دانلود مقاله و پروژه و پایان نامه دانشجوئی

دانلود مقاله و پروژه و پایان نامه دانشجوئی

دانلود مقاله و پروژه و پایان نامه دانشجوئی

دانلود مقاله و پروژه و پایان نامه دانشجوئی

امام حسین

شهادتگاه کربلا نمایشگاه شاهکاری وافتخار انسانی است0اگر کسی بخواهد از بزرگواری های ،مردمی های،آگهی بهم رساند بهترین شناسنده برای وی شهادتگاه کربلا خواهد بود0

نماز که معدمترین رابطه میان خالق و مخلوق استو پیوند آفریده ،به آفریدگار است0نماز برترین عبادتهاستاگردردرگاه خداوندپذیرفته

شود همه عبادتهای دیگر پذیرفته خواهد شدواگر پذیرفته نگردد

عبادتهای دیگرقیمت واقعی ندارند0رابطه میان خالق ومخلوق،بایستی

از سوی خاق تعئین شود،و بشر صلاحیت این کار را ندارد0کوچک حق ندارد برای بزرگتر تعئین کند0نماز شرفیابی حضور خداستوقت شرفیابی و آئین شرفیابی بایستی از سویخدای برسدو گرنه نه بشر وقت آن را می داندونه آئین آن رامیفهمد0آئین شرفیابی حضورخدای ،ساخته خداوندی است نه ساخته بشری 0نماز نشانه ی مسلمانی است0مسلمان از دیگران به وسیله نماز شناخته میشود0

وقت نماز وقت بار عام خداوند استکه بندگانشرف حضورمی یابند0

ابو ثمامه صیداوی یکه تاز سوار انعرب به شمار می رفت 0 سال ها در خدمت علی (ع) مشرفت بود 0ودر رکاب حضرتش جان فشانی کرده بود 0او از دامان علی و ال علی ع دست بر نداشت 0ثابت قدم وپا بر جابود0پس از مرگ معاویه،وبه حضور حسین (ع) نامه نوشت وحضرتش را به کوفه دعوت کرد ،تا پرچم عدل را بر افرازد،وخود در پیشگاه مقدسش جان بازد 0

بر خلاف همشهریانش بوعده وفا کرد،وبه عهد خوبش پایبندبود،تا دم واپسین از حسین(ع) جدا نشدودست نکشید0او مردی شناخته شده بود،ماموران انتظامی یزید خواستند دستگیرش سازندبه سراغش رفتندوبه جستجویش پرداختند ولی هر چه بیشتر جستند ،کمتر یافتند0

امام حسین و یارانش

موضوع : امام حسین ( ع ) و هفتاد و تن یاران

مقدمه :

کربلا سرزمین خون ، ایثار ، شهادت ، پیام . کربلا سرزمینی به پهنای فلک ، به بلندای آفتاب ، سرزمین انسانهایی که عاشقانه در کنار رهبر الهی ، از سلالة طلاها ، در راه پاسداری و اعتلای کلمه العلیا ، جان یافتند و زور ، زر ، تزویه و کفر اموی را باطل نمودند سلام خدا بر تو ای حسین ( ع ) ای سالار شهیدان  و بر روان پاک فرزند برومند و برادران فداکار و کودک شیر خوارت و درود بی پایان بر ارواح آن پاکانی که با یک جهان شهامت جان و خویش را در کف اخلاص نهاده و در رکاب مقدست خود را قربان دین و شریعت نمودند و با دادن سرمای پر شور و هیجان خود از حریم قرآن و عترت ( ع ) دفاع کردند و با ریختن خون خویش درخت فرخنده اسلام را آبیاری و تربت خجسته کربلا را رنگین ساخته و با صورتی آغشته به خون لبخند زنان پیک مرگ را استقبال نمودند و دامن خاک را از قطعات بدن خویش پر از عظمت ساخته و با کشش معنوی خود قلوب جهانیان را متوجه خویش کرده و مزار خود را قبله گاه ارباب معرفت نمودند .

علی اکبر :

آن جناب که بزرگترین فرزند امام حسین ( ع ) است در اوایل خلافت عثمان متولد شد کینه حضرت علی اکبر ( ع ) ابوالحسن و در حادثه کربلا ، بیست و هفت ساله بود . آن حضرت با دختری از نوادگان ‹‹ ام ولد ›› ازدواج کرده ولی فرزندی نداشت 1 . آن حضرت اولین شهید از بنی هاشم بود . او جوانی خوش چهره ، زیبا ، با وقار ، شجاع ، سخاوتمند و در عین حال خویشتن دار بود 2 . هنگام شهادتش امام حسین ( ع ) خود را به بالین علی اکبر رساند و او را به سینه اش چسباند چهره ی مبارکش را بر چهره فرزند نهاد و کلماتی زیر لب زمزمه کرد و پس از لحظاتی علی اکبر شهید شد .

علی اصغر :

علی اصغر در مدینه متولد شد و مشهور است که هنگام شهادت 6 ماهه بود و تنها خواهر علی اصغر حضرت سکینه می باشد . امام حسین ( ع ) هنگامی که برای وداع دوباره به سوی خیمه ها آمد صدای علی اصغر را شنید که از تشنگی گریه می کرد به حضرت زینب فرمود :‌ آن کودک را به من بده تا بالا و وداع کنم سپس او را در بغل گرفت و بوسید و به سوی دشمنان آمد و فریاد زد اگر به من رحم نمی کنید به این نوزاد ترحم کنید ناگهان حرمه بن کامل اسدی تیری به سوی علی اصغر پرتاب کرد که بر گلوی او نشست و او را به شهادت رساند .

