پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به مرور ظهور پیدا کرد . گاهی نیز اصحاب به برخی معانی دست نمی یافتند و به خود پیامبر صلی الله علیه و آله که اولین مفسر بود ، رجوع می کردند و پس از او نیز به اصحاب برجسته ای چون حضرت علی علیه السلام ، ابن عباس ، ابن مسعود و . . . مراجعه می کردند به همین دلیل ، از همان زمان به پیدایش ‹‹ علم تفسیر ›› منجر شد . از این رو علم تفسیر قرآن یکی از مهم ترین علومی است که دچار تحولات گوناگون شده است . تا جایی که پس از خود تفسیر ، مفسرین به بررسی مبانی و روش های تفسیری ، مفسرین پرداخته اند ، زیرا در میان مباحث علوم قرآنی ، بحث از روش های تفسیری جایگاه خاصی به خود اختصاص داده است و پیدایش شیوه های مختلف تفسیری و به کار گیری مبانی گوناگون در تفسیر قرآن کریم ، زمینه طرح این بحث ضروری را در علوم قرآنی به وجود آورده است . با توجه به اهمیت موضوع روش های مفسران و جایگاه ویژه ای که در میان مباحث علوم قرآنی به خود اختصاص داده است ، در این رساله به تبیین روش تفسیری ‹‹ تفسیر احسن الحدیث › از مؤلف معاصر ‹‹ سید علی اکبر قریشی ›› پرداخته ایم . با مراجعه ای که به پایگاه های اطلاع رسانی و منابع مختلف شد ، در مورد این تفسیر کار جدی صورت نگرفته است . تنها در برخی از کتاب ها و مجلة حوزه به معرفی این تفسیر پرداخته شده است و به عنوان نمونه به مواردی از آن اشاره می شود :
المفسرون و حیاتهم و منهجهم محمد علی ایازی ، نگاهی به قرآن قریشی ، سیر تطور تفاسیر شیعه محمد علی ایازی ، دانشنامه قرآن بهاء الدین خرمشاهی ، آشنایی با قرآن پژوهان ایران حسن پیری . روش تحقیق در این پژوهش به شیوه کتابخانه ای است و در قم بیشترین بهره را از کتابخانه تخصصی مرکز فرهنگ و معارف قرآن بردم اما با کمال تأسف و با این همه اهمیت ، تلاش های در خور توجهی در جهت معرفی و بازشناسی این روشها به چشم نمی خورد . این تفسیر گران سنگ را به هدف تبیین مبانی ، روش و گرایش های تفسیری مفسر ، و نیز بررسی مباحث علوم قرآنی آن برگزیدیم . امید است خداوند منان ، این بنده حقیر را مورد هدایت و رحمت قرار دهد .
فرمت : WORD تعداد صفحه :41
فهرست مطالب
تعلیم و تربیت ........................... 9-5
وضعیت علمی و فرهنگی عربستان جاهلی ...... 12-9
اهمیت دانش و علم از نظر پیامبر و احادیث مربوطه 22-12
مساوات در علم .......................... 25-22
اولین مراکز تعلیم و تربیت............... 27-25
علوم واجب .............................. 28-27
1- توکل ................................. 29
2- خلوص نیت ............................ 30-29
3- فروتنی و نرمش معلمان نسبت به شاگردان . 30
4- موضوع و محتوای درس .................. 31-30
5- تنبه و مجازات ........................ 31
6- صدای معلم هنگام تدریس ................ 32
7- آموزش علم در جوانی ................... 32
8- نگارش دانش ها ........................ 32
9- مراعات حقوق همدرسان ................. 33-32
10- عاقبت بینی .......................... 33
11- معاشرت با صالحان ................... 34-33
12- آگاهی به زمان و تحولات دنیا .......... 34
13- برازندگی از لحاظ اوصاف بدنی و جسمانی 35-34
نتیجه گیری ............................. 38-36
فهرست منابع و مآخذ...................... 39-38
هدف پیامبران از بعثت مهمترین پرسش در طول تاریخ بشر است عده ای معتقدند هدف پیامبران جهت گیری معنوی و ضد دنیایی بوده است. محور تعلیمات پیامبران توجه به آخرت، پرداختن به درون و رها ساختن برون، گرایش به ذهنیت و گریز از عینیت بوده است. گروهی نقش پیامبر را در گذشته مثبت، مفید و در جهت تکامل تاریخ می دانند و معتقدند که پیامبران اساسی ترین نقش ما را در اصلاح بهبود و پیشرفت جوامع داشتند آنها معتقدند که نقش مثبت تعلیمات منحصر به گذشته است و امروزه با پیشرفت علوم تعلیمات دینی نقش خود را از دست داده و در آینده بیشتر از دست خواهد داد ولی بعضی ها معتقدند که هرگز پیشرفت های علمی جایگزین آن نخواهد شد همچنانکه مکاتب فلسفی نیز نتوانستند جایگزین آن گردند.[1]
