دانلود مقاله و پروژه و پایان نامه دانشجوئی

دانلود مقاله و پروژه و پایان نامه دانشجوئی

دانلود مقاله و پروژه و پایان نامه دانشجوئی

دانلود مقاله و پروژه و پایان نامه دانشجوئی

مراحل رشد تعلیم و تربیت کودک

فرمت :WORD                                                     تعداد صفحه :26

 

«فهرست مطالب»

 

عنوان

صفحه

  • مقدمه

 

  • از تولد تا سه سالگی

 

  • از سه سالگی تا هفت سالگی

 

  • بازی کودک

 

  • رشد کودک

 

  • منظور  کودک از گریه  کردن

 

  • و در آخر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مقدمه

مظاهر طبیعت و تمام موجودات  از اجداد به وجود آمده اند، هیچ موجودی با موجود دیگر همسان نیست، آیا هرگز فکر کرده اید؛ برای تولد انسان با تولد سایر موجودات همسان نیست؟ و برای چه نوزادی گنجتشک ها، مورچه ها و سایر حیوانات مانند انسان به دنیا نمی آیند؟ برای چه ماهیان برای تکثیر جنس خود تخم ریزی می کنند و اگر انسان هم مثل مورچه ها به دنیا می آمد چه عیبی داشت؟ و بالاخره برای چه تمام عوامل طبیعت همسان نیستند و هر کدام برای خودشان مقرراتی جداگانه دارند؟

البته ما نمی توانیم به اسرار خلقت اعتراض کنیم. زیرا چیزی نمی دانیم و آن چه را که می دانیم ناقص و بدون دلیل است، اما لا اقل حق آن را داریم که علت بسیاری از این ناهمسانی ها را بدانیم و لااقل برای چه نوزادهایی انسان وقتی به دنیا می آینئد هیچ چیز منی دانند، هوش و عقل و ادراک ندارند و اگر پدر و مادر از این نوزادان پرستاری نکنند خودشان قدرت حفظ نگهداری خود را ندارند در حالی که حیوانات به طور کلی این طور نیستند. و به محض اینکه به دنیا می آیند و یا بعد ازدو سه روز به اطراف خود نگاه می کنند، یعنی همه چیز را می بینند در صورتی که نوزاد انسان با این که چشم دارد هیچ چیز را نمی بینند.

حیوانات بعد از به دنیا آمدن هوشیا رو با احساس هستند، اگر به آن ها نزدیک شویم احساس ترس می کنند و به گوشه ای فرار می کنند. نوزاد انسان کسی را نمی شناسند و پدر و مادرش را با دیگران فرق نمی گذارد، راه را از چاه تشخیص نمی دهند و به سر راهش هزاران خطر موجود است.

کودک شش ماهه پدر و مادرش را می شناسد و در حالی که یکی دو ماه پیش هیچ کس را نمی شناخت و همه برای او یکسان بودند.

در این دنیای جدید احساس او تبدیل به ادراک می شود، مادرش را می بیند و او را می شناسد، و او را با وجود دیگر فرق می گذارد، و به پدر و به مادر و به کسانی خود آشنا شده است. در حالی که در روز های پیش چیزی نمی دید. موجود نابینایی بود که با وجود داشتن چشم چیزی را نمی دید. اما چون چندی گذشت همه چیز را می بیند ولی آنها را نمی شناسد و چند ماه دیگر که گذشت هم می بیند و هم آنها را می شناسد و درک می کند. و دیگر مانند سابق مداد یا قلم را به دهان نمی گذارد . زیرا می داند که مواد خوردنی نیست اما شیر را می نوشد و اگر مادر او را ترک کند بنای گریه می گذارد. از دوری او رنج می برد و چون زبان دارد با گریه و بی تابی مادرش را صدا می کند. در روزهای پیش دستش را به آتش می گذاشت. برای اینکه نمی دانست آتش او را می سوزاند.اما امروز آتش را می شناسد و اگر او را به آتش نزدیک کنید فرار می کند. و با گریه و زاری مادرش را مجبور می کند که آتش را از او دور سازد، احساس خطر می کند، مادرش را دوست دارد زیرا احساس محبت می کند.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.