دانلود مقاله و پروژه و پایان نامه دانشجوئی

دانلود مقاله و پروژه و پایان نامه دانشجوئی

دانلود مقاله و پروژه و پایان نامه دانشجوئی

دانلود مقاله و پروژه و پایان نامه دانشجوئی

اندیشه سیاسی امام

مقدمه

اگر اهتمام بزرگان اندیشه و نظریه پردازان سیاسی را ارائه تصویری جامع و نمادین و نسبتا منسجم از زندگی و جامعه سیاسی بدانیم می توان روش پژوهش و جستجوی اندیشه این بزرگان را در سه مرحله:

1- مشاهده بی نظمی، 2-تشخیص علل، 3- ارائه راه حل،

در افکار آنان جستجو و رد یابی کرد. به طور قطع امام یکی از آن بزرگانی است که نه تنها درک و بینشی همه جانبه از سیاست و زندگی سیاسی در اختیار مخاطبان خود قرار می‌دهند بلکه به دلیل جامع نگری و تام اندیشی خود می کوشند تا این درک و بینش را در چشم انداز و کلیتی هماهنگ و منسجم از حیات انسانی و اجتماعی و همخوان با انسانشناسی فلسفی و اجتماعی خود عرضه نمایند. ایشان به دلیل درک منسجم، فلسفی و کمال گرایانه خود و با اعتقاد به ساحت های مختلف شناختی، ارزشی، عاطفی، هنجاری و رفتاری در عرصه های مختلف حیات انسانی، ضمن در نور دیدن شکاف تجربه گرایانه و الگوی منسجم و هماهنگ با مبانی نظری خود از زندگی سیاسی ارائه می نمایند.

رابطه منطقی و منسجم بین ابعاد هستی شناختی و ارزش شناختی یا حکمت نظری و حکمت عملی در اندیشه امام تنها اختصاص به الگو سازی حیات سیاسی نداشت بلکه ایشان جزء معدود نظریه پرداز نی در طول حیات بشر هستند که توانستند مرتبت دوم شکاف، یعنی شکاف بین الگو و عمل را با ورود به صحنه سیاست و رهبری پیروزمند ا نه انقلاب اسلامی و تداوم بخشیدن به آن، پشت سر گذاشته و ضمن آزمون موفقیت آمیز این الگو و بعضا اصلاح برخی از جزئیات آن، نگاه یکپارچه و هماهنگ خود نسبت به حیات سیاسی را کمال بخشند.

با این وصف باید به این نکته توجه داشت که دست یابی به اندیشه سیاسی و فلسفه سیاسی حضرت امام به سادگی و با گزینش صرف چند نقل قول از ایشان امکان پذیر نیست. دستیابی به منطق درونی اندیشه ایشان، مستلزم باز سازی گفته‌ها و نوشته‌های ایشان و تفکیک انگیزه و انگیخته و یا به عبارتی تفکیک زمینه‌ها و منطق موقعیت گفتار ایشان از جان کلام پیام های وی، با عنایت و اشراف به انسانشناسی و مبانی نظری و فکری ایشان، اعم از فلسفی، کلامی-فقهی و حتی عرفانی است و این امر نیازمند تلاشی بین رشته‌ای با حظور صاحبنظران و متخصصان مختلف است.و نکته دیگر که مطالعه بین رشته ای در مورد آراء و اندیشه های حضرت امام را دو چندان می کند، بیم از انتساب رای و نظر محقق به معظم له است که باید به طور کامل از آن پرهیز کرد.

انسان از دیدگاه اسلام

در عصر ما انسان از نظر دستیابی به ساز و برگ زندگی به مرحلة پرشکوهی رسیده است. اکتشافات و اعترافات بی‌شمار برایش امکاناتی فراهم کرده تا پیش از این در نظرش افسانه‌ای بیش نبود.

دستگاههای برقی خودکار و ابراز الکترونیک، بسیاری از ناشدنیهای جهان را برای انسان عصر ناشدنی کرده است.