 


1 . انصار الحسین ، ص 125

2 . انصار الحسین ، ص 125

امام خمینى + آزادی

در کشور ما، هرچند در نزد روشن فکرها و عالمان آگاه و دل سوز، در رابطه با سرنوشت ایران و اسلام، از آزادى سخن مى‏رفت، اما کشانیده شدن این مقوله پرسش انگیز به میان جامعه و مردم کوچه و بازار، از دوران مشروطیت آغاز گشت. آزادیخواهى و عدالت‏طلبى در عصر استبداد زده قاجار، بسیارى را دل باخته خویش ساخته و در راه نجات و پدید آوردن حاکمیت ملت‏برانگیخته بود. در این جهت، نمى‏توان نقش و تاثیر سخنان بیدارگرانه فیلسوف و مفسر بزرگ سید جمال الدین اسدآبادى را نادیده انگاشت. (1) مخاطبان وى در میان تحصیل کرده‏هاى متقدم و متجدد - در داخل و خارج از کشور - به میزان شایسته‏اى به خود آگاهى اجتماعى و تاریخى دست‏یافته، و پس از تبعید و شهادت او در دوره ناصرى و مظفرى تاثیرگذار بوده‏اند. (2) به هر حال در طى سالیانى که بر ما گذشت، همچنان آزادى، ذهن و جان ایرانیان را به خود مشغول داشته و شهیدها برگرفته است.

در این مجال مى‏کوشیم تا از نظرگاه رهبر فقید انقلاب ، مفهوم و گستره آزادى را به دست آوریم. بى‏گمان، جنبش 15 خرداد - که طلیعه حرکت دینى - سیاسى نوینى در سده اخیر تاریخ کشورمان شناخته مى‏شود - در پى نهضت ملى نفت و انقلاب مشروطیت رخ داده وبى ارتباط با مقوله آزادى خواهى نیست. از این رو، ضرورت تحلیل آزادى از منظر رهبرى نهضت اجتناب ناپذیر است. کوتاهى در ارایه مفاهیم معقول آزادى و تحقق آن در ابعاد فردى و جمعى، خواه ناخواه بر روند حرکت ملت، تاثیرهاى نامطلوبى نهاده و دین و انقلاب مبتنى بر آن را دچار ابهام و چالش و آسیب پذیرى مى‏سازد. مشاهده آثار گسست نسلهاى انقلاب، بیش از پیش لزوم پرداختن به آرمان آزادى و روشن گرى نسبت‏به مرزهاى آن و همچنین اقدام خیرخواهانه اجتماعى در نیل به حقوق شهروندى را آشکار مى‏گرداند. پیش از نقل سخنان و مواضع رهبرى در رابطه با آزادى، تاملى در گفتارهاى مرتبط با آن خواهیم داشت و از نقد و نظر اندیشه ورزان دینى آگاه خواهیم گشت.

دکتر على شریعتى، ضمن آن که آزادى را در نگاه زلال و فطرى مذهب، برخوردار از ژرفایى در خور تقدیر تلقى مى‏کند، در بستر تاریخى و فکرى مغرب زمین، دچار تنگناى معنوى و اجتماعى مى‏نگرد. مى‏توان آزادى جنسى و فردى را از آن جمله برشمرد.

"این کلمه [آزادى] در مذهب یک بعد بى‏نهایت عمیق دارد، اما در تاریخ و در فلسفه‏هاى ماتریالیستى جدید، معناى خیلى خلاصه شده سطحى و بدون دامنه دارد، به هر حال آزادى یکى از ابعاد اساسى وجود انسان است". (3)

بهره گیرى منفى پاره‏اى از افراد و اقوام بشرى از آزادى، نمى‏تواند توجیه کننده شیوه استبدادى باشد و موجب سلب آزادى‏ها - که بستر ساز استعدادهاى روانى و عقلانى و اجتماعى انسان است - گردد. آفرینش آدمى و آزادى، پیوندى تنگاتنگ داشته و بدون آن نیل به مقام انسان کامل ممکن نیست. پیامبران ابراهیمى با دعوت به توحید و تقوا، در واقع از سویى آزادگى و آزادى مردم را خواستار بودند و از سویى دیگر، طریق برخوردارى معقول و مقبول از آزادى و اختیار را نمایاندند.

استاد محمد تقى جعفرى، پس از بررسى مفاهیم رهایى و آزادى طبیعى محض توام با انتخاب هدف، و آزادى تصعید شده و اختیار، به منظور تعریف آزادى، آن را در کنار حق حیات و حق کرامت، به عنوان حق آزادى مى‏نشاند.

"این حق[آزادى] مانند حق حیات و حق کرامت از عنایات خداوندى است که بر بندگانش مرحمت فرموده است. لذا با کمال صراحت مى‏گوییم: مزاحمت‏با حق حیات و کرامت و آزادى، در حقیقت مخالفت‏با مشیت‏بالغه خداوندى است". (4)

از این منظر متعالى، انسان هنگامى به آزادى معقول دست مى‏یابد که در برخوردارى‏هاى فردى و جمعى خود، به آگاهى و شناخت هدف‏هاى والاى زندگى انسانى و امکان وصول بدان همه نایل گشته باشد. بدین سان، آزادى زمینه‏ساز کمال عقلانى و اجتماعى بشر است و نمى‏توان مردمان را از برکات آن بى‏نصیب ساخت. هر نوع بینش و کوشش مغایر با حق آزادى انسانها، خلاف فطرت الهى بوده و حیات و کرامت انسانى را دست‏خوش آسیب مى‏سازد.

