دانلود مقاله و پروژه و پایان نامه دانشجوئی

دانلود مقاله و پروژه و پایان نامه دانشجوئی

دانلود مقاله و پروژه و پایان نامه دانشجوئی

دانلود مقاله و پروژه و پایان نامه دانشجوئی

تحقیق گرافیک سه بعدی

فرمت :WORD                                                     تعداد صفحه :23

 

«فهرست مطالب»

عنوان

شماره صفحه

مقدمه

 

گرافیک سه بعدی در 3D max

4

مختصات vooordiates

2

محور Axes

3

درک مفهوم نمای دید در 3D max

3

نورها Lights

4

روشن وند Rendering

7

قلمرو ها Rogions

8

منجمد کردن اشیاء

9

کار با گروهها

9

درک مفاهیم مربوط به مدلسازی

10

ساختن خانه

17

ساختن درب

18

نسبت دادن مواد به اشیاء

19

ساختن کوه‌ها

20

گاردهای دور باغ

20

قانونگذاری استفاده از تلفنهای همراه و ایمنی بزرگراهها

فرمت :WORD                                                     تعداد صفحه :41

کنفرانس ملی قانونگذاران سیاسی در مورد:

تلفنهای همراه و ایمنی بزرگراهها

روز به روز سازی در سال 2002

اکتبر سال 2002

نوشته شده توسط Matt Sundeen رئیس اصلی برنامه:

ارتباط بین جلب توجه راننده و ایمنی بزرگراهها مساله قابل توجهی برای قانونگذاران در ایالات متحده می باشد. هر سال بیش از 000/42 نفر کشته می شوند و بیش از 3 ملیون تصادف رانندگی زخمی می شوند. سازمان ملی ایمنی بزرگراهها (NHTSA) تخمین می زند که 200 درصد از 20 درصد تمامی تصادفات وسائط نقلیه  یا حدود 1.2 میلیون تصادف به عنوان یک عامل اصلی از طریق حواس پرتی راننده انجام می گیرد.

توجه اینکه خیلی از چیزها می تواند باعث حواس پرتی راننده شود موضوع چراغ روشنایی برای قانونگذاران محلی ارتباطی بین استفاده تکنولوژی های داخل ماشینی مخصوص تلفنهای بی سیم را برای قانونگذاری مشخص می کند. از سال 1999 هر ایالت قانونگذاری را با توجه به استفاده تلفنهای بی سیم در نظر گرفته است. در همین وضعیت کنگره از شرایط خاصی را بر روی این قضیه صحه گذاشت است. بسیاری از آژانسهای فدرال و ایالتی تاثیرات تکنولوژی بر جلب توجه رانندگان را مورد مطالعه قرار می دهند و تخمین زده اند 300 شهر شهرستان و یا بخش دارای موارد خاص استفاده ازتلفنهای همراه هستند.

علاقه مندی به استفاده از تلفنهای همراه و امنیت بزرگراهی با افزایش قابل توجه در تعداد تلفنها در جاده ها در نظر گرفته شده است. ارتباطات ماهواره ای و ارتبات اینترنتی (CTIA) بیانگر این است که بیش از 1377 میلیون و در حال حاضر از سرویسهای بی سیم در ایالات متحده استفاده می کنند که بیشتر از 60 میلیون مشترک در سال 1998 بوده است.

میانگین زیادی از مشترکین بی سیم و نیمی بیش از 130 فرد از ابزارهای پرتابل که قابلیت استفاده در داخل و خارج از ماشین را دارند استفاده می کنند.

افزایش در تعداد تلفنها به همراه پیچیدگی عملکردهای تلفنی و پتانسیل بیشتر برای حواس پرتی رانندگان می باشد. تلفنهای مدرن به افراد این اجازه را می دهند که از بازار بورس خبردار شوند شرایط جدید رویدادهای ورزشی را بدانند و یا تصاویر دیجیتال بفرستند.

قابلیت جابجائی پذیری تلفن همراه به این معنی است که افراد می توانند از تلفن ها در هنگام رانندگی استفاده کنند:

NTHSA تخیمن زده است که در حدود 73 درصد از مشترکین از تلفن های خود در هنگام رانندگی استفاده می کنند. بقیه حدس زده اند که بین 50 درصد تا 70 درصد از تمامی تلفن های موبایل در ماشین مورد استفاده قرار می گیرند.

تلفن  های موبایل تنها تکنولوژی مورد استفاده در جاده نیست. تولید کنندگان اتومبیل اطلاعات متنوع و یا سرگرمی های مختلف در زمینه تلفن های همراه در ماشین قرار می‌دهند. در حال حاضر در اکثر ماشین های رانندگان و مسافران می توانند e-mail چک کنند در اینترنت گشت بزنند، سیستم های اطلاعاتی را پی گیری کنند و از ابزارهای مختلفی استفاده کنند که تا به حال تنها از طریق یک خط ثابت امکان پذیر بوده است.

متخصصین پیش بینی می کنند که این گونه تکنولوژی های داخل ماشینی می توانند احتمالاً تا حدود 30$ بیلیون دلار تا S5 بیلیون در صنعت تا سال 2010 رشد کند.

با تمامی این وسایل جدید و وسائط نقلیه موتوری قانون گذاران دیدگاه جدید تری از این که چگونه امنیت راه را در نظر بگیرند دارند. موارد جلوگیری این بحث را پیش کشیده اند که این موارد از ابزارهای موجود حالت جالب تری را در نظر می گیرد. ابزارهای جدید در ماشین معمولا به طور خطرناکی توجه راننده رامنحرف کرده و باعث ایجاد خطر می شوند. ابزارهای مربوط به اینترنت احتیاج به این دارند که راننده درگیر دستگاه های مربوط شود و از این طریق قابلیت کارکرد راننده را به وظیفه خود یعنی رانندگی، کاهش می دهد.

افراد مخالف بر این باورند که تکنولوژی ها ناقص امنیت در رانندی نیستند و باعث جلب توجه مسافران نمی شوند در حالی که مسافران می توانند بدلیل آگاه بودن بیشتر از شرایط رانندگی می توانند رانندگان را از خطرات موجود در راه آگاه کنند این گونه شرایط همچنین دارای مواردی است که باعث ایجاد احتیاج برای قانون گذاری می شود.

مخالفان محدودیت بیانگر ارزش تلفنهای بی سیم ودیگر ابزارها هستند که به عنوان شرایط عمومی مناسب می باشد. بیش از 137 میلیون فرد از تلفن های بی سیم استفاده می کنند. علی رغم الکل برای مثال تلفن های بی سیم فراهم آورنده مورهائی برای راننده هستند. افراد از تلفن های خود برای کار استفاده می کنند و هنوز با برخی موارد مورد علاقه درگیر هستند. بر طبق CTIA، بیش از 156000 تماس ضروری از طریق تلفن های بی سیم یا موبایل انجام می شود. بعلاوه مخالفان بر سر این مساله بحث دارند که کمی موجود است که صحبت کردن تلفن های بی سیم و موبایل نسبت به دیگر فعالتی های معمول در ماشین مثل خوردن و آرایش کردن و یا استفاده از رادیو و ایجاد حواس پرتی می‌کند. 

KBSES: یک سیستم مبتنی بر دانش برای انتخاب تجهیزات

فرمت :WORD                                                     تعداد صفحه :54

KBSES: یک سیستم مبتنی بر دانش برای انتخاب تجهیزات

7-1: مقدمه

در سالهای اخیر صنایع تولیدی پیشرفت های قابل توجهی کرده است. این پیشرفت با افزایش تعداد سیستمهای خودکار در صنایع تولیدی قابل اندازه گیری می باشد. رمز موفقیت این سیستمها در انتخاب مناسب و استفاده کارآ از منابع قابل دسترس از قبیل ماشینها، ابزارها، قید و بندها، و سیستمهای حمل و نقل مواد می باشد. انتخاب و استفاده مناسب از این منابع، بهره وری را افزایش می دهد. در عین حال، مشخصات طراحی مربوط به سیستمهای جدید پیچیده تر می شود. طراحان و استفاده کننده گان از سیستمهای تولیدی خودکار سعی کرده اند که با به کارگیری ابزار جدید از عهده این پیچیدگیها برآیند.