با فشار بر یک دکمه، آب و هوا، گرما و سرما، خوراک و پوشاک و هر چه بخواهد برایش آماده است.

اما همین انسانی که دارای دانسته‌های زیادی است، در مورد خویشتن خیلی چیزها را نمی‌داند، در مورد آن نظرهای متفاوتی است، هر کسی تعریفی از آن دارد، بر این اساس فرقه‌ها و گروههای مختلفی تشکیل شده‌اند، در واقع، انسان خود را به صورت کاملاً جزئی می‌شناسدو نتوانسته است به طور کامل ماهیت خویش را بشناسد!!

در این تحقیق دربارة وجود انسان، اینکه انسان از کجا آمده و چه مسیری را طی خواهد کرد و به کجا خواهید رسید بحث خواهم کرد.

 

موقعیت انسان در جهان غرب قبل از رنسانس

در آن زمان فلسفة اسکولاستیک این‌گونه بیان می‌شد که، خدای پرداخته کلیسای قرون وسطی را با آمیزه‌ای از اساطیر مذهبی به جای «انسان» نشاند. همان خدایانی که با انسان رابطة خصمانه داشتند و از دست یافتن انسان به آتش مقدس و معرفت و قدرت هراس داشتند. انسان راند زمان رقیب خود می‌دانستند که باید به هر ترتیب او را مهارش کنند.

رب‌النوع‌ها که سوئ‌مداران قوای طبیعت تصور می‌شدند. از اینکه انسان بتواند بر این نیروها فائق آید و طبیعت را تسخیر کند بیم داشتند. داستان بهشت آدم هم تلاشی از طرف خدا معرفی شد برای نادان نگه داشتن انسان و شجرة مصنوعه که آدم نبایستی از آن بخورد، درخت معرفت وانمود شد که انسان از دست یافتن به آن مصنوع شد که مبادا با خدا به رقابت برخیزد!

و بالاخره، عصیان آدم را موجب طرد و گناه ابدی انسان دانستند، که سرانجام خدا برای نجات انسان توسط روح‌القدس در کالبد عیسی می‌رود و این روحانیت، مخصوص جانشینان عسی و ارباب کلیسا می‌شود.

انسان از مرگ تا برزخ

پیشگفتار

 

این مقاله درباره دوره اى بحث مى کند که ابتدایش مرگ و انتهایش دمیده شدن در صور و به پایان رسیدن عالم دنیاست . همان روزى که خورشید و ماه ، ستارگان و کهکشان ها، زمین و آسمان ، کوه و دریا، جن و انس و فرشتگان همه باید نداى حق را ((لبیک )) گویند و به سوى او بشتابند.

این دوره ، به خلاف دوره هاى قبل و بعد تاریک ترین ، مبهم ترین ، مخفى ترین ، پرحادثه ترین ، حساس ترین ، وحشتناک ترین ، خطرناک ترین و طولانى ترین دوران هاى سرگذشت انسان از مبداء تا معاد است

تا حال کسى نتوانسته است به روشنى بداند که آن جا، چه خبر است و چه واقع مى شود؟ تنها چیزى که انسان درباره برزخ و قیامت مى داند خبرهایى است که قرآن و روایات در اختیار او گذاشته است . آگاهى کامل از این خبرها هم هنگامى حاصل مى شود که انسان خود، به برزخ منتقل شود و حقیقت را از نزدیک لمس کند و بفهمد. هر کس براى این دوره دیدگاهى دارد که ما به چهار نظریه از آنها اشاره مى کنیم .

1 - عده اى دیدگاهشان آن است که این دوره ، رفتن به بیابان عدم و نابودى و پایان یافتن کار است و همه چیز به آن جا ختم مى شود.

آنان مى گویند: در این دوره ، انسان رهسپار عدم مى گردد و به سوى نیستى مطلق پیش مى رود و پرونده او براى همیشه بسته مى شود.

2 - دیدگاه عده اى دیگر چنین است : این دوره ، دوره بازداشت و زندانى شدن و آمادگى پیدا کردن براى قیامت و داخل شدن در بهشت یا جهنم است .