استاد مرتضى مطهرى ، با بیان نزاع میان ارباب کلیسا و قدرت از یک سو، و مردم و مصلحان جامعه از دیگر سو، بر سر حاکمیت و حقوق انسانى و اجتماعى شهروندان، یادآور مى‏شود که : "از نظر فلسفه اجتماعى اسلامى، نه تنها نتیجه اعتقاد به خدا پذیرش حکومت مطلقه افراد نیست و حاکم در مقابل مردم مسوولیت دارد، بلکه از نظر این فلسفه تنها اعتقاد به خداست که حاکم را در مقابل اجتماع مسؤول مى‏سازد. " (5) بدین سان، آنان که به نام خدا و مذهب، تنها از تکلیف سخن مى‏رانند و حقوق مردم، به ویژه آزادى را نادیده مى‏انگارند، درصدد احیاى نزاع دین و آزادى اند. شهید مطهرى، در تطبیق اسلام و مسیحیت کلیسایى، آشکارا از همخوانى مفاهیم دینى با آزادى، سخن به میان مى‏آورد و اختناق اجتماعى را با آموزه‏هاى قرون وسطایى کلیسا سازگار مى‏شمارد.

"از نظر اسلام مفاهیم دینى همیشه مساوى با آزادى بوده است. درست‏برعکس آنچه. . . در غرب جریان داشته، یعنى این که مفاهیم دینى مساوى با اختناق اجتماعى بوده است" (6) .

امام خمینى (قدس سره) ، بر این باور است که : یکى از بنیادهاى اسلام، آزادى است. . . فطرتا یک انسان، آزاد[آفریده] شده است". (7) رهبرى در این منظر، پیش از آن که عنوان حکومت را پذیرا باشد، رویکرد خدمت‏گزارانه خواهد داشت. حاکم مسلمان در تامین و تضمین حقوق مردم به خصوص آزادى که برآمده از فطرت توحیدى آنان است، گام برمى دارد. پاس داشتن آزادى‏هاى ملت، خدمت ماندگار و تاثیرگذار است که رهبر شایسته برعهده خویش مى‏شمارد.

"اگر به من بگویند خدمت‏گزار; بهتر از این است که بگویند رهبر. رهبرى مطرح نیست، خدمت گزارى مطرح است. اسلام ما را موظف کرده که خدمت کنیم". (8)

در برابر اهانت‏شاه و دستگاه طاغوتى‏اش به مردم انقلابى، امام بر آشفته شده و آزادى خواهى و استقلال طلبى یک ملت را نشانه تمدن و حاکى از حقوق اولیه بشر تلقى مى‏کند.

"مردم که قیام کرده اند، آزادى مى‏خواهند! . . . این مردمى که آزادى و استقلال مى‏خواهند، اینها وحشى نیستند، اینها متمدن‏اند که آزادى و استقلال مى‏خواهند. وحشى ها، آنها هستند که استقلال و آزادى را از اینها گرفته اند. استقلال و آزادى، دو تا چیزى است که از حقوق اولیه بشر است". (9)

امام خمینى از ولادت تا رحلت

امام خمینى از ولادت تا رحلت 

در روز بیستم جمادى الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق با 30 شهریـور 1281 هجرى شمسى ( 21 سپتامپر 1902 میلادى) در شهرستان خمین   از توابع استان مرکزى ایران در خانواده اى اهل علـم و هجرت و جهاد و در خـانـدانـى از سلاله زهـراى اطـهـر سلام الله علیها، روح الـلـه المـوسـوى الخمینـى پـاى بـر خـاکدان طبیعت نهاد .
او وارث سجایاى آباء و اجدادى بـود که نسل در نسل در کار هـدایـت  مردم وکسب مـعارف الهى کـوشیـده انـد. پـدر بزرگـوار امام خمینـى  مرحوم آیه الـله سید مصطفى مـوسـوى از معاصریـن مرحـوم آیه الـلـه  العظمـى میرزاى شیـرازى (رض)، پـس از آنکه سالیانـى چنـد در نجف  اشـرف علـوم و معارف اسلامـى را فـرا گرفته و به درجه اجتهـاد نایل  آمـده بـود بـه ایـران بازگشت و در خمیـن ملجاء مردم و هادى آنان  در امـور دینـى بـود. در حـالیکه بیـش از 5 مـاه ولادت روح الـلـه  نمى گذشت، طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمال حکومت وقت نداى حق طلبـى پـدر را که در برابر زورگـوئیهایشان بـه مقاومت بـر خاسته بـود، با گلـوله پاسـخ گفـتـنـد و در مـسیر خمیـن به اراک وى را بـه شهادت رسانـدنـد. بستگان شهیـد بـراى اجراى حکـم الهى قصاص به  .تهران (دار الحکـومه وقت) رهـسـپار شـدند و بر اجراى عـدالت اصـرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردید
بدیـن ترتبیب امام خـمیـنى از اوان کـودکى با رنج یـتیـمىآشـنا و با مفهوم شهادت روبرو گردید. وى دوران کـودکـى و نـوجـوانى را تحت  سرپرستى مادر مـومـنـه اش (بانـو هاجر) که خـود از خاندان علـم و تقـوا و از نـوادگان مـرحـوم آیـه الـلـه خـوانسـارى ( صاحب زبـده  التصانیف ) بوده است. همچنیـن نزد عمه مـکـرمه اش ( صاحبـه خانم ) که بانـویى شجاع و حقجـو بـود سپرى کرد اما در سـن 15 سالگى از  نعمت وجـود آن دو عزیز نیز محـروم گـردید.