سیستمهای مبتنی بر دانش، دسته ای از ابزارهای جدید را ارائه می دهند که برای بهبود وظایف طراحی و مدیریت در سیستم های تولید خودکار بکار می روند. اگر چه تکنیکهای بهینه سازی می توانند در حل مسائل پیچیده تولیدی موثر باشند، اما به دلایل زیر، همیشه استفاده از آنها به راحتی امکان پذیر نیست:

  • اطلاعات مورد نیاز برای مدلهای بهینه سازی، ممکن است براحتی در دسترس نباشند.
  • حدود و عملکرد آنها ممکن است محدود باشد.
  • آنها احتیاج به نیروی انسانی متخصص دارند.
  • به علت پیچیدگی مسائل صنعتی، الگوریتم ها اغلب قادر به تهیه جواب بهینه برای آنها نیستند.

از سوی دیگر سیستم های مبتنی بر دانش مثلاً در حل مسائلی که برای فرمولهای ریاضی هم بسیار پیچیده هستند یا مشکل استفاده راه حل بهینه وجود دارد مورد استفاده قرار گرفته اند. از جمله مشکلاتی که با آن روبرو هستیم وقتی است که تکنیکهای بهینه سازی با سیستمهای مبتنی بر دانش ترکیب می شود. همانطور که گفته شد نیروی انسانی متخصص با استفاده از راههای بهینه سازی مسائل به حل مسائل پرداختند. اگر استفاده از سیستمهای مبتنی بر دانش موفقیت آمیز باشد باید به روشی استفاده شود که جایگزین نمودن نیروی انسانی متخصص بیشتر از تکنیکهای بهینه سازی باشد(هاراگووکاسیاک 1987).

در این فصل سیستم مبتنی بر دانش که KBSES  نامیده می شود و در حل مسائل انتخاب تجهیزات تولیدی مورد استفاده قرار می گیرد ارائه می شود.

 

7-2: طرح سیستم ساخت و تولید

طرح سیستم تولید یک ترکیب فعال است که احتیاج به حل یک سری مسائل مرتب شده در یک طبقه را دارد. در این طبقه بندی ممکن است که یک مسئله بیش از یکبار حل گردد. به طور مثال حل مسئله انتخاب تجهیزات در یک سطح بالا به وسایل هدایت خودکار (AGV )  که در سیستم حمل و نقل مواد (MHS)  برای قراردادن روی ماشینهای MS  استفاده شده اشاره می کند. مادامیکه مسئله جانمایی       ماشین آلات را در یک سطح پایین تر حل می کنیم، محدودیت ها (برای مثال، محدودیت فضا) ممکن است که استفاده از یک رباط را در سیستم حمل و نقل مواد در نظر بگیرد، در این مورد ، مسئله انتخاب ماشین آلات با محدودیتهای تغییر یافته برای برقرارکردن یک سری جدید ماشین TS. به طور صحیح مورد تحلیل قرار گیرد.

ضرب المثل های فارسی با مفهوم های آنها

فرمت :WORD                                                     تعداد صفحه :27

یک ضرب المثل فارسی می گوید :  از هر چه بترسیم ، برای مان  اتفاق می افتد                   (( یا از هر چه بترسیم ، به سرمان می آید . ))   چه مکانیزمی صورت می گیرد که وقتی از چیزی  بدمان می آید ، برایمان اتفاق می افتد ؟ یا بر عکس چه  مکانیزمی وجود دارد وقتی انتظار حوادث خوب ، خوشایند  و اخبار شادی را داشته باشیم ، همان برایمان پیش می آید ؟

انسان ، به تجربه  دریافته  وقتی اندیشه های  مثبت یا منفی در ذهن تکرار  شوند ، دیر یا زود آنها  را به چشم خواهید دید . به عبارت دیگر ، مسایل  ابتدا ذهنی بوده  و بر اثر تکرار بصورت عینی در می آیند .

افراد از طریق  صحبت و کلمه ها با یکدیگر ارتباط بر قرار می کنند ، کلمه ها  در ذهن  تبدیل به تصاویر می شوند ، چون زبان ذهن  ، تصاویر هستند نه  کلمه ها . وقتی  از چیزی خوشمان یا بدمان می آید ، نا خواسته و نا خود آگاه به تجسم و تصویر سازی آنها  در ذهن می پردازیم . هر قدر تجسم و تصویر سازی ذهنی نسبت به مواردی بارها صورت گیرد ، احتمال وقوع آن بیشتر        و سریعتر می شود . همین طور اگر تجسم  و تصویر سازی  ذهنی در مورد سلامتی ، شادابی          و موفقیت باشد ، با تکرار تجسم ذهنی ، احتمال وقوع آن را بیشتر می کنیم .

به منظور روشن شدن موضوع به بازگو کردن  یک مثال می پردازیم :

دو نفر محصل داوطلب کنکور که از نظر استعداد ، ضریب هوشی ، ساعت مطالعه ، شرکت در کلاس های کنکور، شرایط خانوادگی و در بسیاری موارد دیگر مشابه هم هستند ، به نام های (( افشین )) و (( بابک )) به شما معرفی می شوند .

(( بابک )) امیدوار  است که به طور حتم در کنکور و در رشته ی دلخواه ، قبول خواهد شد .

(( افشین )) فکر می کند با این همه داوطلب  کنکور ، احتمال قبولی در رشته ی  دلخواهش بسیار کم است .

 

 

درجلسه ی امتحان  چه اتفاقی می اقتد ؟

می دانیم که زمان سئوال ها برای داوطلبان کنکور (( بر حسب رشته ها )) یکی است . (( بابک )) با امیدواری و این که به طور حتم در رشته ی دلخواهش قبول خواهد شد ، وارد جلسه ی امتحان  شده و شروع  به پاسخ داده به پرسشها می کند. به کمک  ضمیر ناخودآگاهش هرآنچه خوانده  و حفظ کرده را با سرعت و بطور صحیح به ورقه ی امتحان منتقل می کند .

(( افشین )) با نا امیدی وارد جلسه ی کنکور شده و با افکار منفی و ترس ، شروع می کند به جواب دادن پرسشها . در اینجا ضمیر ناخودآگاه او به کمکش می شتابد و (( افشین )) را در قبول نشدن در رشته ی دلخواهش  کمک    می کند  ، در نتیجه پاسخ سئوالهای  امتحان ، یا فراموش        می شوند و یا به غلط  به ورقه ی امتحان منتقل می شوند .

هر دو  داوطلب به نتیجه ی دلخواه شان می رسند :

(( بابک )) در رشته ی دلخواهش قبول شده و آنچه را می خواست و تجسم و تصویر ذهنی اش بود ، آن را به دست می آورد (( افشین ))  در رشته ی دلخواهش  قبول نمی شود و آنچه را که تجسم و تصویر ذهنی اش بود و از آن می ترسید ، به سرش می آید .

بلی همیشه انتخاب با شماست ، می توانید موفق باشید یا نیاشید ، انتخاب با خودتان است . (( هنر فورد ))        می گوید :  (( هر گونه که در مورد بدین معنی که ،  اگر فکر کنید از عهده ی انجام فلان کار بر می آیید ، از     عهده ی انجام آن  بر خواهید آمد . اگر فکر کنید که از عهده ی انجام فلان کار بر نمی آیید ، از عهده ی انجام آن بر نخواهید آمد  ، در واقع وقتی می گویید :             (( من از عهده ی فلان کار بر می آیم )) ، پیام مثبت به ضمیر  ناخودآگاه  می دهید ، ضمیر ناخودآگاه  تان به طور معجزه آسا در انجام کار مورد نظر به شما کمک می کند  تا انجام آن کار محقق شود . در حالی که وقتی می گویید نمی توانم فلان کار را انجام  دهم . ضمیر  ناخودآگاه  در انجام  ندادن آن به شما کمک می کند .