3 - دیدگاه جمعى آن است که این دوره ، جستن از زندان و رها شدن از زنجیر مادیات و فرار کردن از قفس تن و فارغ شدن از غم و غصه و درد و رنج است .

4 - دیدگاه چهارم : اعتقاد کسانى است که این دوره را، دوره تربیت شدن و به کمال رسیدن و نقص هاى دینى خود را جبران کردن مى دانند و مى گویند: در عالم برزخ دین مؤ منان کامل شده و آنان ، تمام عیار وارد قیامت مى شوند.

این کتاب در دو بخش تنظیم شده است یکى مرگ و دیگرى برزخ .

در بخش برزخ در رابطه با سؤ ال قبر، فشار قبر، برطرف شدن عذاب قبر، عذاب برزخى مجرمان ، نپوسیدن بدن هاى بعضى در قبر، صحبت اموات ، پاداش برزخیان و بهشت و جهنم برزخى و ده ها مطالب جالب دیگر مى باشد.

 

مرگ از اسرار است

   مرگ یکى از اسرار خلقت است ، یکى از رازهاى حل نشده است که بشر هنوز نتوانسته به اصل آن پى ببرد، آگاهى از اسرار مرگ یکى از مشکلات علم به حساب مى آید، همان طور که اصل حیات و زندگى نیز از اسرار و رموز مى باشد.

بشرى که هنوز از حقیقت ((حیات ،)) که هم اکنون ، در پرتو آن به لذت بردن و برخوردار شدن از شئون زندگى مشغول است ، اطلاع درستى ندارد، طبیعى است که از حقیقت ((مرگ )) که هنوز به آن نرسیده و طعم آن را نچشیده است اطلاع صحیحى نخواهد داشت .

دنیا هنوز نتوانسته است به راز حیات و پیدایش موجود زنده پى ببرد؟ نتوانسته است بفهمد چگونه مى شود موجود زنده اى که ترکیبات بدن او (از قبیل آب ، خاک ، آهک و مواد معدنى دیگر) که به اندازه معینى است ، هنگامى که مرگش فرا مى رسد، بدون آن که از ترکیبات جسمانى او چیزى کم شود، از حرکت و جنبش باز مى ماند؟

در همین ((بدن )) که قرن ها است دانشمندان ، روى آن کار مى کنند و با وسایل و ابزار دقیق فنى به مطالعات و موشکافى هاى عمیق علمى پرداخته و در اعماق آن فرو رفته اند، با این حال به بسیارى از اسرار آن نتوانسته اند پى ببرند! رمز بسیارى از امراض و راه هاى علاج بر آنان مجهول مانده است .

شاهد روشن آن ، پى گیرى هاى مداوم دانشمندان براى تحقیقات بیشتر طبى و توسعه تاءسیسات مربوط به تشریح بدن و علم وظائف الاعضاء است .

آیا بشر با این جهل وسیعى که نسبت به ((بدن )) خود دارد چگونه مى تواند در مقام شناسایى حقیقت ((روح )) که غیر از ((بدن )) است و آفرینش آن ، آفرینش دیگر و طرز خلقت آن ، طرز مخصوصى است اظهار علم و اطلاع نماید؟ تا چه رسد به این که بخواهد درباره ((مرگ )) که یکى از آثارش جدایى ((روح )) از بدن است ، اظهار علم و اطلاع کند.