هجرت به قـم، تحصیل دروس تکمیلى وتدریس علوم اسلامى

اندکـى پـس از هجرت آیه الله العظمـى حاج شیخ عبد الکریـم حایرى یزدى ـ رحـمه الله علیه ـ  ( نـوروز 1300 هـجـرى شمسـى، مـطابق بـا رجب المـرجب 1340 هجـرى قمـرى ) امام خمینى نیز رهـسپار حـوزه  علمیه قـم گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلى علوم حـوزوى را نزد اسـاتید حـوزه قـم طـى کرد. که مـى تـوان از فرا گرفتـن تـتـمـه  مباحث کـتاب مطـول ( در علـم معانى و بیان ) نزد مرحوم آقا میـرزا محمـد علـى ادیب تهرانـى و تکمیل دروس سطح نزد مرحـوم آیه الـله  سید محمد تقـى خـوانسارى، و بیشتر نزد مرحـوم آیه الـله سیـد عـلى  یثربى کاشانى و دروس فـقـه و اصـول نزد زعیـم حـوزه قـم آیـه الـله  العظمى حاج شیخ عبدالکریـم حایرى یزدى ـ رضـوان الـلـه علیهـم نام  برد .
پـس از رحلت آیه الله العظمـى حـایـرى یزدى تلاش امـام خمینـى به همراه جمعى دیگر از مجتهدیـن حـوزه علمیه قـم به نـتیچـه رسیـد و آیه الله العظمـى(رض) به عنـوان زعیـم حـوزه عـلمیـه عازم قـــم  گـردیـد. در این زمان، امام خمینـى به عـنـوان یـکـى از مـدرسیـن و مجتهدیـن صـاحب راءى در فـقـه و اصـول و فلسفه و عرفــان و اخلاق  شناخته مى شد . حضرت امام طى سالهاى طولانى در حوزه علمیه قـم به  تدریـس چندیـن دوره فقه، اصـول، فلسفه و عرفان و اخـلاق اسـلامى در فیضیه، مسجـد اعظم، مسجـد  محمـدیه، مـدرسه حـاج ملاصـادق، مسجد سلماسى، و ... همت گماشت و در حـوزه علمیه نجف نیز قریب 14 سال  در مسجـد شیخ اعطـم انصــــارى (ره) معارف اهل بیت و فـقـه را در عالیترین سطـوح تدریـس نمود و در نجف بـود که بـراى نخـستیـن بار .مبانـى نظرى حکـومت اسلامـى را در سلسله درسهاى ولایت فـقیه بازگـو نمود.

امام خمینى سیاستمدارى بزرگ و بزرگ سیاستمدار

امام خمینى سیاستمدارى بزرگ و بزرگ سیاستمدار

از بعد سیاسى امام خمینى یک شخصیت‏بى‏نظیرى بود که دوست و دشمن بر آن اذعان داشتند. عنوانهایى نظیر تئوریسین بزرگ، صاحب‏نظر برجسته، تحلیل‏گر سیاسى فوق‏العاده، استراتژیست‏بلند پایه، آینده‏نگرى قوى، جهان بین منحصر به فرد، داراى دکترین عالى و پیچیده، ژرف‏نگر، غیر قابل پیش بینى و داراى پیچیدگى بسیار دور بخشى از عنوانهایى بود که شخصیتهاى جهانى به حضرت امام خمینى داده‏اند، واقعیت این است که حضرت امام امت همه عنوانها و القاب فوق را داشت ولى اینها همه صفات امام نبود، بلکه ناظران بین‏المللى هر کدام از دیدگاه خاصى امام عزیز را مى‏دیدند. اینک با توجه به محدودیت کلام گوشه‏هایى از ویژگیهاى سیاسى امام راحل را به شکلى کاملا موجز و خلاصه ذکر مى‏کنیم.

1- خودباورى به جاى خودباختگى:

یکى از برجسته‏ترین اهداف امام عزیز تلقین روح خود باورى به عموم مسلمانان و بخصوص به مردم خود بود. بنیان‏گذار جمهورى اسلامى در این استراتژى الهى خود از دو تاکتیک معروف استفاده مى‏نمود:

الف - تحقیر قدرتها و ابرقدرتها

رهبر کبیر انقلاب اسلامى که به خوبى به جنایتهاى کشورهاى امپریالیستى در تحقیر ملتهاى دربند آگاهى داشت و آثار ذلتبار سلطه ابرقدرتها را بر ملتها مشاهده نموده بود، درصدد برآمد که اولا آنها را کوچکتر از آنچه هستند و نشان مى‏دهند معرفى کند، ثانیا بر مبناى قاعده تایید باطل، باطل است، سعى وافر بر نفى تاثیرگذارى و موقعیت‏برتر آنها داشتند. تکرار جمله امریکا هیچ غلطى نمى‏تواند بکند، از امریکا در ذهن و فکر مردم ما کشورى و قدرتى ترسیم نمود که قدرت هیچ کارى را ندارد. الحق همین جمله کاخ ابرقدرتى امریکا را فرو ریخت و حتى امکان واکنش مناسب در برابر طوفان سهمگین انقلاب اسلامى را از او گرفت. حال آنکه امریکا به عنوان یک واقعیت، ابرقدرتى بود که به خود حق مى‏داد و مى‏دهد که در امور داخلى کشورها مداخله نماید. در ویتنام آنهمه جنایت مرتکب شود، گرانادا را به اشغال خود درآورد، لیبى را بمباران و در نیکاراگوئه دخالت نظامى نماید. نوریه‏گا را از اریکه قدرت در پاناما به زیر کشد و از اسرائیل حمایت‏بى‏قید و شرط نماید و به اعراب بى‏اعتنایى کند. این درست است که امریکا و چهار کشور دیگر عضو دائم شوراى امنیت و داراى حق وتو هستند. ولى واقعیت چیزى دیگرى است. به نظر بسیارى از صاحبنظران سیاسى امریکا حرف آخر را در شوراى امنیت مى‏زند. اگر سازمان ملل را به مدرسه‏اى تشبیه کنیم و شوراى امنیت را به کلاس، امریکا رئیس این مدرسه، انگلیس معلم کلاس، فرانسه در حکم مبصر کلاس، شوروى چون شاگرد ساعى و درسخوان این کلاس و چین مانند دانش‏آموز مستمع آزاد کلاس است؟ ! !