افراد موفق ، تصویر ذهنی مثبت و سازنده ، قوی و عالی از خود دارند . افراد نا موفق ، تصویر ذهنی منفی و ضعیف     بر خورد حاکم می کنند  . بنا براین  وقتی اندیشه های مثبت در سر بپرورانیم  ، نتیجه ی  مثبت و موفقیت  نصیب مان می شود . به عبارت ساده ، موفقیت زمانی به سراغ ما      می آید  که خود به دنبال آن باشیم .  همان طور  که در مورد  (( بابک )) اتفاق   افتاد در حالی که  اگر افکارمان منفی باشد  ، به طور حتم  با عدم موفقیت رو به رو خواهیم شد  و به عبارت دیگر گرفتاری و عدم موفقیت به سراغ افرادی می رود  که خود به دنبال آن باشند ، همان طور که در مورد (( افشین )) ، شاهد آن بودیم .

آیا می توان آگاهانه و به صورت عمدی تصویر ذهنی مثبت و عالی برای خود به وجود آورد  و خود را در مسیر سلامتی ، شادابی ، موفقیت و اهداف خود قرار داد ؟ به عبارت دیگر آیا می توانیم آگاهانه برنامه ی  ذهنی خود  را دستکاری کرده و صورتی در آوریم  که سریع تر ما را به اهداف مان برساند !  به عنوان مثال  کمک کند  سیگارمان  را حتی ترک کنیم ؟

بلی ! برای رسیدن به موفقیت ها ، باید  اهداف شفاف  و روشنی برای خود انتخاب کرد ، آگاهانه ، با شجاعت ، شهامت و قدرت به تصویر سازی ذهنی  و تجسم اندیشه های مثبت  سازنده پرداخت و افکار و اندیشه های  منفی  و مخرب را از ذهن خود دور ساخت تا به موفقیت  های لازم دست یافت . شگفت انگیز است که بدانیم هر طوری که بیندیشیم ، مغزمان هم در همان مسیر رشد      می کند . چون ضمیر نا خودآگاه نمی تواند تفاوتی بین  یک تصویر ذهنی را با یک تجربه ی واقعی تشخیص دهد و هر دو به صورت  یکسان بر روی آن تأثیر می گذارند ، بنابر این اگر تصاویر ذهنی دلخواه و اهداف خود را آگاهانه با کلیه ی جزئیات مربوط تجسم کنیم و به تکرار آنها بپردازیم ، پس  از مدتی  آن تصویر ذهنی و اهداف شفاف و مشخص خود را بصورت عینی به چشم خواهیم دید .

برای این تجسم ها و تصویرهای ذهنی ، سریعتر نتیجه بدهند ، شایسته است بین فعالیت های ذهنی  و فیزیکی ارتباط برقرار کرده  و با هم تکرار آنها بپردازیم . 

بررسی شعر نو( نیماسی)

فرمت :WORD                                                     تعداد صفحه :17

صفحه

1

3

6

7

12

عنوان

زبان شعر نو( نیماسی)

گذری بر ابهام در شعر نو

ویژگی ها و سویه های مدرن

نوآوری نحوی در شعر نو

داستان پردازی اشعار شعر نو

 

 

 

 

 

 

 

زبان شعر نو( نیماسی)

پیداست زبان گفتار و زبان شعر دراجزاء با یکدیگر وجه اشتراک دارند. در هر دو نحوه ی بیان« واژه» عنصر اساسی و بنیادین است. اصولاً زبان از ترکیب و هم نشینی واژگان در یک ساختار منظم بوجود می آید. لیکن آنچه مرز میان این دو نحوه ی بیان است شکل برخورد گوینده( یا شاعی با واژه برخورد واژه ها با یکدیگر در شعر و کارکرد خاص آنها می باشد. گفته شد« برخورد واژه ها در شعر»  زیرا« اگر میان واژه ها برخوردی نباشد، شعر بوجود نمی آید. شعر از زبان فراتر رفته، قواد آن را در هم می ریزد میان واژگاه جابجایی پیش می آید این، یعنی برخورد واژه ها[1]  که موجد ساختاری به نام شعر است. در زبان گفتار صرفاً یک نشانه ااست به اشیایی آنکه تصویر شوند گفته می شوند. گوینده در زبان گفتار آنها را به نام می خواند بی آنکه نشانی نشان دهد. لیکن در زبان شعر، واژه نام شیء نیست، خودشیء است و شاعر بی آنکه بگوید نشان می دهد و مخاطب بجای آنکه بشوند می بیند. فرانسیس پونژ[2] می گوید:

«  هرگز واژهای را از نزدیک دیده اید؟ واژه ای را بردارید ؟ خوب بچرخانید و به حالتهای مختلف درآورید تا عین مصداق خود شود.» خود پونژ واژه ی « کروش»Croche (= کوزه) را مورد بررسی شاعرانه قرار داد و ادعا کرد که هر صرف این واژه بیانگر جایی از کوره ی گلی است. بعقیده او هیچ واژه ی دیگری رنگ کوزه ندارد. این است جایگاه واژه در شعر.

 آنچه مسلم است این است که شعر هنری زبانی است مثل زبان از عناصری چون واژه و لحن در یک ساختار دقیق ساخته شده و از این نظر نیز از جهات صوری، کاملاً مطنبق با زبان گفتار است. و اگر آن 2 سطح را بنگریم کاملاً یکی شان می یابیم، زیرا هر دو از ابزار و مصالح مشترکی شکل گرفته اند، فقط با نگریستن از دیگرسو، با چشمانی که طور دیگری ببیند، می توان شکاف عمیقی و فاصله میان آن دو نحوه بیان را دریافت. واژه در زبان گفتار یک علامت است و در شعر معنا. ساختار در زبان گفتار- اگر باشد- زائیده ی تصادف با مصالحی ا ز تسامح است؛ و ساختار در شعر، نتیجه ی هوشمندی ب ابزاری از ذوق و زیبایی است؛ و گاه چنان نظام مند که نتوان خشتی را جای خشتی نهاد بی آنکه به معماری زییاشناختی آن آسیبی وارد شود.

مختصر آنکه زبان شعر معانی خاص را ر هم می ریزد تا از مستقیم گویی بگریزد و انتقال دهنده ی معناهایی باشد که در ذهن شاعر به بلوغ رسیده است. و از این نظر،نه تنها با زبان گفتار که با زبان علم نیز که بخاطر دقت و تأکید ناشی از روح علمی و تحقیقی، نافی رمزگویی و تعدد و تنوع معانی است،  متفاوت است.

 


1- محمد حقوقی، شعر و شاعران، ص 2-341

 

2- محمد تقی غیاثی سبک شناسی ساختار، ص 16

3- Francis Ponge (1899-1988) شاعر فرانسوی 

نقد و بررسی دیوان سید رضی(ره)

فرمت :WORD                                                     تعداد صفحه :267

موضوع: برای شناخت و شناساندن شخصیتهای برجسته علمی، یکی از بهترین روشها بررسی آثار مکتوب آنان است که بازتاب آرا و اندیشه ها و تجلیگاه علم و دانش آنهاست از آنجائیکه شناخت دقیق افکار و اندیشه های هر یک از بزرگان  می تواند چراغ روشنگری فراروی نسل جوان باشد ما را بر آن داشت تا برای تحقق این آرمان مقدس، دست به دامن آسمان پرستاره ی علم ادب ببریم تا چراغی برگیریم.

لذا در این کهکشان، ستاره ای را رصد کردیم که هرچند غبار غرض ورزی وجهل آمیخته با گذشت زمان، چهره ی عالمتاب او را تا حدودی پوشانده است و آنگونه که شایسته شخصیت او بوده برای جهان علم و ادب شناخته نشده است.