ما قسمت مهمى از عمر خود را در خواب به سر مى بریم و هنوز حقیقت آن را نفهمیده ایم ، نمى دانیم چگونه به خواب مى رویم و چگونه خواب مى بینیم . بسا در عالم خواب با صحنه هاى سرورانگیز و یا هراس ناک روبه رو مى شویم . احیانا حوادثى را که هنوز واقع نشده و در آینده واقع خواهد شد در خواب مى بینیم !؟ سپس به همانگونه که در خواب دیده ایم در بیدارى مشاهده مى نمائیم و با خود مى اندیشیم ، راستى حقیقت ((خواب )) چیست ؟ ((خواب دیدن )) یعنى چه ؟ انسان چگونه در خواب از وقایع آینده عمرش باخبر مى شود و آن چه را هنوز واقع نشده است در خواب مى بیند؟

هنگامى که از درک حقیقت خواب ناتوانیم چگونه مى توانیم از مرگى که در مدت عمر فقط یک مرتبه به سراغمان مى آید اطلاع صحیحى داشته باشیم ؟

این ها مسائل مبهم و پیچیده اى است که متفکرترین مغزها و کاوش گران علمى نیز از یافتن جواب قاطع و محکم آن ها ناتوانند.

 

انسان کامل

موضوع بحث، انسان کامل از دیدگاه اسلام است، انسان کامل یعنی انسان نمونه، انسان اعلاء، انسان والا. انسان هم مانند بسیاری از چیزهای دیگر کامل و غیر کامل دارد و بلکه معیوب دارد و سالم و باز انسان سالم خودش دو نوع است:

 1) انسان سالم و کامل 2) انسان سالم و غیر کامل

شناختن انسان کامل یا انسان نمونه از دیدگاه اسلام از آن نظر برای ما مسلمین واجب و لازم است که حکم مدل و حکم الگو و سرمشق را دارد یعنی ما اگر بخواهیم یک مسلمان کامل باشیم چون اسلام می خواهد انسان کامل بسازد اگر بخواهیم به کمال انسانی خودمان برسیم، تحت تربیت و تعلیم اسلامی. باید بدانیم که انسان کامل چگونه انسانی است، چهره انسان کامل چگونه چهره ایست یعنی چهره روحی و معنوی آن، سیمای معنوی انسان کامل چگونه سیمایی  است. مشخصات انسان کامل چگونه مشخصاتی است تا ما جامعه خودمان را، افراد خودمان را و خودمان را آنگونه بسازیم و اگر ما انسان کامل اسلام را نشناسیم قطعاً نمی توانیم که یک مسلمان تمام و کامل باشیم. خود پیغمبر اکرم (ص) نمونه انسان کامل اسلام است. علی (ع) یک نمونه دیگر از انسان کامل اسلام است. ما اگر انسان کامل اسلام را چه از راه بیان قرآن و چه از راه شناخت شخصیت پرورده های قرآن نشناسیم نمی توانیم راهی را که اسلام معین کرده است برویم.        نمی توانیم ما یک مسلمان واقعی و درست باشیم جامعه ما نمی تواند یک جامعه اسلامی باشد پس ضرورت دارد حتماً انسان کامل و عالی و متعالی اسلام را ما بشناسیم.

سخنان دلنشین از سفر آخرت

سخنان دلنشین از سفر آخرت

  از مرگ سخن بسیار رفته است اما سختی دلنشین تر از گفته های مرد الهی شهید راه محراب آیت الله شهید عبدلحسین دستغیب قدس سره در 25 سال قبل سراغ ندارم با آن احاطه ای که به آیات و اخبار و کتابهای مذهبی داشت، یکماه مبارک رمضان درباره سفر آخرت سخن گفت، مرگ را دروازه حیات و ابتدای ملاقات رحمت حق شناسانید؛ از برزخ و نعمتهایش مردمان را بر سر شوق آورد و از عذابهایش ترسانید؛ با بیان آیات و اخبار شنودندگان را از گناه بازداشت و بخیرات مایل گردانید.

    روانت شاد ای معلم اخلاق و بفرموده رهبر مرشد مردم را که در زندگیت این چنین راهنمای مردم به سوی حق و دوری از باطل شدن و با شهادت ترویج بیشتری نمودی بنوشه آن رفیق عزیز: خون آیت الله دستغیب از بیانش برای انقلاب رساتر بود و دشمن خورد کن تر.