با همین دید و تحلیل است که مشاهده مى‏کنیم امریکا در بحران اشغال کویت در مدت کوتاهى تعداد زیادى قطعنامه را در شوراى امنیت‏بر علیه عراق به تصویب رساند، حال آنکه کشورهایى نظیر فرانسه و شوروى که هوادار سنتى عراق بودند از انجام هرگونه واکنشى ناتوان شدند و نتوانستند به نفع عراق کارى انجام دهند.

همین امریکا در دیدگاه خدابین امام بزرگوار هیچ گونه محلى از اعراب را نداشت و به شدت تحقیر شد. دیگر قدرتها هم به فرا خور حال و به مناسبتهاى گوناگون مورد طعن و عتاب و شماتت قائد عظیم‏الشان قرار گرفتند. این یکى از استراتژیهاى امام بود.

ب - القاى روح بزرگمنشى و عزت اسلامى

رهبر کبیر انقلاب اسلامى سعى بسیار زیادى داشتند که عزت از دست رفته را به مسلمانان برگردانند و این مهم جز با تفهیم جهان‏بینى عظیم اسلامى مقدور نبود. بنابراین توجه بنیانگذار جمهورى اسلامى بعد از شکستن ابهت و صولت قدرتها، تشریح و معرفى اسلام ناب بود. همان اسلامى که عزت را منحصر به مسلمانان مى‏داند " ولله العزة ولرسوله وللمومنین".

امام عزیز معتقد بودند به میزانى که مسلمانان از اسلام فاصله بگیرند، به لحاظ سیاسى به همان میزان به قدرتهاى جهانى وابسته مى‏شوند. در این استراتژى همه مساعى حضرت امام مصروف تبلیغ اسلام و توجه به مسایل اسلامى بود. به‏گونه‏اى که مسلمانان هرگز احساس نیاز به دیگر ایدئولوژیهاى وابستگى آور را نکنند.

2- اعتراف جهان به صلابت‏سیاسى امام

در سال 1365 در پایان سمینار منطقه‏اى سفراى کشورمان که دسته جمعى به محضر امام نایل شدیم. توفیق زیارت خصوصى معظم له نیز طبق معمول دست داد. در آن ملاقات خصوصى حضرات آقایان: مهدوى کنى و انوارى و نیز جناب آقاى دکتر ولایتى نیز حضور داشتند. چند لحظه‏اى به سکوت گذشت. بنده از محضر امام بزرگوار اجازه خواستم که مطلبى را به عرض برسانم. امام عزیز اجازه فرمودند. آنگاه گفتم:

چندى پیش سفیر شوروى در تهران (آقاى بویلدیروف سفیر وقت‏شوروى) به دیدن من آمد و طى گفتگویى گفت: ما و شما هیچ اختلافى با هم نداریم. من در پاسخ گفتم: اتفاقا ما با شما خیلى اختلاف داریم. اولین اختلاف ما ایدئولوژى ماست که هیچ فصل مشترکى با ایدئولوژى شما ندارد.

دوم حضور نظامى شما در افغانستان است که ما کاملا مخالفیم. سوم حمایتهاى شما از صدام است که مساله مهم ما و شماست و در این زمینه ما سیاست‏شما را رد مى‏کنیم و اصلا این سیاست‏براى ما قابل درک نیست.