 وی شخصیت بی نظیری است که با داشتن مناصب فقاهت و زعامت و نقابت علویان و مناصب مختلف سیاسی، هیچگاه شیفته مظاهر و زخارف دنیوی نشد و لذا بواسطه ی اتصال به حقیقت هستی، اهل دل بود. عاطفه ی سرشار، روحیه ی حساس، وقریحه ی وقاد او باعث گردید که برای بیان حقایق و ثبت وقایع سلاح قدرتمند خود را بکار گیرد و در جهت تحقق اهداف و آرمانهایش گوش به ندای دل دهد که نتیجه آن اشعار نغز و دلنشین و سخنان زیبای اوست که دیوان شعری با چنین گلهایی فراهم آورد. با توجه به اینکه دیوان اشعار این نادره ی دوران بازتاب اندیشه های عمیق و آئینه ی تمام نمای سلوک عرفانی اوست ایجاب می کند که برای شناسایی اندیشمند فرزانه و شاعر گرانمایه، دیوان اشعار او را درکنار آثار گرانبها و ارزشمند فقهی و کلامی اش کاملاً مورد نقد و بررسی علمی و ادبی قرار گیرد.

 اهداف: لذا در این کار تحقیقی هدف ما بر آن بوده است که آرا  و اندیشه های یگانه ی دوران را از میان اثر ارزنده ی ادبی اش( دیوان اشعار) مورد ارزیابی و نقد بررسی قرار داد  تا از میان اشعار به بازخوانی نظریات و افکار عالمانه ی    « شاعر فقیه» بپردازیم. بنابراین در شناخت ابعاد شخصیتی این ادیب گرانقدر نیازمند آن هستیم که پاسخ های قانع کننده ای در قبال پرسش های زیر داشته باشیم:

  1. نحوه ی تجلی افکا رو اندیشه های رضی در دیوان چگونه بوده است؟
  2. تأثیر شریف رضی بر ادبای پس از خود و ادبیات عرب به چه میزان بوده است؟
  3. جلوه های انتساب به دودمان علوی و میزان تأثیر آن بر شخصیت وی چقدر می  باشد؟
  4. گردآورنده نهج البلاغه واقعاً کیست؟ و تأثیر آن بر ادبیات عرب چگونه و تا چه اندازه ای بوده است؟

فرضیه ها:

 با توجه به اینک رضی یک فقیه برجسته و آشنا به ظرایف علوم اسلامی است ولی اشعار خود را مرکب اندیشه های علمی و ادبی و مباحث فلسفی قرارداده و برای بیان مقاصد وتشریح مسائل علمی و عملی بهره های فراوان از آن برده است و در هر جائی که نیاز بوده  به طرح مباحث اخلاقی و مبانی فلسفی انسان شناسی و معادشناسی پرداخته است. سبک منحصربه فرد او در هجویات نمونه ی بازر اخلاق اسلامی است. و یا غزلهای عاری از وصف« می» و توصیف نوازندگان و خوانندگان زیباروی، حاکی از محتوای مکتب و تعالیم عرفانی وی است.

 وی با تأسیس اولین دانشگاه مدرن علوم اسلامی و تربیت شاگردان فاضل و فقهای نامداری چون شیخ  طوسی(ره) و نگارش و گردآوری کتاب گوهربار

« نهج البلاغه» تأثیر انکارناپذیری بر ادبیات جهان اسلام و عرب و ادبای پس از خود برجای گذاشت. لذا او با این اقدام خدمت ارزنده ای به جهان ادبیات و علم و اندیشه ی بشری نمود. ولی کار پرثمر او دچار تردید واقع شده و در برخی از محافل سخن از گردآورنده و یا نگارنده نهج البلاغه به میان می آید که او واقعاً کیست؟

 ما نیز د راین مجموعه با توجه به اسلوب نگارش نهج البلاغه و تطبیق آن با سبک نوشتاری رضی در کتابهای ماندگارش و با بیان دلایل وشواهد و قرائن ثابت نمودیم که افتخار گردآوری نهج البلاغه همچنان برای رضی بوده و خواهد بود.

 انتساب رضی به خاندان علوی وشرافت ذاتی این خاندان باعث گردید که نیروی عجیبی در رضی بوجود آید و چنان مقتدرانه پا به عرصه گذاشت ک در مطالبه ی علنی حقوق خانوادگی خویش در امر خلافت از هیچ مقامی و منصبی هراس به دل نداشت و لذا جسورانه خلیفه ی عباسی را مورد خطاب قرار می دهد و گاهی هم خواسته های قلبی خود را در قالب ستایش پدر به منصه ی ظهور می رساند.حتی برای ابراز انزجار از خلافت عباسی به خلیفه ی فاطمی که در جد و مرام تا اندازه ای با او مشترک بوده اظهار علاقه و محبت می کند.

مرثیه های رضی هم از این خواسته ی او خالی نیست و شاید اوج قدرت او در نکوهش خلافت اموی و عباسی باشد. وی در ضمن سوگنامه های حضرت سیدالشهداء(ع) با شیوه ای نو، به بیان وقایع تاریخی و ستم های قدرتمندان غاصب می پردازد.

 محتوا:

 پایان نامه ی حاضر در قالب دو باب تدوین شده است که در باب اول به بررسی اوضاع اجتماعی و ادبی قرن چهارم پرداخته که در این فصل علاوه بر بررسی اوضاع سیاسی و اجتماعی، به نقش آل بویه در حرکت فکری و فرهنگی قرن چهارم و مظاهر فرهنگی و ادبی این قرن در قالب محصولات فرهنگی نظیر: شعر، نثر، نقد و علم لغت می پردازد.

 در فصل دوم این باب به بررسی زندگی نامه ی سیدرضی از ولادت تا وفات می پرازد که در این میان به شجره نامه ی او ، پدر، مادر، و فرزندان بطور کامل توجه شده است و مطالب مفصلی را در باره مقام و منزلت پدرش سیدابواحمد موسوی و نقش اصلاح گرانه ی او در جامعه آن روز و وساطت میان خلفا و سلاطین و بزرگان آورده ایم  و در ضمن نکاتی هم درقالب همین بحث درباره ی خصوصیات اخلاقی او بیان کردیم.

 در ادامه ی سخن از اساتید و مشایخ رضی و تربیت یافتگان مکتب او و نقش مجتمع عظیم علمی، فرهنگی «دارالعلم» در نهضت فکری و تأسیس مجامع شبیه به آن بطور مفصل بحث شده است. رضی در کنار مناصب و مشاغل رسمی و اشتغال کامل، دست از تدریس و تألیف برنداشت و لذا علاوه بر بیان اسامی تألیفات و فعالیتهای علمی و بررسی شاگردان از اثربسیار ارزشمند او« نهج البلاغه» هم غافل نشده و لذا به بررسی نگاره ها و پژوهش های صورت گرفته در زمینه ی نهج البلاغه و پاسخ به شبهات مطرح شده درباره ی متن و گردآورنده آن نیز پرداخته ایم.

 در باب دوم که به موضوع اصلی تحقیق مرتبط می شود به بررسی ونقد دیوان اشعار رضی و نسخه های خطی کتابخانه  های ایران و جهان می پردازد و دیوان اشعار او را از جهت محتوایی با استفاده از مفاهیم و مضامین وموضوعات قصاید مورد نقد کامل قرار می دهد.

 این باب از شش فصل به ترتیب موضوعات شعری و حجم آنها تدوین یافته است که در هرکدام از این فصول،  با طرح مباحثی به بیان ابعاد و ویژگی ها و ساختار و موضوع و مضامین قصاید دیوان و قالبهای شعری پرداخته ایم که عبارتند از: مدایح، رثا و سوگنامه ها، فخرو حماسه، غزلیات و حجازیات، هجویه ها و پند و اندرزهای حکیمانه.

 لازم به یادآوری است که در هر فصل به تناسب نیاز به شرح و ترجمه ی برخی قصاید و غزلیات نیز اهتمام تمام صورت گرفته است.

 رضی با سرودن ترانه های سرزمین یار(حجازیات) به همه ی دلسوختگان عاشق و عاشقان دلسوخته فهماند و نشان داد که می توان بی آنکه آلوده ی ناپاکی و فساد شوند در مسیر عشق الهی قدم بردارند؛ و در حقیقت از عشق زمینی راهی به وسعت هستی بسوی معشوق اصلی گشود. او ثابت کرد که می توان شب را درکنار محبوب بسر برد بی آنکه به گناه آلوده شد. رضی با طرحی ابتکاری در هجویات بی آنکه متعرض عیوبی شود که احساسات را جریحه دار می سازد، دست به روشی زد که در آن از روش هجویات برای اصلاح اخلاق ناپسند و رفتار زشت مخاطب استفاده نمود. وی عیبهای اشخاص را متذکر می شود نه اینکه متعرض آبروی او شود بلکه وضعیتی پیش آید که خود شخص به اصلاح خویش بپردازد.