  بارها می گفت و فریاد می زد، می نوشت و منتشر می کرد که مرگ فنا نیست بلکه اول بقاء است. مکرر به خانواده های شهداء مژده می داد که قرآن مجید عزیزان شما را زنده خوانده است[1] ما نسبت به آنان مردهن ایم در حالی که حیات حقیقی مال آنان و ادراک کاملتر از آن ایشان است.

گوهری که ناشناخته بود

 


[1] - ولاتفولو لمن یتقل فی سبیل الله اموات سوره بقره 2 آیه 154

سخنان ناروا و گفتارهاى حرام

هفتمین آفت مناظره ، سخنان ناروا از قبیل دروغ و غیبت و امثال آنها است که از لوازم کینه توزى و بلکه از نتایج مناظره مى باشد؛ زیرا مناظره نادرست ، هرگز از نقل سخنى که به منظور نکوهش و توهین به صاحب آن سخن ، ایراد مى شود عارى نیست . بنابراین مناظره کننده سخنان طرف را تحریف و دگرگونه وانمود مى کند، و در نتیجه مرتکب دروغ و افتراء و دغلکارى مى گردد. و گاهى نیز آشکارا طرف خویش را جاهل و احمق قلمداد مى نماید و نادان و نابخرد برمى شمارد. پیدا است که ثمره این کار عبارت از این است که فرد آبرومندى را بى آبرو مى سازد و حرمت او را از میان مى برد.
همه رفتار سابق الذکر از گناهان کبیره مى باشد، و به گونه اى در قرآن و حدیث نسبت به آنها تهدید شده است که مى توان گفت که شعار آن از حد احصاء بیرون است . براى اطلاع از نکوهش غیبت ، همینقدر کافى است که خداوند متعال این عمل را به ((اکل میته )) یعنى خوردن گوشت مردار تشبیه کرده و مى فرماید:
(( ((و لایغتب بعضکم بعضا ایحب احدکم ان یاءکل لحم اخیه میتا فکرهتموه (444) )).
نباید هیچیک از شما در غیاب دیگرى از او بدگوئى کند، آیا هیچیک از شما دوست مى دارد 

سرنوشت‏ شوم کسانی است که امام حسین‏ علیه السلام و یاران باوفایش را به شهادت رساندند.

عبیدالله ابن زیاد(ابن مرجانه)

عبیدالله ابن زیاد هنگام حادثه عاشورا والی کوفه بود. امام‏حسین و یارانش به دستور او به شهادت رسیدند. به ابن زیاد «ابن‏مرجانه‏» هم می‏گویند چون مادرش که کنیزی زناکار و مجوسی بود،«مرجانه‏» نام داشت. وی عمربن سعد و سپاهش را به کربلا فرستادتا امام حسین(ع)را به بیعت وادار سازند و یا او و یارانش را به‏شهادت برسانند و اهل‏بیتش را به اسارت بگیرند.

ابن زیاد پس از مرگ یزید، ادعای خلافت کرد و اهل بصره و کوفه‏را به بیعت فراخواند ولی‏کوفیان او و یارانش را از شهر بیرون‏کردند و در صدد انتقام گرفتن از خون شهدای کربلا برآمدند. وی که‏به شام گریخته بود، برای خاموش ساختن انقلاب توابین به جنگ آن‏هاشتافت.

سرانجام او در یکی از درگیری‏ها با سپاه مختار، در سال‏67 هبه هلاکت رسید. اکنون به چگونگی کشته شدن او اشاره می‏کنیم

سوال و جواب دینی

28 نمو نه ای از سیره یا فرما یش پیا مبر اعظم در محبت به امام حسین (ع) را بیان نما ید ؟

1-پیامبر فرمودند در روز قیامت عرش خدا به انواع زینتها آراسته می شود،امام حسین(ع) بر یک منبر وامام حسین (ع)بر منبر دیگر قرار می گیرد و خداوند عرش را با آنهامی آراید همانند دو گو شواره برای زن.

2-پیامبر به امام عای(ع) فرمودند: سلام بر تو ای پدر دو گل خشبو،توصیه این دو گل خشبو را به تو می کنم.