سفیر شوروى گفت: ما و شما همسایه‏ایم و این را خدا خواسته است؟

امام خمینى و الگوهاى دین شناختى در مسایل زنان

امام خمینى و الگوهاى دین شناختى در مسایل زنان

حضرت امـام خمـینى, پـس از معـصومان (ع) کـه بـرگزیـدگان  خاص الهى اند, نسخه اى بى مثال از شخصیتى جامع است که براى تبیین و شناخت وى باید از زوایـاى متعددى نگریست و بـه تحلیل و ارزیابى و مقایسه پرداخت. حضرت امـام, در چهـره یک انقلابى بزرگ, کسى است که یکى از اصیل ترین انقلابها را تـا سـرمنـزل پیروزى رهبرى کرد. در مدیریت و رهبرى, نظامى را پایه ریزى و در سالهاى دشوار شکل گیرى و على رغم توطئه ها و مانع تراشیهاى بسیار, رهبرى کرد که نسخه اى منحصر به فرد است. در مرجعیت دینى, یکى از پرآوازه ترین مراجع است و دامنه مرجعیت ایشان بسى فراگیر گشت. در مقام استادى و تدریس, به تعلیم و تربیت صدها شاگرد در حوزه هاى مختلف اصول و فلسفه و اخلاق و عرفان نشست. در نگارش و بیان, آثارى را در زمینه هاى مختلف ارائه کرد که براى سالهاى سال سرمایه مراکز علمى و محافل فکرى و پاسخگوى بسیارى نیازها خواهد بود.
در اخلاق و عرفان و سلوک معنوى, هم از بعد نظرى و هم در میدان عمل, به عنوان یک عارف صاحب نظر, و سالک عالى مقدار, در ردیف یکى از اولیاى عظیم الشان الهى, لنگر آرامش و ثبات ملتى شد که جهان استکبار و سلطه جویان شرق و غرب, عزت و آزادى آن را نشانه رفته اند. حتى در ادبیات عرفانى, مجموعه اى اززیباترین سروده هاى عمیق عرفانى را بر جاى گذاشت و توان بالاى خویش را در این خصوص نشان داد. در زندگى شخصى و سلوک خانوادگى در مقام همسر و پدر, نمونه اى متعالى و الگویى جاودانه از یک زندگى موفق را ارائه داد.
اینها و ابعاد دیگرى از این دست که با یک نگاه کوتاه به شخصیت آن عزیز به چشم مىآید, و نیز زوایاى پنهان و لایه هاى عمیق دیگرى از شخصیت امام که گذشتً زمان آن را آشکار خواهد ساخت, هر کدام در جاى خود بسیار مهم است و سرجمع نیز نسخه اى مى شود که آن را ((امام خمینى)) مى نامیم. اما یکى از مهمترین و راهگشاترین ابعاد شخصیتى امام و از یک منظر, مهمترین بِعد شخصیت ایشان, بِعد دین شناسى و نوع نگرش ایشان به اسلام و تفسیرى که از دین ارائه مى کند و چهره اى که از اسلام ترسیم مى نماید مى باشد.
اگر از این منظر به ویژگیهایى که شخصیت استثنایى حضرت امام را شکل مى بخشد نگاه شود, انسانى خواهیم یافت که بیشترین نسبت و عمیق ترین و جامع ترین درک را از دین شریف اسلام دارد. انسانى با این ویژگیها, اسلام شناسى کم نظیر است که در حوزه علم و عمل و در عرصه عملى ساختن مکتب, نمونه اى اعلى و شخصیتى بى مثال به شمار مى رود. او در عرفان عملى و رهیافتهاى شهودى که از مسیر دل و تصفیه درون به چنگ مىآید, چنان که قرآن کریم بر رابطه روشن میان ((تقوا)) و ((معرفت)) تاکید دارد به شناخت شهودى بسیارى حقایق نایل آمده است.(1)
حضرت امام, در ((عمق)), ژرف ترین حقایق و معارف را در مباحث عرفانى, فلسفى, اخلاقى و تفسیرى خود ارائه کرده است و در ((سطح)), اسلام را دین زندگى, دین حکومت و سیاست و دین مدیریت جامعه و سامان بخشى به زندگى مادى و معنوى بشر مى داند. در جایى حضرت امام اسلام را نه دین حکومت بلکه اساسا مساوى با حکومت به معناى عام و فراگیر آن مى شمارد و  احکام و مقررات آن را در واقع قوانین اسلام و بخشى از حکومت و به منزله امورى ابزارى براى اجراى حکومت و بسط عدالت معرفى مى کند.(2).

 

امام خمینی ودرس معارف به بشریت

امام خمینی ودرس معارف به بشریت

نظریه های  دولت ، یکی  از مهمترین  مباحث  اندیشه  سیاسی  اسلام  معاصر می باشد. نگارنده  از این کهبخش  اول  مقاله  نظریه های  دولت  در فقه  شیعه  چند روز پس  از انتشار مورد عنایت  و شایسته  نقد تشخیص  داده  شده  است ، خداوند را سپاسگزار است . و بحث  در این  زمینه  را قدمی  در طریق  اتقان و استحکام  مبانی  نظری  جمهوری  اسلامی  بشمار می آورد. هرچند دست یازیدن  نویسنده  ناشناسنامه  وارده  به  حربه  تهدید و ارعاب  در صدر و ذیل  آن ، بشدت  از اعتبار علمی  نقد کاسته  است . با اغماض  از این  نامهربانی ها، توضیحات  ذیل  را در پاسخ  اشکالات  مطروحه  لازم  می دانم . این  نکاتدر بخش  دوم  مقاله  به  تفصیل  مورد بحث  قرار خواهد گرفت . انشاالله

در بخش  اول  مقاله ، «نظریه  ولایت  انتصابی  مطلقه  فقیهان » در کنار پنج  نظریه  فقهی  دیگر بهاختصار معرفی  شده  است . در بخش  تطبیقی  از نقاط مشترک  و موارد افتراق  این  نظریه  با نظریه«ولایت  انتخابی  فقیه » سخن  رفته  است .

1. . با توجه  به  این که  امام  خمینی (ره ) در مسئله  ولایت  فقیه  در مواردی  به صراحت  از انتخابسخن  گفته اند، آیا می توان  محور نظر حضرت  امام  را «نصب » قرار داد و نظریه  ایشان  را «ولایتانتصابی  فقیهان » دانستپاسخ  مثبت  است ، چرا که  تصریحات  ایشان  به  نظریه  انتصاب  چندین  برابر موارد محدود استناد به  انتخاب  می باشد. مهمترین  مستند رای  حضرت  امام  مکتوبات  فقهی  ایشان  یعنی  کتاب البیع  و حکومت  اسلامی  است  و رای  فقهی  ایشان  در کتب  یادشده  انتصاب  فقیه  عادل  از سوی  شارع مقدسمی باشد. اشاره  به  انتخاب  صرفا در پیامهای  محدودی  مندرج  در صحیفه  نور آمده  است . کلماتایشان  در مقام  خطابه  و سخنرانی  دال  بر انتخاب ، با ارجاع به  محکمات  فقهی  ایشان  تاویل  می شود.