 رضی که خود حکیم وارسته است لذا در انتظار فرصتهایی است که درهای حکمت را نثار افراد ومخاطب خویش کند. به حق باید گفت که رضی شایسته ی القابی چون« اشعر قریش» و« رائدالعفاف» است.

 

پیشینه ی بحث:

هر چند  که در زمینه ی آثار علمی و ادبی رضی تحقیقاتی صورت گرفته است ولی در مقایسه با شعرای همردیف و همطراز او بسیار اندک است. و شاید یکی از دلایل اصلی آن نبودن منابع کافی در زمینه ی نقد آثار ادبی وی و یا عدم دسترسی آسان به کتابهای اوست و شاید هم مفقود بودن خیلی از آثار وی باشد. ولی با وجود همه ی کمبودها، کارهای قابل توجهی انجام شده است که در جای خود قابل تقدیر و امتنان می باشد. از جمله ی کارهای صورت گرفته، پایان نامه های دانشگاهی است که با وجود همه مشکلات در راه شناخت و نقد زندگی سیدرضی، تلاشهای پسندیده ای کرده اند. ولی به تناسب موضوع تحقیق به بررسی بخشی از زوایای علمی و ادبی پرداخته شده و غالب تألیفات حوزوی نیز با بررسی محوریت نهج البلاغه موضوعات گوناگون با جنبه های فقهی و کلامی او را مورد توجه قرار داده اند.

بخش اول : اوضاع سیاسی و اجتماعی و ادبی

شکوفایی ادب عربی در عصر و دوران حکومت چندین قرن عباسیان در تاریخ اسلام از جایگاه بسزایی برخوردار است ودستآوردهای این دوران بر هیچ صاحبنظر منصفی پنهان و ناشناخته نیست ولی امپراطوری عظیم عباسیان با تمام توان و قدرتی که داشت بالاخره دوران اقتدار و عظمتش به سرآمد و دستگاه عظیم خلافت با همه ی شکوه و جلال ظاهری اش دچار ضعف و ناتوانی شدید گردید و خلفا دیگر آن نفوذ و قدرت سابق را نداشتند. اختلافات داخلی در ارکان قدرت و نفوذ و فشار قدرتهای رقیب و خارجی چون ایرانیان، فاطمیان، و ... باعث ناتوانی خلفا و در نتیجه سلب اختیار از آنان شد. با پیروزی دیلمیان و نفوذ در بغداد، از خلیفه ی عباسی جز نام و تشریفات ظاهری و گاهی مذهبی چیزی باقی نمانده بود؛ و در حقیقت قدرت مطلقه در حوزه ی حکومت امپراطور عظیم عباسیان در دست سلاطین آل بویه که به میل خود و به تناسب شرایط خلیفه ای را عزل می کردند و خلیفه ی دلخواه خود را بجای او برمی گزینند. نیمه دوم  قرن چهارم شاهد وقایع بسیار بزرگی بود که در خلافت فرسوده ی عباسیان تأثیرات بسزایی داشت. این دوره که بنام «عصر دویلات» نیز معروف شده است، قدرت سیاسی عباسیان تقریباً به چند بخش تقسیم گردید که هر یک دولتهای کوچکی بودند که در حفظ حاکمیت خود همیشه با یکدیگر در ستیز و کشمکس بودند که مهمترین آنها عبارت است از: عباسیان در عراق، فاطمیان در شمال آفریقا، آل بویه در عراق و ایران، حمدانیان در حلب و موصل، امویان در اندلس، غزنویان در هند وافغانستان، سامانیان در بخارا، آل زیار در گرگان، عقیلی ها در موصل، و خاندان شاهین در بطائح و برخی از قبایل عرب نیز بر اطراف عراق و شام سلطه یافته بودند. علاوه بر آن تهاجم های رومیان بر مرزهای سرزمینهای اسلامی وزدوخوردهای قرمطیان عراق نیز وجود داشت. [1]

از وقایع مهم این قرن درواقع روی کارآمدن دولت آل بویه در عراق و ایران است که حتی به نام آنان سکه کردند.[2]

با سرکارآمدن دولتهای متعدد تحولات گسترده ای در سرزمینهای اسلامی بوجود آمد چنانچه اشاره کردیم دائماً بین این دولتهای کوچک اختلافات و کشمکش بود که نمود اصلی این اختلافات به جهت اختلاف مذهبی در ایام برگزاری حج ابراهیمی بود و گاهی منازعات چنان اوج می گرفت که باعث می شد برخی از کاروانهای وابسته به دیار مورد مناقشه آن سال به مراسم حج نبایند و عملاً مانع آنها می شدند و از طرفی اختلافات میان آنها موجب گردید که به علت عدم تسلط کافی به راهها، راهزنان و دزدان حرفه ای زیادی وجود آیند که راه کاروانیان را می بستند و تمامی دارائیهای آنان را به غارت می بردند.

 از میان همه دولتهای مذکور، تا اندازه ای دولت فاطمیان مصر د ر بلاد  مقدسه ی مکه ی مکرمه و مدینه ی منوره از قدرت نفوذ قابل توجهی برخوردار بودند و اکثراً به نام آنان خطبه خوانده می شد. حتی« القادر بالله عباسی برای فرستادن کاروان عراقی به مکه ی مکرمه در سال 396 هجری از ابوالفتح کاردار فاطمینان در مکه اجازه گرفت و او هم به شرط ایراد خطبه به نام فاطمیان به آنها اجازه داد و خلیفه ی عباسی نیز پذیرفت.»[3]

در ضعف خلافت و خلفای عباسی همین کافی است که آنها حتی اختیار انتخاب وزیر و وکیل را نیز برای خود نداشتند؛ این در شرایطی بود که سلاطین آل بویه هرکسی را که می خواستند عزل ونصب می نمودند.  ضعف خلفا در اصل از زمان المقتدر آغاز شد که در زمان خلافت بیش از سیزده سال نداشت، و آنچنان خلفا ناتوان شدند که خلیفه ای چون «المستکفی» و «الطائع» را از تخت پائین کشیدند و عمامه ی آنها را بر گردنشان پیچیدند و با وضعیت فضیحت بار و تحقیرآمیزی به زندان بردند. اما آل بویه خود نیز از آفت قدرت و ثروت در امان نماند و لذا پس از مدتی برای تصاحب قدرت یا افزایش قدرت و ثروت به جان هم افتادند. اولین طمع کار خاندان بویه عضد الدوله بود که برای افزایش سلطه و نفوذش به ملک پسر عمویش بختیار( عراق) حمله کرد و پس از پیروزی ابن بقیه وزیر بختیار را به پای فیل بستند و پس ازمرگش چندین روز به دار آویختند.[4]

از میان خاندان آل بویه صمصام الدوله نیز چندان اقبال خوبی نداشت و مورد تهاجم سپاه ایرانی به فرماندهی برادرش شرف الد وله قرار گرفت که ناچار به واگذاری تخت و تاج به وی شد بعد از وفات شرف الدوله برادرش بهاءالدوله زمام حکومت را بدست گرفت و خانواده و بستگانش تلاش زیادی کردند، تا قدرت را از چنگ او خارج سازند، ولی موفقیتی به دست نیاوردند. بنابراین بهاءالدوله از سال 379 هـ. تا سال 403 هجری نزدیک به بیست وچهار سال سلطان بلامنازع عراق بود[5].