3-پیامبر در برای امام حسین(ع) هنگام تولد گو سفندی عقیقه کرد ومرتباً این جمله را دربارة امام حسین(ع) بیان می فرمودند که : حسین“ وانا“ من حسین(ع).

29-اخبار پیامبر اعظم از صلح امام حسن(ع)را بیان نما یید؟

ابن عباس از پیامبر نقل فرمودند همانا این پسرم آقاست، گویی خداوند بوسیلة او صلح را بین دوگروه از مسلمانان بر قرار می کند.

امام حسن(ع)و حسین(ع) امامند چه قیام کنند و چه قعود کنند.

سوره آل عمران آیه ی 96 و 97

سوره آل عمران آیه ی 96 و 97

96- ان اول بیت للناس للذی ببکه مبارکاً و هدی للعالمین.

97- فیه آیات بینات مقام ابراهیم و من دخله کان آمنا و لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلاً و من کفر فان الله غنی عن العالمین.

ترجمه:

96- نخستین خانه ای که برای مردم ( و نیایش خداوند) قرار داده شد در سرزمین مکه است که پربرکت و مایه هدایت جهانیان است.

97- در آن نشانه های روشن است ( از جمله) مقام ابراهیم، و هر کس داخل آن شود در امان خواهد بود و برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند، آن ها که توانایی رفتن به سوی آن دارند، و هرکس کفر بورزد ( و حج را ترک کند به خود زیان رسانیده) خداوند از همه ی جهانیان بی نیاز است.

 

 

 

 

 

تفسیر

نخستین خانه مردم

ان اول بیت للناس للذی ببکه مبارکاً.

همان طور که در ذیل آیات سابق گفتیم یهود به پیامبر اسلام دو ایراد داشتند که پاسخ نخستین ایرادشان در آیات سابق آمد، و پاسخ دومین ایراد که درباره فضیلت بیت المقدس و برتری آن بر کعبه بود در این آیات آمده است.

در آیه ی فوق قرآن می گوید اگر کعبه به عنوان قبله مسلمانان انتخاب شده است، جای تعجب نیست، زیرا این نخستین خانه ی توحید است، و با سابقه ترین معبدی است که در روی زمین وجود دارد، هیچ مرکزی پیش از آن مرکز نیایش و پرستش پروردگار نبوده، خانه ای است که برای مردم و به سود جامعه بشریت در نقطه ای که مرکز اجتماع و محلی پربرکت است ساخته شده است.

تاریخ و منابع اسلامی هم به ما می گوید که خانه کعبه به دست آدم علیه السلام ساخته شد و سپس در طوفان نوح آسیب دید و به وسیله ابراهیم خلیل الله تجدید بنا شد.

بنابراین انتخاب پرسابقه ترین خانه توحید برای قبله از هر نقطه دیگری شایسته تر است.

انگیزه ازدواج پیامبر با خدیجه از نگاه چند روایت

عموما نوشته‏اند ماجراى این ازدواج میمون و مبارک از اینجاشروع شد که بنا به پیشنهاد جناب ابو طالب،یا رخواست‏خدیجه،رسول خدا«ص‏»بصورت اجیر یا بعنوان مضاربه براى خدیجه به‏سفرى تجارتى اقدام کرد،و بخاطر سود فراوانى که در اثر تدبیر ودرایت آنحضرت از این سفر نصیب خدیجه شد آن بانوى مکرمه‏علاقمند به این وصلت گردید و مقدمات این ازدواج فراهم شد...

که البته اصل داستان و پاره‏اى از خصوصیاتى که در آن ذکر شده‏مورد نقد و بررسى است که بعدا خواهیم گفت.

و از پاره‏اى روایات دیگر نیز استفاده مى‏شود که این علاقه‏و اشتیاق پیش از آن سفر تجارتى در دل خدیجه پیدا شده بودو جریان سفر مزبور،بر فرض صحت،به این عشق و علاقه کمک‏کرد.