لذا انتخاب ، «کشف  از مصداق  منصوب » معنی  می گردد و کار خبرگان  اخبار می شود نه  انشا. خبرگان  ذی حق  نیستند تا جعل  ولایت  کنند. کلمات  امام  سه گونه  دیگر نیز تبیین  شده  است :

امام خمینی(ره) و روابط بین الملل

 

بی تردید اندیشه حکومت دینی و
بنیان گذاری نظام جمهوری اسلامی در
ایران از سوی امام خمینی(قده) رویکرد ِ
جدیدی را به دین به همراه داشت. موج
جدید نگاه به دین از یک سو افق های
روشنی را از منظر تفکر و خردورزی دینی
نوید می داد, و از سوی دیگر, دل نگرانی
و دغدغه های خاطر ایجاد می کرد.
دل نگرانی از این که رویکرد ِجدید به دین
از سر شوق زدگی به نظریه پردازی
شتاب زده در معارف و حقایق دین بپردازد
و با چشم پوشی از تمام ابعاد دین و
جامعیت آن آرا و دیدگاه های یک بُعدی و
متغیّر را جایگزین دیدگاه های جامع و
ثابت اصول و معارف دین کند.

و افق های روشن و امیدهای تازه به
این که رویکرد ِنو به دین و حکومت دینی
سمت وسوی تحلیل منطقی و پژوهشی و

 

 

|98|

ماهیت دین شناسانه داشته و با جامع نگری
همراه باشد; روی کردی که با انگیزه,
بازشناسی آموزه های دینی با توجه به
تحولات بنیادین شرایط زندگی اجتماعی,
فرهنگی, سیاسی انسان و با توجه به دو
اصل خاتمیت اسلام و جهان شمولی آن
باشد که در این صورت رویکردی مبارک
بوده و شاهد نمودی دیگر از ورود تفکر و
اندیشه دینی در عرصه های جهانی دین و
فرهنگ خواهیم بود.

البته آن چه تا هم اکنون با این ماهیّت
و انگیزه انجام یافته بسیار درخشان و از
برجستگی های ِتاریخ دین پژوهی به شمار
می رود. با ارج نهادن به تمامی گام ها و
پژوهش های ارزنده ای که در این مقوله
انجام یافته است و یا در حال انجام است,
به نظر می رسد هم چنان اولویت ها و
محورهایی با زمینه و نیاز کامل به پژوهش
وجود دارد که بایسته است از نگاه
پژوهش گران و صاحب نظران دور نماند که
در این جا به مواردی هر چند کوتاه و
فشرده اشاره می کنیم:

1. تحلیل ماهیت حکومت دینی و
جایگاه و نسبت آن با مجموعه دین;

2. نسبت و رابطه فلسفه دین با فلسفه
حکومت دینی;

3. حوزه های ورود و نوع ورود
حکومت دینی در حریم های فرد و جامعه;

4. تأثیرگذاری حکومت دینی
بنابر مبنای اولی بودن حکومت درمحدوده
قوانین و احکام دیگر;

5. تأثیرگذاری حکومت بنابر مبنای
ثانوی بودن در محدوده های قوانین و
احکام دیگر;

6. نوع و ماهیت روابط حکومت
دینی با جهان خارج از مرزهای جغرافی
خود.

این محورها برخی از بایسته های
تحلیل نظریه حکومتی دینی است که نه تنها
برای اثبات و تبیین برخی ابعاد احکام
اجتماعی, سیاسی اسلام روشن گر است
بلکه خود پاسخی به برخی شبهه افکنی ها
در عرصه اندیشه و تفکر حکومت دینی
خواهد بود.

این نوشتار پیش درآمدی است کوتاه
در محور "امام خمینی و روابط بین الملل";
به دیگر سخن روابط بین المللی حکومت
اسلامی از منظر امام خمینی که با توجه به

 

 

|99|

اهمیت و گستره موضوع آن, امید است
این مقال کوتاه زمینه ساز تحلیلی جامع و
کامل گردد.

روابط یک کشور با جهان خارج از
مرزهای جغرافیایی خود از منظرهای
متفاوتی مورد توجه قرار می گیرد: گاهی
مدیریت سیاسی یک کشور از منظر
ارتباطات خاصی, سیاسی و دیپلماتیک به
رابطه با کشورهای دیگر می نگرد. و این
نگاه فلسفه روابط را هم مشخص می کند,
و گاهی چشم انداز روابط یک کشور با
کشورهای دیگر را تحولات, نیاز و شرایط
اقتصادی ترسیم می کند و گاهی هم نگاه
پیوند به اردوهای قدرت و سلطه های
منطقه ای, جهانی, آنچه در همه نگاه ها به
روابط بین المللی یک کشور مشترک است
تفکر حاکم بر مدیریت سیاسی جامعه
است.

از آن جا که ماهیت حکومت دینی از
اصول و مبانی دینی شکل می پذیرد به کلام
امام خمینی در بیان آن می نگریم, امام در
بیان مبانی تفکر حاکم بر مدیریت سیاسی
در حکومت اسلامی می فرمایند:

"الف: حکومت اسلامی به آن طوری

که خدای تبارک و تعالی مقرّر
فرموده, شرایط حاکم را شرایط
مأمورین دولت را, کیفیت حکومت
را, آن طوری که در اسلام مقرّر
است, همان طوری که در صدر اسلام
بود. [1]

ب: حکومت اسلامی مشروطه است
از این جهت که حکومت کنندگان در
اجرا و اداره مقید به یک مجموعه
شرط هستند که باید رعایت و اجرا
شود, از این جهت حکومت اسلامی
حکومت قانون الهی بر مردم است. [2]

ج: روابطی را که هر فرد بشر با
خداوند دارد, روابطی را که هر فرد
بشر با پیغمبر اسلام(ص) دارد, با
حکومت دارد, روابطی را که هر فرد
با فرد دیگر باید داشته باشد, روابطی
را که هر فرد با غیر ملت خودش باید
داشته باشد, کلیه روابطی را که امکان
دارد بین یک فرد بشر با افراد دیگر بشر
یا جوامع بشری باشد در اسلام مطرح
است و حکم دارد. [3]