رضی از زمان عزالدوله بختیاربن معزالدوله که هشت سال بیشتر نداشت تا زمان سلطان الدوله یعنی سال 406 هجری در چنین اوضاع و احوال سیاسی بزرگ شد؛ و از زمان زندانی شدن پدرش وارد عرصه سیاست گردید و همین امر انگیزه ی او را در ایجاد ارتباط با خلفای عباسی وسلاطین آل بویه تقویت نمود و لذا طرح رابطه ی دوستی با خلفایی چون «الطائع لله» و «القادر بالله» پی ریزی کرد. آغاز رابطه اش با الطائع لله مقارن با دستگیری و زندانی شد. رضی برای شروع، اولین ستایش نامه ی خود را در ستایش الطائع با این قصیده و مطلع شروع نمود:

 أغارُ عَلی ثََراکَ مِنََ الرّیاحِ

 

و أسألُ عَن غَدیرکَ و المِراحِ[6]

ستایش و مرایح الطائع همچنان ادامه یافت تا اینکه از خلافت برکنار شد و حتی غمنامه های ستایش آمیزی پس از برکناری نیز تا زمان مرگ الطائع ادامه داشت که همین کارباعث شد که القادر به اخلاص و وفاداری او پی برد و به دوستی و رابطه ی خالصانه ی او یقین پیدا کرد و لذا مقدمه ی روابط آنها گردید. دوره ی القادربالله تقریباً دوره ی فعالیتهای پرشتاب سیاسی رضی بحساب می آید. رضی در معادلات سیاسی این را بخوبی دریافته بود که خلفاء قدرت چندانی ندارند بلکه گردانندگان اصلی خلافت و مملکت پادشاهان و وزرای آل بویه است؛ بنابراین نوک پیکان روابط را متوجه دربار دیلمیان نمود. و حتی با اینکه ارتباطش با القادر در حد تعارف و تشریفات بود پس از قرابت و پیوند با بهاءالدوله روابط میان او والقادر نیز به شدت قوت گرفت.

 در همین زمان با مساعد شدن اوضاع به نفع رضی و علویان و قدرت گرفتن رضی و حمایت شدن از جانب دولت شیعه مذهب آل بویه، فرصت برای ابراز اهداف و آرمانهای درونی اش مناسب شد و لذا علناً و بدون واهمه خواسته ی دیرینه اش را در خطاب به القادر در قصیده ی:

 


1- ابن جوزی و المنتظم مطبعة دارالمعارف الطبعه الاولی حیدرآباد 1939 ج 70 ص 69 و ا لکامل ابن اثیر دارصادر دار بیروت 1966

1.- تاریخ آداب الغة العربیه جرجی زندان دار مکتبه الحیات الطبقه الثانیه بیروت 1978 م 2/224

2- ابن اثیر الکامل 7/204

1.وی همان کسی است ه الانباری قصید ی مشهورش را درباره وی سرود

عبدالفتاح الحلو مقدمه ی تحقیق دیوان الشریف الرضی الجمهوریه العراقیه وزارة الاعلام، الطبعة الاولی

2. عبدالفتاح الحلو مقدمه ی تحقیق دیوان الشریف الرضی الجمهوریه العراقیه وزارة الاعلام، الطبعة الاولی 1977 م 

 

1.- دیوان رضی 1/240 و مقدمه دیوان رضی عبدالفتاح الحلو 1/281 

زندگینامه رودکی

فرمت :WORD                                                     تعداد صفحه :52

رودکی، ‌ابوعبدالله جعفر فرزند محمد فرزند حکیم فرزند عبدالرحمان فرزند آدم.از کودکی و چگونگی تحصیل او آگاهی چندانی به دست نیست. در 8 سالگی قرآن آموخت و آن را از بر کرد و از همان هنگام به شاعری پرداخت.

برخی می گویند در مدرسه های سمرقند درس خوانده است. آنچه آشکار است، وی شاعری دانش آموخته بود و چیرگی او بر واژگان فارسی چندان است که هر فرهنگ نامه ای از شعر او گواه می آورد. رودکی از روزگار جوانی آوازی خوش داشت، در موسیقی و نوازندگی چیره دست و پر آوازه بود. وی نزد ابوالعنک بختیاری موسیقی آموخت و همواره مورد ستایش او بود، آن چنان که استاد در روزگار کهنسالی چنگ خود را به رودکی چنگ نواز بخشید. رودکی در همان دوره شعر نیز می سرود. شعر و موسیقی در سده های چهارم و پنجم همچون روزگار پیش از اسلام به هم پیوسته بودند و شعر به همراه موسیقی خوانده می شد. شاعران بزرگ آنانی بودند که موسیقی نیز می دانستند. از همروزگاران رودکی مانند منجیک ترمذی (نیمه دوم سده چهارم) و یا پس از او مانند فرخی (429 ق) استاد موسیقی زمانه خویش بودند. شاعران، معمولاً قصیده هایشان را با ساز و در یکی از پرده های موسیقی می خواندند. هرکس که صدایی خوش نداشت یا موسیقی نمی دانست، از راوی می خواست تا شعرش را در حضور ممدوح بخواند. رودکی، شعرش را با ساز می خواند و در آن روزگار به خنیاگری برجسته آوازه داشت.

رفته رفته آوازه رودکی به دربار سامانیان رسید و نصربن احمد سامانی (301 ـ 331 ق) او را به دربار خواند. برخی بر این گمانند که او پیش از نصربن احمد به دربار سامانیان رفته بود، در آنجا برآمد و بزرگترین شاعر دربار سامانی شد. در آن روزگار در محیط ادبی، علمی، اقتصادی و اجتماعی فرارود، آن چنان تحولی شگرف روی داده بود که دانش پژوهان، آن دوره را دوران نوزایی (رسانس) ایرانی می نامند. دربار سامانی با نام نژاد ایرانی و از خاندان ساسانیان، به تحکیم موقعیت سیاسی خود پرداختند. جوش و خروش ملی آغاز شده در آن دیار به گسترش و پیشرفت زبان و فرهنگ ایرانی انجامید. سمرقند و بخارا که در کشاورزی، داد و ستد و صنعت رونق یافته بودند، از مراکز مهم آن روزگار بودند. صنعت کاغذ سازی سمرقند آوازه ای جهانی یافت و فراوانی برنج، گندم و برخی فرآورده های کشاورزی زبانزد بود.

صنعت پارچه های پنبه ای، پشمی، گلیم بافی، ساختن ابزار چرمی، پرورش کرم ابریشم در بخارا به پیشرفتی چشمگیر رسیده بود. بر بستر چنین زمینه مناسب اقتصادی، اجتماعی و برپایه دانش دوستی برخی از پادشاهان سامانی، همچنین با تلاش و خردمندی وزیرانی دانشمند و کاردان چون ابوالفضل بلعمی (330 ق) و ابوعلی محمد جیهانی (333 ق)، بخارا به صورت مرکز بزرگ علمی، ادبی و فرهنگی درآمد. دربار سامانیان، محیط گرم بحث و برخورد اندیشه شد و شاعران و فرهنگمداران از راههای دور و نزدیک بدانجا روی می آوردند. بهترین آثار علمی، ادبی و تاریخی مانند شاهنامه منصوری، شاهنامه ابوالمؤید بلخی (سده چهارم هجری)، عجایب البلدان، حدود العالم من المشرق الی المغرب در جغرافیا، ترجمه تفسیر طبری که چند تن از دانشمندان فرارود فراهم کرده اند، ترجمه تاریخ طبری از ابوعلی بلعمی، آثار ابوریحان بیرونی (440 ق) و ابوعلی سینا (428 ق) در روزگار سامانیان پدید آمدند. دانشمندان برجسته ای مانند محمد زکریای رازی (313 ق) ابونصر فارابی (339)، ابوریحان بیرونی، ابوعلی سینا و بسیاری از شاعران بزرگ مانند فردوسی (410/416 ق) در این روزگار یا متأثر از آن برآمده اند.