ابن شهر آشوب‏«ره‏»در کتاب مناقب خود روایت کرده که‏در روز عیدى زنان قریش در مسجد گرد هم جمع شده بودند که‏مردى یهودى در برابر آنها آمده و گفت:«لیوشک ان یبعث فیکن نبى فایکن استطاعت ان تکون له ارضایطاها فلتفعل‏».

-نزدیک است در میان شما پیامبرى برانگیخته شود پس‏هر یک از شما زنان که بتواند زمین خوبى براى گام زدن او باشدحتما اینکار را بکند...

زنان قریش در برابر این گستاخى و جسارتى که به آنها کرده‏بود او را با مشتهاى سنگریزه از نزد خود راندند ولى این گفتار مردیهودى بارقه‏اى در دل خدیجه که در جمع آن زنان حضور داشت‏ایجاد کرد و محبتى از پیامبر گرامى اسلام در قلب او جایگیرساخت... (1)

البته باید براى توضیح بیشتر این مطلب را به این حدیث اضافه‏کرد که طبق روایات پسر عموى خدیجه یعنى ورقة بن نوفل نیزکه از ادیان آسمانى و انبیاء الهى اطلاعاتى داشت و کتابهائى رادر این زمینه خوانده بود خبرهائى از ظهور آنحضرت داده بود،و درپاره‏اى از اوقات آن روایات را بر آنحضرت منطبق مى‏دانست...

بشرحى که در داستان سفر تجارتى رسول خدا«ص‏»خواهد آمدو همچنین روایات و خبرها و پیشگوئیهاى دیگرى که در اثر آن خبرها خدیجه در حد زیادى امیدوار شده بود که آن پیامبر مبعوث‏محمد«ص‏»خواهد بود،و البته جریان آن مسافرت نیز که نقل‏شده ممکن است‏به این علاقه و امید کمک کرده باشد...

و اما داستان سفر تجارتى رسول خدا«ص‏»براى خدیجه به‏اجمال و تفصیل نقل شده و در کتابهاى شیعه و اهل سنت روایت‏شده،و ما تفصیل آنرا در کتاب زندگانى رسولخدا«ص‏»ذکرکرده‏ایم که ذیلا از نظر شما مى‏گذرد،و سپس به تجزیه و تحلیل‏و نقد و بررسى آن مى‏پردازیم:

سفر تجارتى رسول خدا«ص‏»براى خدیجه:

اینان نوشته‏اند روزى که رسولخدا«ص‏»عازم سفر شام‏و تجارت براى خدیجه گردید،و هنگامى که مى‏خواستند حرکت‏کنند خدیجه غلام خود«میسرة‏»را نیز همراه آنحضرت روانه کردو بدو دستور داد همه جا از محمد«ص‏»فرمانبردارى کندو خلاف دستور او رفتارى نکند.

عموهاى رسولخدا«ص‏»و بخصوص ابوطالب نیز در وقت‏حرکت‏بنزد کاروانیان آمده و سفارش آنحضرت را به اهل کاروان‏کردند و بدین ترتیب کاروان بقصد شام حرکت کرد و مردمى که‏براى بدرقه رفته بودند بخانه‏هاى خود بازگشتند.

وجود میمون و با برکت رسولخدا«ص‏»که بهر کجا قدم میگذارد برکت و فراخى نعمت را با خود بدانجا ارمغان مى‏بردموجب شد که اینبار نیز کاروان مکه مانند چند سال قبل،ازآسایش و سود بیشترى برخوردار گردد و آن تعب و رنج و مشقتهاى‏سفرهاى پیش را نبیند،و از اینرو زودتر از معمول بحدود شام‏رسیدند.

مورخین عموما نوشته‏اند:هنگامى که رسولخدا«ص‏»بنزدیکى شام-یا همان شهر بصرى-رسید از کنار صومعه‏اى عبورکرد و در زیر درختى که در آن نزدیکى بود فرود آمده و نشست.

صومعه مزبور از راهبى بود که‏«نسطورا»نام داشت،و با«میسرة‏»که در سفرهاى قبل از آنجا عبور میکرد آشنائى پیدا کرده‏بود.