د: بنابراین ما یک کتابی داریم که
مصالح شخصی, مصالح اجتماعی,

امام خمینی(ره) و مستضعفان

امام خمینی(ره) و مستضعفان

ابراهیم امینی

استضعاف در قرآن

انقلاب ایران و مستضعفان

امام خمینی و فقرزدایی

روحانیت و حمایت از محرومان

مسئولان نظام و حمایت از محرومان

نفوذ فرصت طلبان



 

استضعاف در قرآن

 

واژه های استضعاف و مستضعفین ریشه قرآنی دارند, چنان که کلمه هایی چون مستکبران و
طاغوتیان نیز چنین اند. این واژگان به فراموشی سپرده شده بود تا این که احیاگر بزرگ قرن,
حضرت امام خمینی(قده) آن ها را دوباره معنا بخشید و بر زبان ها و قلم ها جاری کرد.

مستضعف یعنی کسی که به استضعاف کشیده شده و خودش و دیگران او را ضعیف
و ناتوان می شمارند در صورتی که واقع امر چنین نیست.

مستکبران نیز کسانی هستند که خودشان و دیگران آن ها را برتر می شمارند در صورتی
که واقع امر چنین نیست. کلمات استکبار و استضعاف را با توجه به یکدیگر باید معنا کرد.

در قرآن کریم برای مستکبران چند نشانه ذکر شده است:

1ـ برتری جویی و خود بزرگ نمایی, نه برتری واقعی; [1]

2ـ تفرقه افکنی در میان مردمان محروم و مستضعف; [2]

3ـ سرکوب بی رحمانه و کشتار مخالفان; [3]

 

 

|10|

 

4ـ به فساد کشیدن مردم و ترویج مفاسد; [4]

5ـ تحقیر و توهین مردم; [5]

6ـ اسراف و ولخرجی. [6]

از آیه های قرآنی استفاده می شود که مستکبران افرادی اند که خود را برتر از دیگران
می دانند و نشان می دهند. آن ها می گویند: ما سیاست مدار, دانشمند و عاقل هستیم و
مصالح شما را بهتر از خودتان تشخیص می دهیم. از ما اطاعت کنید تا سعادت و
خوشبختی شما را فراهم سازیم. با عناوین مختلف ِرنگ, نژاد, دین, مذهب, زبان,
قومیت, ملیت, کشور, شهر و دیگر عنوان های اعتباری در میان مردم تفرقه می اندازند تا
تضعیف شوند و نیروی اجتماعی خود را از دست بدهند. مفاسد اخلاقی را ترویج می کنند
و مردم را به عیاشی سرگرم می سازند تا هویت انسانی خود را فراموش کنند و در برابر
خواسته های شان تسلیم گردند.

زمین, آب, هوا, منابع طبیعی, نیروی علم و اختراع و صنعت, نیروی کار,
نیروهای اداری, نظامی و انتظامی, قضایی همه و همه از مردم به وجود می آید و خود
آنان منابع عظیم قدرت و ثروت هستند, نه مستکبران. مستکبران اقلیتی بیش نیستند و
اگر توده های مردم با آنان همکاری نکنند قدرتی ندارند. قدرت آن ها غیر واقعی و
پوشالی است. با حیله گری و تلقینات دروغین, اکثریت را از خود بیگانه کرده تا نتوانند
به قدرت واقعی خویش پی ببرند و از آن بهره بگیرند. بنابراین, مستضعفین واقعاً ضعیف
و ناتوان نیستند بلکه خودشان را ضعیف می پندارند. مشکل مستضعفین ناتوانی واقعی
نیست بلکه اختلافات درونی و نادانی و اطاعت کورکورانه از مستکبران است. مستکبران
نیروهای سرکوب گر را از خود مستضعفان فراهم می سازند و بر سر خودشان می کوبند,
و استثمارشان می کنند.

پیامبران در طول تاریخ از جانب خدا مبعوث می شدند تا مردم به استضعاف کشیده را
بیدار سازند تا خود را از قید و بند مستکبران آزاد نمایند. حضرت ابراهیم(ع) در برابر حکومت
طاغوتی نمرود قیام کرد. حضرت موسی(ع) در برابر حکومت جبّار ِفرعون به پا خاست.

امام رضا

روز یازدهم ماه ذیقعهده سال 148 هجری در مدینه در خانة امام موسی‌بن‌جعفر(ع) فرزندی چشم به جهان گشود که بعد از پدر تاریخ‌ساز صحنة ایمان و علم و امامت شد. او را علی نامیدند و در زندگی به رضا معروف گشت.

مادر گرامی او نجمه نام داشت، و در خردمندی و ایمان و تقوی از برجسته‌ترین بانوان بود.

اصولاً امامان پاک ما همگی از نسل برترین پدران بودند و در دامان پاک و پرفضیلت گرامی‌ترین مادران پرورش یافتند.

تعیین و تصریح امامت امام‌رضا(ع)

امام رضا(ع) در سال 183 هجری، پس از شهادت امام کاظم(ع) در زندان هارون، در سن سی‌و پنج‌سالگی بر مسند الهی امامت تکیه‌زد و عهده‌دار پیشوایی امت شد.

امامت آن گرامی همانند سایر ائمة معصومین(ع) به تعیین و تصریح رسول خدا(ص) و با معرفی پدرش امام کاظم(ع) بود.

امام کاظم(ع) پیش از دستگیری و زندان، مشخص کرده بود که هشتمین امام راستین و حجت خدا در زمین پس از او کیست، تا پیروان و حق‌جویان، در ظلمت نمانند و به کجروی و گمراهی نیفتند.

È مخز