زندگی نامه مولانا

فرمت :WORD                                                     تعداد صفحه :65

مختصری از زندگی نامه ی مولانا:

جلال الدین محمد بلـخی محمد بن حسین الخطیبی البکری درششم ربیـع الاول سـال604 هجـری دربلخ متولد شد. وی از بزرگترین شعـرای مشرق زمین است. پـدرش محمد بن حسین الخطیبی البکری ملقب به بهاء الدین ازبـزرگان مشایخ عصرخـود بـود وبه عـلت شهرت ومعـرفتی که داشت مـورد حسـد سلطان محمد خوارزمشاه گردید. ناچار فرار را برقرار ترجیح داد وبا پسرش جلای وطن نمود وازطریق نیشابور ابتدا به زیارت شخ عطارنایل آمد وسپس از راه بغـداد به زیـارت مکه مشرف شدنـد وازآنجا به شهر ملطیه رفتند. ازآنجا به ولا رنده رفته ومدت هفت سال درآن شهر ماندند ودرآنجا بود که جلال الدین تحت ارشاد پدرش قرارگرفت ودردانش ودین به مقاماتی رسید. دراین زمان سلطان علاء الدین کیقباد از سلجوقیان روم از آنان دعوتی کرد وآنان بنا برایـن دعـوت به شهر قـونیه که مقرحکومت سلطان بــود، عزیمت کردند. درشهرقـونیه بهاء الدین پـدر جلال الدین درتـاریخ هیجدهم ربیع الثانی سال 628 هجری دار فـانی را وداع گفت. جلال الدین تحصیلات مقدماتی را نـزد پـدر به پایان رسانید وپس ازفـوت وی در خـدمت یکی از شاگردان پدرش، برهان الدین ترمذی که درسال 629 هجری به قونیه آمده بود، تحصیل علم عرفان می نمود وپس ازآن تحت ارشاد عارفی به نام شمس الدین تبریزی درآمد.

شمس الدین تبریزی با نبوغ معجزه آسای خود چنان تأثیری در روان وذوق جلا ل الدین نمود که وی مـریـد شمس گشت وبه احـترام ویـاد مرادش بر تمام غـزلیات خـود به جـای نام خویشتن نـام شمس تبـریـزی را ذکـر نمود. مـولانـا جلا ل الدین پس از فـوت شمس سفـری به دمشق کـرد وپس از مراجعت مجددأ به ارشاد مردم پرداخت.

 مـولـوی دو اثـر بـزرگ وبرجسته ازخـود باقی گـذارد : یکی مثنوی است که بـه مثـنوی معـنوی معروفست ودیگر غـزلیات ورباعیات وترجیع بند وی است که همانطورکه ذکر شد به احترام وعقیده ای که به مـراد خـویش داشت، دیـوان شمس تـبریـزی نـام نهاد. غـزلیات مـولانا از بـزرگترین آثارنظم زبان فارسی به شمار می رود. وی پس از68 سال عمر درسال 672 هجری درگذشت وپسرش درسال 684 هجری درقونیه جانشین پـدر گـردیـد وآثـار وی را به نام « فیه ما فیه » جمع نمود. دفترهفتم مثنوی را به او نسبت داده اند.

 

مولانا، منظومه شمسی عشق

احمد افلاکی در مناقب العارفین آورده است: «حضرت مولانا پیوسته در شبهای دراز، دایم الله الله می‏فرمود و سر مبارک خود را بر دیوار مدرسه نهاده به آواز بلند چندانی الله الله می‏گفت که میان زمین و آسمان از صدای غلغله الله پر می‏شد.»

سودای مولانا، سودای خوش قرب به حضرت حق بود؛ وجودی لبریز از عشق و آتش که نه تاب هجران از دوست را داشت، و نه می‏توانست عافیت نشین سایه‏سار غفلت باشد.

مولانا، جان فرشته‏واری بود که قفس تن را شکسته می‏خواست؛ انگار آدمی از عالمی دیگر بود که غربت خاک، دامنگیرش شده باشد. چگونه می‏توانست زنده باشد، بی‏یار و بی‏یاد یار؛ که تمام زندگی‏اش جلوه‏ای از او بود.

مولانا، زندگی خود را وقف بزرگداشت نام عظیم و اعظم جان جهان کرده بود؛ هر چند به رنگها و گونه‏های متفاوت؛ گاه در کسوت شریعت و زمانی نیز در جامه طریقت.

زندگی مولانا همچون سرود پرشور روحی سرکش بود که با فراز و فرودهای عرفانی ـ حماسی سرشته شده باشد. آیا او اجدادش، نسل در نسل، منظمه روحانی و تابناکی بودند که چراغ دل را به آتش عشق حق زنده نگهداشته بودند. دلدادگانی رها از تعلق خاک، و رهروان راهی که مقصد ان بحر توحید بود.

جلال‏الدین در چنین محیطی سر برافراشت و از همان آغاز کودکی، زبانش با لفظ مبارک الله آشنا و دلش از عشق به حضرت حق لبریز شد. گفته‏اند که هنگام مهاجرت از بلخ، مولانا نج ساله بود. در مسیر هجرت، عطار، عارف شوریده نیشابور پس از دیدار مولانا و پدرش بهاء‏ولد (سلطان العلما)، آینده درخشان معنوی جلال الدین را به وی گوشزد کرد و کتاب الهی نامه خود را همچون یادگاری مقدس به مولانا هدیه داد.

جلال الدین از اوان کودکی تا آن هنگام که دانشمندی محترم و محبوب در شهر قونیه به شمار می‏رفت، با اهل عرفان و طریقت آشنایی و دوستیها داشت و با اساس و اصول نظری و فکری آنان نیز بیگانه نبود؛ اما در وی، از آن شور و شعله درونی که بعدها جانش را به آتش کشید و به سماع عافیت سوز روح مبتلایش کرد، خبری نبود.

علم معقول و منقول زمانه‏اش را به نیکی آموخته بود، مریدان و شاگردان بسیاری داشت، امین مردم و معتقد خاص و عام و مرجع دینی شهر به شمار می‏رفت؛ اما، ... اما هنوز با آن راز مقدس و سر اکبر بیگانه بود و زندگی‏اش همچون دیگران و در سایه می‏گذشت. 

شهریار

فرمت :WORD                                                     تعداد صفحه :22

استاد سید محمد حسین بهجت تبریزی (شهریار) در سال ۱۲۸۵ هجری شمس در سال ۱۲۸۵ هجری شمسی در روستای خشکاب در بخش قره چمن آذربایجان متولد شد. پدرش حاجی میر آقا خشکنابی و از وکلای مبرز و مردی فاضل و خوش محاوره و از خوش نویسان دوره خود و با اینان و کریم الطبع بود.

او در اوایل شاعری بهجت تخلص میکرد و بعداْ دوباره با فال حافظ تخلص خواست که دوبیت شاهد از دیوان آمد و خواجه تخلص او را شهریار تعیین کرد. او تحصیلات خود را در مدرسه متحده و فیوضات و متوسطه تبریز و دارالفنون تهران گذراند و تا کلاس آخر مدرسه طب تحصیل کرد و به مدارج بالایی دست یافت ولی در سالها آخر تحصیل این رشته دست تقدیر او را به دام عشقی نافرجام گرفتار ساخت و این ناکامی موهبتی بود الهی؛ که در آتش درون وسوز و التهاب شاعر را شعله ور ساخت و تحولات درونی او را به اوج معنوی ویژه ای کشانید

 تا جایی که از بند علائق رست و در سلک صاحبدلان درآمد و سروده هایش رنگ و بوی دیگر یافت و شاعر در آغازین دوران جوانی به وجهی نیک از عهد این آزمون درد و رنج برآمد و برپایه هنری اش به سرحد کمال معنوی        رسید.

 غالب غزلهای سوزناک او که به دائقه عموم خوش آیند است. این عشق مجاز است که در قصیده زفاف شاعر که شب عروسی معشوقه هم هست؛ با یک قوس صعودی اوج گرفته؛ به عشق عرفانی و الهی تبدیل میشود. ولی به قول خودش این عشق مجاز به حالت سکرات بوده و حسن طبیعت هم مدتها به همان صورت اولی برای او تجلی کرده و شهریار هم بازبان اولی با او صحبت کرده    است.