اما با توجه به قرآن و احادیث متوجه می شویم که هدف پیامبران تزکیه و تعلیم همة انسانهای بشری است چنانکه در احادیث است که فرمود: «من مبعوث شدم تا مرکز حلم، معدن علم و مسکن صبر باشم».[2]
اما آیا خود پیامبر سواد خواندن و نوشتن داشت موقعیت شبه جزیرة عربستان از نظر علم چگونه بود و چه نظراتی در مورد دانش و علم و آداب دانشجو و معلم داشت با مطالعة سیرة نبوی و مراجعه به کتب متعدد رسمی شد که جواب این سؤال ها داده شود چرا که پیامبر بهترین الگو برای تمامی مردم است. (با مقایسة نظام تعلیم و تربیت و سیرة نبوی)
تربیت یعنی برانگیختن استعدادها و قوای گونه گون انسان و پرورش آن باید با کوشش خود متربی توأم باشد تا به منتهای کمال نسبی خود نائل شود انسان با عوامل و انگیزه هایی در زندگی احاطه شده است که نشاط و جنبش او را تحریک نموده و استعدادها و قوای او را بیدار می سازد. تربیت در صورتی ثمربخش خواهد بود که با عمل و کوشش متربی همراه باشد بدین معنی که کوششی که متربی در غلبة بر مشکلات و هنگام برخورد با دشواریهای زندگی روزمره به کار می رود عملاً به او درس اخلاق می آموزد و به وی می فهماند که چه نوع رفتاری درست و یا نادرست می باشد.
[1] - مرتضی مطهری، آثار استاد مطهری، جلد دوم، چاپ پنجم، انتشارات صدرا، 1374، صفحة 169 و 171
[2] - رضا کریمی، خصائص الرسول، چاپ اول، انتشارات نسیم حیات، 1385، صفحة 35
فرمت : WORD تعداد صفحه :50
صفحه
مقدمه.................................... 1
رایج ترین عقاید دربارة عالم برزخ......... 4
عالم برزخ از دیدگاه استاد الهی........... 7
قالب مثالی.............................. 12
وضعیت انسان در عالم برزخ................ 17
سیر کمال در عالم برزخ................... 22
نحوة اتحادی............................. 22
نحوة ادخالی............................. 23
نحوة اتصالی............................. 25
نحوة متناوب............................. 26
منابع .................................. 30
|
در زمینة علوم مادی انسان در طول زان همواره در حال پیشرفت بوده و هر نسلی با تکیه بر دستاوردهای پیشینیان کوشیده است تا سنگ جدیدی بر بنای آن بیفزاید در این روند بسط افزون علوم و در نتیجه رفاه انسان را در پی داشته، استناد ما به گذشتگان نه بدان جهت است که به یافته های ان ها اکتفا کنیم بلکه از آن روست که به دانش خود عمق بخشیم و کوشش خود را در کشف حقایق تازه ای به کار گیریم.
شواهد نشان می دهد که پیامبران همواره مردم را به زبان ویژه آن قوم و مطابق با و حیات و فرهنگ خاص آنان مورد خطاب قرار داده اند اکنون نیز تعلیمات پیامبران در مورد مبانی معنویت همچنان معتبر است اما شیوه ارائه آن نیز باید متناسی با طراز فکر و روحیه مردم این دوران باشد یک معلم با تجربه همیشه موضوع درس خود را سطح فکر و روحیات شاگردان تطبیق می دهد به همین ترتیب یک مربی معنوی حقیقی ضمن حفظ اصول واقعی باید مردمان زمان خود را مخاطب قرار دهد و تعلیمات استدلال هایش با طرز فکر و شیوة زندگی عصر آنان متناسب باشد به همین قیاس معجزات مأمورین خدا نیز لازمة هر معنویت واقعی است باید مطابق و متناسب با رشد فکری و اصول مخاطبان باشد اگر امروزه کسی عصایی را بدل به مار کند بیمار لاعلاجی را شفا دهد یا حتی مرده ای را زنده کند همه به حساب علم و تکنیک یا ایجاد توهم و نردستی گذاشته خواهد شد مسلماً این گونه هنر نمایی ای معنوی شگفتی برخواهد انگیخت اما باعث اعتقاد انسان امروز به مبدأ و معاد نخواهد شد معجز این عصر باید با عقل و رشد فکری و سطح دانش مردم امروز تطبیق کند.