اصولاْ شرح حال و خاطرات زندگی شهریار در خلال اشعارش خوانده میشود و هر نوع تفسیر و تعبیری که در آن اشعار بشود به افسانه زندگی او نزدیک است

. عشقهای عارفانه شهریار را میتوان در خلال غزلهای انتظار؛ جمع وتفریق؛ وحشی شکار؛ یوسف گمگشته؛ مسافر همدان؛ حراج عشق؛ ساز صباء؛ ونای شبان و اشک مریم: دو مرغ بهشتی....... و خیلی آثار دیگر مشاهده کرد. محرومیت وناکامیهای شهریار در غزلهای گوهرفروش: ناکامیها؛ جرس کاروان: ناله روح؛ مثنوی شعر؛ حکمت؛ زفاف شاعر و سرنوشت عشق بیان شده است. خیلی از خاطرات تلخ و شیرین او در هذیان دل: حیدربابا: مومیای و افسانه شب به نظر میرسد.

استاد شهریار سرانجام پس از هشتاد و سه سال زندگی شاعرانه پربار و افتخار در ۲۷ شهریور ماه ۱۳۶۷ به ملکوت اعلی پیوست و پیکرش در مقبره الشعرای تبریز که مدفن بسیاری از شعرا و هنرمندان آن دیار است به خاک شپرده شد.

 

 

سلام بر حیدربابا (حیدر بابیه سلام)
سروده استاد شهریار

      حیدربابا نام کوهى در زادگاه استاد محمد حسین بهجتى تبریزى ملقب به شهریار است . منظومة « حیدربابایه سلام » نخستین بار در سال ١٣٣٢ منتشر شد و از آن زمان تا کنون به زبانهاى مختلفى ترجمه شده است . لیکن ترجمه بى بدیل آن به شعر منظوم فارسى توسط دکتر بهروز ثروتیان شاهکارى ماندگار است .

شمس تبریزی

فرمت :WORD                                                     تعداد صفحه :66

شمس الدین محمد بن ملکداد تبریزی در شهر تبریز بدنیا آمد و از همان دوران کودکی ناآرام بود و رفتاری داشت که موجب اضطراب پدر می شد و او در جواب پدر می گفت: ما از دو جنسیم و مثال آورد که تخم مرغابی را چون در زیر مرغ خانگی بگذارند جوجه ها بزرگ و بزرگتر شده به حکم طبیعت به آب می زنند و مادر که شنا نمی داند در کنار جوی مانده از غرق شدن جوجگان خود به هراس می افتد و متوحش می شود ، نه می تواند مانند جوجه ها در آب رود ، نه دلش آرام میگیرد که آنها را در آب بیند ، حال من و تو بر این منوال است: «تو با من چنانی که خایه بط را زیر مرغ خانگی نهادند ، پرورد و بط بچگان گلان ترک شدند ، با مادر به لب جو آمدند ، در آب در آمدند.

مادرشان مرغ خانگی است. لب جو می رود ، امکان در آمدن در آب نی. اکنون ای پدر! من دریا میبینم مرکب من شده است و وطن و حال من اینست. اگر تو از منی یا من از توام درآ در این دریا و اگرنه برو برمرغان خانگی.[1]»

این سخنان را شمس خود گفته است و در راه شناختن وی موثر و مفید پیدا است که از زمان کودکی ، با دیگر کودکان تفاوتهایی داشته است.

پدرش مردی پاکدل و با ایمان بوده و همینکه سخنی بر زبان میرانده است به گریستن می پرداخته و قطرات اشک بر رخسار و محاسن او روان می گشته است. اما از داشتن شور و عشقی که شمس خواهان و جویای آن می بوده بهره ای نداشته است. از او این سان یاد می کند: «نیک مردی بود و کرمی داشت. دو سخن گفتی ، آبش از محاسن فرو آمدی ، الا عاشق نبود. مرد نیکو کار دیگر است و عاشق ، دیگر[2]»

 هیچ بانگ کف زدن آد به در 

ازبکی دست توبی دستی دگر؟

تشنه می نالد کوآب گوار؟

آب هم نالد که کو آن آب خوار؟

 

شمس و مولانا در خلوت

مولانا بعد از ملاقات با شمس ، محراب و منبر و مرید و درس و شاگرد ، همه و همه را وداع گفت و «یکسره بر هر چه که هست ، چارتکبیر» زد و «در خلوت به روی غیر» ببست. از سخنانی که این دو در خلوت گفته اند و شنیده اند کسی آگاهی ندارد و آنچه را هم که به تقریبی دریافته ایم هنوز امکان بازگو کردنش نیست. در آثار مولانا بخصوص مثنوی وفیه ما فیه بخشهایی است که طرح و رنگی از مشافهه آن دورادارا است ورنه رمزها و رازهائی که «آگاهان» با هم دارند و آموختنی ها ئی که می آموزند هیچگاه ثبت دفتر نمی شود و از خلوت آنان خبری به بیرون نمی رسد لیکن از شیفتگی و دیگرگونی بی سابقه مولانا و «از همه باز آمدن» و با شمس نشستن و توجه و تاکید بر اینکه «هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود» معلوم است که سخنان شمس از جنس سخنان کهنه متداول و پیش پا افتاده نبوده است. سلطان ولد گوید شمس ، مولانا را به دنیای عجیبی راهبر شد که هیچکس بخواب هم ندیده بود و مولانا دوباره به آموختن پرداخت و آنچه فرا گرفت «علم نو» و «سخن تازه» بود.

 

              دعوتش کرد در جهان عجب
                                            که ندید آن بخواب ، ترک و عرب
               شیخ استاد گشت نوآموز
                                              درس خواندی بخدمتش هر روز
               منتهی بود مبتدی شد باز
                                                 مقــتدا بـــود مقندی شد باز
              گر چه در علم فقر کامل بود
                                               علم نـــو بــود کو بوی بنمود[3]


 

 

به قریه رواتیاتی که از خصوصیات و خلقیات شمس باقی مانده است می توان دریافت که آن رند عالمسوز از جمله کسانی است کهب به اصطلاح معروف بی گدار به آب نمی زند. از آنجا که وی واعظ و فقیه و فلسفی و صوفی و این قبیل ها را دیده و آزموده و از همه مایوس شده و سرخورده است به سهولت کسی را هر چند از مشایخ نامدار زمان باشد به هم صحبتی بر نمی گزیند. گفت و گوئی که در زیر می آوریم حاوی معنی دقیقی است زیرا که این گونه مکالمات بین اهل طریقت مرسوم و معتاد بوده است.

شیخ اوحدالدین کرمانی در بغداد به شمس می رسد و به دنبال گفت گوهانی اشتیاق خود را به هم صحبتی با شمس ابراز می کند. شمس می گوید: به صحبت من طاقت نداری. او حدالدین اصرار می ورزد. شمس پاسخ می دهد:

  • بشرطی که علی ملا الناس در میان بازار با من نبید (= باده) نوشی کنی

اوحد: هیچ نتوانم

  • از برای من نبید خاص توانی آوردن؟

اوحد: نتوانم

  • وقتی که من نوش کنم با من مصاحبت توانی کردن؟

اوحد: نی ، نتوانم.

شمس بانگی بر وی می زند که : از پیش مردان دور شو[4].

در ملاقات شمس، حادثه بدین ترتیب ثبت شده است که اوحدالدین «روزی گفت چه باشد اگر با ما باشی؟» گفتم بشرط آنکه آشکارا را بنشینی و شرب کنی پیش مریدان، و من نخورم. گفت «تو چرا نخوری» گفتم: تا تو فاسقی باشی نیکبخت ، و من فاسقی باشم بدبخت. گفت: «نتوانم» بعد از آن کلمه ای گفتم سه بار دست بر پیشانی نهاد[5]

شبیه این مرحله امتحانی راغ در مورد مولانا از خاطرات سلطان ولد روایت     کرده اند:

«مولانا شمس الدین بطریق امتحان و ناز عظیم از حضرت والدم عظم الله ذکره شاهدی التماس کرد. پدرم حرم خود کراخاتون را که در جمال و کمال جمیله زمان و ساره ثانی بود و در عفت و عصمت مریم خود دست بگرفته در میان آورد. فرمود که : او خواهر منست ،

 


مقالات شمس تبریزی- بتصحیح  محمد علی موحد ص 78. [1]

 مقالات شمس تبریزی. ص 119.[2]

ولدنامه – ص 198.[3]

 مقالات عماد ص 347.[4]

 رساله سپهسالار ص 182.[5]